چطور بفهمیم آدم با هوشی هستیم؟

مبلغ/ استاد روانشناسی تربیتی با بیان اینکه حدود ۴۰ نوع هوش داریم، گفت:هوش تا زمانی که انسان در قید حیات است رشد می‌کند؛ توقف ندارد و همواره در حال رشد است؛ البته این رشد باید با تمرین و ممارست باشد.

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، از آنجا که انسان موجودی پیچیده است؛ هوش هم یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ذهنی انسان است و بسیاری از جنبه‌های زندگی او هم تحت تأثیر مستقیم هوش قرار دارد.

باید بگوییم که مفهوم هوش و پی بردن به چیستی آن کار ساده‌ای نیست؛ اینکه اصلا هوش چیست، چرا آدم‌ها از نظر هوشی با یکدیگر متفاوت‌اند، هوش چه تأثیری بر زندگی انسان می‌گذارد، وراثتی است یا محیطی، چگونه اندازه‌گیری می‌شود و…

درباره‌ هوش و تعاریف مختلفی که از آن ارائه شده با دکتر بهمن حوری زاد، روان شناس تربیتی، مشاور خانواده و استاد دانشگاه​ به گفت‌وگو نشستیم. آنچه در ادامه از نظرتان می‌گذرد مشروح این گپ وگفت است.

آقای دکتر! در ابتدای گفت‌وگو هوش را تعریف کنید.

*هوش یعنی مهارت سازگاری با محیط

هوش دو مفهموم دارد؛ یکی مفهوم سنتی و دیگری مفهوم مدرن. مفاهیم سنتی مربوط به هوش معتقد بودند هوش مهارت سازگاری با محیط و حل مسئله است و معتقد بودند می‌توان هوش را با آزمون‌های بله و خیر اندازه گرفت و به افراد ویژگی با هوش یا کم هوش داد.

دیدگاه سنتی این بود که هوش در طول زندگی تعییر نمی‌کند و ثابت است. همچنین در تفکر سنتی گفتند دو نوع هوش داریم؛ یکی ثابت که از طریق وراثت منتقل می‌شود و یک هوش فرهنگی یا سیال.

باور می‌کردند که افراد با یک هوش نسبتا ثابتی به دنیا می‌آیند اما ممکن است تحت تاثیر عوامل مختلف به صورت سیال آرام آرام رشد و توسعه پیدا کنند. بعدها این توجه ایجاد شد که نه، هوش مفهوم یا توانایی یا مهارت ثابت نیست که افراد با تولد خودشان به ارث می‌برند.

*هوش هیچ وقت ثابت نیست

این تعریف یک تعریف بسیار محدود و ضعیف نسبت به هوش است. بعدها گاردنر در سال ۱۹۸۳ نظریه خود را تحت عنوان «هوش‌های چندگانه» مطرح کرد و امروزه شاهد تنوع انواع هوش هستیم و باعث دگرگونی و تحول در ساختارهای آموزشی و تربیتی شد و رویکرد های تربیتی باید بر باور جدید که هوش توانایی ثابت نیست و متغیر است و می شود آن را توسعه و رشد داد، باشد.

*حدود ۴۰ نوع هوش داریم

آقای دکتر! چند نوع هوش داریم؟

البته نظریه هوش گاردنر منتقدانی نیز دارد و معتقد هستند وی با یک ظرافتی به جای استفاده از مهارت و استعداد و توانایی، هوش را بکار برده است. در هر صورت مهم نیست به این توانایی‌ها و استعدادها هوش بگوییم یا صفت دیگری اطلاق کنیم، بلکه باور کنیم این هوش‌ها، استعدادهای متنوع خدادای هستند که در همه افراد وجود دارد و کافی است بشناسیم و رشد دهیم.

یک نوع هوش بدنی و جنبشی یا حرکتی و ریتمیک داریم که مربوط به بدن و مهارتها و توانایی های حرکتی است. یک نوع هوش بین فردی داریم که این هوش مهارت و استعداد و توانایی برقرای ارتباط با دیگران است.

این هوش بسیار بالایی است و امروز تحت عنوان سواد ارتباطی نام می برند و در ادبیات روانشناسی و علوم تربیتی اینها را تحت عنوان سواد،گاهی اوقات تحت عنوان هوش و گاهی مهارت، استعدادو توانایی می‌گویند.

هوش درون فردی نیز داریم که باور به خود است؛ یعنی خود را باور کند و توانایی ، استعداد و دانش خود را بشناسد و مربوط به خود فرد است.

هوش دیگر، کلامی و زبانی و تحت عنوان مهارت‌های حرف زدن و سخن گفتن است و در افراد مختلف کاملا متفاوت است؛ این هوش با آموزش قابلیت توسعه و پیشرفت دارد .

هوش منطقی و ریاضی داریم که هوش استدلال کردن است و استدلال روابط بین پدیده‌ها و مفاهیم عددی، وزنی و محیطی است که از یک منطقی برخوردار است و نامش منطقی وریاضی است.

نوع دیگر هوش فضایی و درک روابط فضایی است. آن، تخلیلات و عالم فراتر از محیط پیرامون و درک روابط مفاهیم فضایی است. هوش دیگری که مطرح است، هوش موسیقیایی است. شناخت آواها، ریتم و شناخت صداهای موزون و دلنشین است.ممکن است موسیقی صدای ترنم دل انگیز رودحانه باشد یا وزش باد در جنگل یا صدای نی یا ساز باشد یا صدایی که خود فرد تولید می‌کند.

هوش طبیعت گرایانه داریم و هوشی که به تحول فرد با محیط و طبیعت کمک می‌کند. با هوش بین فردی تفاوت دارد. در آنجا زندگی اجتماعی با دیگران بود و اینجا مهارت ارتباط برقرار کردن با طبیعت است. هوشی بنام هوش هستی گرا و هوش معنوی داریم که در جای خود هوش بسیار ارزشمندی است و درک روابط بین انسان و خداوند، انسان و ماورای طبیعت و ارزش‌هایی که به فرد و شخص یک اعتقادات، باورها و نگرش‌هایی می‌دهد که اسمش را هوش «معنوی» گذاشتند.

آقای دکتر! هوش هیجانی چه نوع هوشی است؟

به نظرم تعداد هوش‌های مختلف به ۳۰ و ۴۰ رسیده است. بنابراین هوش عاطفی یا هیجانی نیز خیلی مهم است.

 آقای دکتر!هم ذات پنداری جزوکدام گروه هوش است. مثلا افرادی هستند که خوب درک می‌کنند و خود را با شرایط وقف می‌دهند؟ برای عده‌ای اهمیت ندارد؛ اما افرادی هستند که  این همذات پنداری خوبی داشته در قالب و شرایط شخص مقابل قرار می‌گیرند؛این  کدام  نوع هوش است؟

تعاملی بین هوش بین فردی و معنوی وجود داشته و ارتباط با هوش هیجانی دارد. گفتیم تعریف ابتدایی هوش یعنی مهارت سازگاری با محیط است. فردی مثلا با همذات پنداری و نوع دوستی و همدلی، نوعدوستی و مهربانی، حتی گذشت و فداکاری خودش نسبت به دیگران نشان می‌دهد تو چقدر برایم مهم هستی. حتی به قیمت از دست دادن هویت خود و از دست دادن شخصیت خود و خود را له می‌کند بخاطر دیگری.

*آقای دکتر! تفاوتی بین دو هوش IQ و EQ چیست؟ این طور که گفتید حدود ۴۰ نوع هوش داریم؟

بله، به هر نوع مهارتی که انسان می‌تواند انجام بدهد می‌توان واژه هوش را اطلاق کنیم. البته شاید این نقد وارد باشد و گاردنر منتقداتی دارد که اینها هوش نیست؛ بلکه توانایی و مهارت و استعداد هستند.

*دو نوع هوش مطرح را بیشتر توضیح دهید؟

هوش هیجانی یا EQ و مربوط به هیجانات فرد است؛ آن چیزی که متاسفانه در نظام آموزش ما حلقه مفقوده است و کمترین توجه را به آن می‌کنند. هوش هیجانی و هوش عاطفی یا سواد عاطفی مربوط به مهارت و استعداد ابراز احساسات و عواطف نسبت به خود، نسبت به خدای خود، جامعه، دیگران و همه چیز است.

هوش هیجانی مهارت ابراز احساس و عاطفه است. چقدر در زوج درمانی می‌بینیم که این هوش هیجانی کمتر مورد توجه قرار گرفته و حتی مورد غفلت قرار گرفته و بلد نیستند احساسات و عواطف خود را بروز دهند.

 *در نظام آموزش به هوش هیجانی بی توجهی می‌شود

در خانواده‌هایی قرار می‌گیرند که از هوش هیجانی برخوردار نیستند و الگوی موفق هوش هیجانی را نمی‌بینند. حتی در نظام آموزش نیز به احساسات و عواطف بچه‌ها توجه نمی‌شود.

بنابراین، هوش هیجانی یا عاطفی هوش و مهارت ابراز احساسات و عواطفی است که یک قفل کتابی خیلی بزرگ و چندین قفل زده شده و افراد حتی اجازه ابراز ندارند ابراز کنند.

برخی باور غلط دارند که اگر زیادی احساسات و محبت نشان دهم محبت زیادی رابطه را خراب می‌کند؛ اینها غلط است.هیچ کدام از ماها از محبت زیاد و ابراز احساساتی که ما را تایید کند آسیب ندیدیم.اما هوش معمولی یا عمومی یا همان IQ  را می شود با چند تست اندازه گیری کرد.

این نیز تازه زیر مجموعه‌ای دارد و مهارتهای ادراکی، دیداری و شنیداری دارد. مهارت پردازش اطلاعات دارد و چیز ساده ای نیست بلکه مفهوم پیچیده‌ای است که متشکل از مهارتی است که در واقع سنجش آنها می‌تواند کمک و راهنمایی برای تربیت باشد نه فقط برای سنجش.

شما تصور کنید اگر یک ماهی را بارها و بارها اندازه گیری کنیم، مگر می‌شود فقط با اندازه گیری ماهی وزن ماهی را بالا برد؟ خیر.

وقتی وزن می‌کردیم مثلا ۱۸۵ گرم است یک برنامه غذایی یا چشم اندازی برای آن تعریف کنیم و بگوییم می‌خواهیم به عدد بالاتری ارتقا دهیم. بنابراین روی تغذیه، محیط، روش شیوه های پرورش و در نهایت اضافه وزن و سلامت ماهی تدارک و برنامه ریزی می‌کنیم.

*اندازه گیری هوش درست نیست

متاسفانه دیدگاه عمومی و سنتی نسبت به هوش نیز همین است و مرتب اندازه گیری می‌کنند.

حالا چه ارزشی دارد که مثلا بگوییم IQ فرزندم ۱۴۰ است؛ چه به درد می خورد؛ یا ۹۰ است به چه درد می‌خورد؛ بلکه مهم این است وقتی شناخت بدست آوریم مبنایی برای برنامه‌ها باشد.

آقای دکتر! این واقعیتی است و گیر همه این است که فقط پُز هوش فرزند خود را می‌دهند.

بله. برخی اوقات حرف مادرانی که با هم در دم مدرسه با هم گفت‌وگو می‌کنند را شنیده‌ام. همه فشره گفت‌وگوی آنها این است که فرزندم با هوش است،اما هیچ کدام نمی‌گویند فرزند ما چقدر اهل تلاش، پشتکار و ابراز احساسات است.

آقای دکتر! با توضیحات شما آیا اطلاق آدمی با هوش است و دیگری با هوش نیست درست است؟

رویکردهای تربیتی در جوامع مختلف تفاوت عمده‌ای دارد؛ مثلا رویکرد تربیتی کشور ما این است که افراد باهوش را از افراد کم هوش مجزا می‌کنیم و اسم آن را با نیازهای ویژه می‌گذاریم.بعد در جداسازی یکی تیز هوش می‌شود و به مدرسه تیزهوشان و نمونه می‌رود و بچه‌های معمولی در مدارس معمولی و بچه‌های فاقد بهره هوشی بر اساس تستهای اندازه گیری را به مدارس استثنایی می‌فرستندو می‌گویند IQ بالایی ندارد اما در نظام اجتماعی و آموزشی کشورهایی که حرفی برای گفتن دارند و اهل توسعه و پیشرفت هستند از طریق رشد مغز می خواهند تربیت دهند؛ به گونه‌ای که ژاپن افتخار می‌کند روی میز رئیس جمهور آمریکار تبلت سونی و… است.

تمام آنچه که محصول مغز است تربیت می‌کند؛ چطوری؟ در تعامل اجتماعی. در مدارس ژاپن و کشورهای موفق جدا سازی ندارید. بچه تیزهوش رسالتش این است که در کنار بچه نیازمند بنشیند و به آن هم آموزش دهد و با هم تعامل داشته باشند و گفت‌وگو کنند و ریاضی حل کنند و…تا مفید بودن یا یاری رساندن و غمخوار بودن صورت گیرد.

آیا فکر می‌کنید در نظام آموزش یا خانواده به مفید بودن، غمخوار بودن و یاری رسان بودن توجه می‌کنیم؟ والدینی می‌گویند فرزند ۱۸ ساله ما وقتی آب می‌خواهد از پدرش در حالی که از سرکار خسته آمده درخواست دادن آب می‌کند.

این یعنی ما حتی اجازه نداده‌ایم بچه‌ها یاری رسان باشند. مادران نیز انواع و اقسام حمایت ها را برای فرزندان دارند و نابودش می‌کنند؛ اجازه نمی‌دهند آن ویژگی‌های انسانی‌شان مانند مفید، غمخوار ویاری رسان بودن رشد کنند.

هوش وراثتی است اما قابل رشد است

 با توضیحات شما اصلا هوش اکتسابی است؟ اگر این طور است،چند درصد هوش اکتسابی و چند درصد ژنتیکی است؟

عدد نمی‌توان گفت اما بر اساس یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که هوش وراثتی است و فرزندان از والدین به ارث می‌برند اما پردازش و گسترش توانایی‌ها و از قوه به فعل رساندنش بر عهده محیط است. هر چه محیط غنی تر، این هوش‌ها نیز توسعه یافته و پیشرفت تر است؛ البته اگر محیط را غنی نکنید چیزی یاد نمی‌گیرد.

با هوش هستید یا با استعداد

 تفاوت هوش و استعداد چیست؟

تا زمانی که می‌گوییم هوش، استعداد و مهارت اینها همه مفاهیمی هستند که به صورت بلقوه ممکن است در فرد باشد، اما زمانی که آنها را فرد نشان می‌دهد و می‌گوید فلانی استعداد انجام دادن این کار را دارد؛مثل استعداد نواختن موسیقی را دارد؛ بنابراین زمانی که بلقوه است می‌توان نام هوش و استعداد روی آن بگذاریم و وقتی نشان داده شد نامش را سواد و مهارت و توانایی بگوییم.

تصور کنید مثلا در هوش طبیعت گرایانه والدین با فرزند خود به دامن طبیعت رفتند.آنها به یک لانه مورچه برخورد می‌کنند. مادر به فرزند می‌گوید: « امیر علی بیا با هم مورچه‌ها را نگاه کنیم و کودک را به دیدن حساس می‌کند و بعد فیلم و عکس بگیرند و  عکس‌های خود را در فایلی منظم کند و برای پدرش توضیح دهد.

در این حالت چه نوع توانایی و مهارتهایی رشد می‌کند؟ دیدن، پاسخ دادن، توضیح دادن ابراز احساسات کردن و …انواع هوش با چنین تکلیفی درست می‌شود.

بنابراین، خانواده‌ها ومدارس باید براساس انواع مختلف هوش رویکردهای تربیتی را تغییر دهند و به تربیت انواع مختلف هوش‌هایی که الان مطرح است پرداخته و اینها را رشد دهند.

مخصوصا در دوره ابتدایی که آموزش عمومی است و همه باید برداشتی از این هوش‌های مختلف داشته باشند. بعد که دانش‌آموزان به دوره دبیرستان رفتند ممکن است یکی به هوش موسیقیایی، هوش منطقی ریاضی و یکی به هوش هیجانی و انواع مختلف هوشها سوق داده شده و این هوش‌ها رشد کند.

آقای دکتر! درباره تقسیم بندی هوش توضیح دهید؟اینکه اعداد مختلف هوشی برای سنجش هوش افراد مطرح است.

وقتی هوش را اندازه گیری می‌کنیم در یک توضیح نرمال، انتظار داریم مثلا ۲۵ درصد  سرآمدها باشند، ۲۵ درصد نیازهای ویژه باشند و دارای ضعف‌های هوشی. اینها همه به علل مختلفی بر می‌گردد؛ حتی به دوره جنینی و دوران بارداری و بعد از تولد که اثر افزایش یا کاهنده داشته باشد.

اما در هر حال ما یک جامعه‌ای داریم که متوسط  بهره هوشی  ۹۰ و ۹۵ است، تا  ۱۱۰ که معمولا به صورت طبیعی و نرمال است و بالای ۱۱۰ را ممکن است بگوییم این افراد سرآمد هستند و پایین این اعداد را می‌گوییم دارای نیازهای ویژه.

مهم این طبقه بندی نیست که ما طبقه بندی کنیم و جدا کنیم؛ بگوییم هوش را اندازه گیری کردیم؛ این ساده ترین کاری است که می‌توان انجام داد؛ در نتیجه مهم است که تدارک برنامه تربیتی مبتنی بر واقعیتی باشد که  کودک با خودش به دنیا آورده و حالا وظیفه تربیت و رشد بر عهده ماست.

کم هوش ها نیز خلاقیت دارند

بنابراین، می‌توان گفت حتی افرادی که دارای بهره هوشی پایینی هم هستند مهارت خلاقیت دارند؛ چون خلاقیت یک استعداد همگانی خدادادی است که خداوند در همه ماها به ودیعه گذاشته است.

این نیست که می‌گوییم کودکان کم هوش و دارای ضعف هوشی، خلاق نیستند؛ خیلی افراد هستند که بهره هوشی پایینی دارند اما خلاقیت بالایی دارند؛ تخیل و هوش فضایی بالایی دارند. خیلی افراد هستند که موفق بوده‌اند؛ مثل پروفسور حسابی و انیشتن؛ اینها بهره هوشی آنچنان بالایی نداشتند اما یک مهارت دیگری داشتند که می‌توان گفت ملغمه‌ای از همه هوش‌هاست که به نام خلاقیت است و آن نیز متاسفانه حلقه مفقوده نظام آموزش و تربیتی جامعه و خانواده ماست.

* آقای دکتر! با توضیح شما چه چیزی هوش را زیاد می‌کند و اصلا تغذیه چقدر نقش دارد؛ اینکه چطور هوش را زیاد کنیم و تا چه سنی قابل افزایش است؟

اگر هوش را با این تعریف جدید تلقی کنیم، بله؛ هوش تا زمانی که انسان در قید حیات است رشد می‌کند. اکنون نگاه کنید نمی‌توان هوش را در یک جایی متوقف کرد؛هوش توقف ندارد و همواره در حال رشد است؛ البته با تمرین و ممارست.

همانطور که برای قوی کردن عضلات مان تمرین بدنی و ورزشی می‌کنیم برای هر کدام از این هوشها باید برنامه‌ها و فعالیت‌هایی در نظر گرفت تا اینها را پرورش داد. مثلا به فرزندمان می‌گوییم با چند لیوان، آب و دو مداد یک پیانو درست کن و موزیکی بنواز و ضبط کن، بعد برای دوستانت پخش کن و در واتساب به اشتراک بگذار.در اینجا چه هوشی رشد می‌کند؟ هوش موسیقیایی.

بنابراین باید هر کدام از هوش‌ها با تمرینها و تکالیفی رشد بدهیم و توسعه بدهیم و باورمان شود که با تربیت درست، تربیت اتفاق می‌افتد؛ با تدارک عمدی فعالیت‌های غنی می‌توانیم فرزندمان را هوشمند کنیم تا عقلانیت، احساسات، عواطف، هیجانات و تخیلات او با هم رشد کند.

 با این توضیحات که بیان کردید دیگر نمی‌توانیم بگوییم فلانی با هوش است و فلانی کم هوش ؛ چون هوش تعداد موارد و تواتر آن زیاد است؛ مثلا باید شاخص‌های متعددی را بررسی کنیم؛ اینکه من با هوش هستم و فلانی نیست درست نبوده ؛بلکه باید بگوییم  فلان هوش من از او بیشتر است و او در این نوع هوش از من بیشتر است؟

بله؛ همان طور که گفتم اندازه گیری هوش و اطلاق اینکه تو هوشت این قدر است و هوش من اینقدر است هیچ ارزش تربیتی ندارد؛ حداکثر ارزش آن این شده که ما شروع کنیم به جداسازی و بگوییم شما عقب مانده ذهنی هستی، شما دارای نیازهای ویژه و شما سرآمد هستید؛ این غلط است.

آنچه مهم است در نگاه مدرن و نگاه و رویکرد جدید انواع مختلف هوش است که می‌توان اندازه گیری کرد.

مثلا بگوییم هوش فضایی، منطقی و ریاضی شما چقدر است و مبنایی باشد برای استخدام و حتی مشاوره قبل از ازدواج ؛ اما اینکه بخواهد با یکدیگر مقایسه شود درست نیست؛ ممکن است فرزند من در هوش موسیقیایی امتیاز بالایی بگیرد و فرزند دیگری اصلا امتیاز بالایی نگیرد.

آیا حق داریم از کودک تست هوش بگیریم؟

 آقای دکتر! چه زمانی باید از کودک تست گرفت؛ آیا واقعا این تستی که گرفته می‌شود درست است؟ در چه سنی باید انجام شود؟

این طور توضیح دهم که برای مثال من نزد پزشک می‌روم و برای من چکاب خون یا سونوگرافی تجویز می‌کند و هر موقعی که نیاز داشتم استفاده می‌کنم.بله؛ برای اینکه شناخت جدیدی را از کودک یا هر فرد داشته باشیم و برای بدست آوردن اطلاعات و جمع آوری آن درباره فرد با هدف تدارک برنامه آموزشی و درسی موثر یا کارآمد هوش را اندازه می‌گیریم.

مثلا می‌بینیم حافظه فعال چقدر است؟ حافظه دراز مدت چگونه است؟ پردازش اطلاعات به عنوان یک مهارت چگونه است؟ یا همان طور که عرض کردم مهارت‌های دیداری و شنیداری و انواع مختلف هوش چطوری است؟

بعد بر مبنای آن می‌آییم و برنامه آموزشی تدارک می‌بینیم. مثلا می‌بینیم یک کودک توجه‌اش پایین است. بنابراین این پایین بودن توجه دو دلیل دارد؛ ممکن است در واقع در دوران جنینی قسمت مغزی مربوط به مهارت تمرکز خوب تشکیل نشده؛ بنابراین کودک مهارت تمرکز نخواهد داشت.

در قسمت مغز تشکیل نشده و پزشکان نیز به این کودک ریتالین می‌دهند تا این را ترمیم کنند و حتی متاسفانه وقتی که می‌بینند تمرکز پایین است به کودک یک صفت و ویژگی بیش فعالی می‌دهند و ریتالین تجویز می‌کنند؛ این یک ماده مخدر قوی است که بسیار خطرناک است و در دنیا معرفی شده اما در کشور ما متاسفانه دانشجویان،دانش‌آموزان، خانواده ها و پزشکان تجویز می‌کنند و این فاجعه است.

 آیا اجازه گرفتن تست هوش از کودکان داریم و در چه سنی می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟‌

بله، ممکن است تست را از ۳ یا ۴ سالگی بگیریم و هر زمانی که اراده کنیم می‌توانیم بگیریم و هر زمان متناسب با موارد تحول روانی تست خاص خودش را دارد. تست مخصوص کودکان، تست مخصوص نوجوان و تست مخصوص بزرگسال داریم.

تست هیچ منعی ندارد اما حق نداریم برچسب بزنیم؛ حتی مشاوران وروان سنج‌ها که می‌آیند از کودکان تست هوش می‌گیرند اجازه ندارند عدد هوش را حتی به خانواده فرزند بدهند؛ مثلا بگویند فرزند شما ۹۵ یا ۱۱۵ است و…

این همان پُز دادن است؛ همان پزی که فرزند و خانواده بعدا دچار خوش باوری و خوش خیالی می‌شوند و می‌گویند فرزند من با هوش است و حتما پزشک می‌شود، اما نمی‌شود.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.