چه کسانی آماده ازدواج نیستند؟

مبلغ/ انسیه برومند در سلسله کارگاه‌های «آمادگی برای ازدواج» ضمن تشریح ویژگی‌های حسی، رفتاری، ادراکی و کلامی که نشان می‌دهد فرد هنوز در دوره کودکی مانده و بزرگ نشده است، گفت: افرادی که چنین ویژگی‌هایی دارند باید اصلاح شوند، در غیر این صورت آماده ازدواج نیستند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، در این مبحث می‌خواهیم به مهارت‌هایی که برای ازدواج نیاز داریم، بپردازیم. دو بحث را در نشست‌های اخیر با هم مرور کردیم؛ موضوع اول بحث هدف از ازدواج بود که سعی شد از اهداف ازدواج تحلیلی ارائه و هدف‌های مثبت و منفی ازدواج بررسی شود. در ادامه اهداف صحیح ازدواج ارائه شد و یادگرفتیم متوجه نیاز درونی خود از ازدواج باشیم. در همین دوره به این نتیجه رسیدیم که اگر این اتفاق برای ما به شکل صحیح رخ دهد، احساس نیاز درونی به آن داریم و احساس نیاز درونی به ازدواج زمانی در ما به وجود می‌آید که فهم درستی از خودمان، ویژگی‌های وجودیمان و مراحل رشدمان داشته باشیم.

به زبان خیلی ساده اگر بخواهیم مسیر درستی در زندگی داشته باشیم این مسیر محصول خودشناسی است و اگر بخواهیم به ازدواج درستی نیز دست پیدا کنیم باید به خودشناسی برسیم. به قول یکی از استادان «سرت را بشناس تا همسرت را بشناسی».

به همین دلیل به سراغ خودشناسی رفتیم و تلاش کردیم از زاویه دید ساختار وجودی انسان به شناخت دقیق‌تر خودمان برسیم. اینطور بررسی شد که انسان ورودی‌هایی دارد که بر روی این ورودی‌ها پردازش‌هایی انجام می‌دهد و خروجی‌هایی حاصل می‌شود. در حالت ساده ورودی‌ها حواسی است که ما را با دنیای بیرون مرتبط می‌کند و در ادامه تلاش کردیم حس‌هایمان را بهتر بشناسیم و برای پرورش درست آنها تمرین کردیم تا بتوانیم از آنها در فضای ازدواج صحیح استفاده کنیم. در ادامه در مورد توانمندی‌های حسی، فکری، عقلی، عملی و رفتاری صحبت کردیم و سعی کردیم در این چهار حوزه به شناخت سیستماتیک از خودمان برسیم.

در جلسات اخیر نیز می‌خواهیم موضوع خودشناسی را مورد توجه قرار دهیم اما با این زاویه دید که انسان رشد تدریجی دارد؛ رشد انسان از دوران جنینی آغاز می‌شود، به دنیا می‌آید، دوران طفولیت و کودکی را پشت سر می‌گذارد، نیمه اول و دوم نوجوانی را پشت سر می‌گذارد و بعد جوان می‌شود که یکی از باشکوه‌ترین دوران زندگی اوست و بعد میانسالی، پیری و کهنسالی و حیات پس از مرگ را تجربه می‌کند و در هر حال رشد تدریجی دارد.

ما در این جلسات در حال مطالعه رشد انسان در مقطعی هستیم که در دنیا زندگی می‌کند اما با در نظر گرفتن این حقیقت که حیات انسان محدود به حیات مادی نیست و حیات اخروی دارد و جهت‌گیری درست در رشد زمانی لحاظ می‌شود که حیات اخروی را مد نظر داشته باشد و بداند مقطعی که در دنیا زندگی می‌کند و مسیر گذر برای رسیدن به حیات جاویدان است و این باعث می‌شود که چهره درستی از رشد برای انسان ترسیم ‌شود و در نهایت به آن چیزی که قرآن می‌گوید رشد، دست پیدا کند.

انسان موجودی است که مقاطع مختلفی را در زندگی خود دنبال می‌کند و در هر یک از این مقاطع با کوله باری پر از امکانات از یک نقطه شروع به حرکت می‌کند تا به نقطه‌ای که مقصد او و پایان دوره است، برسد.

انسان برای اینکه از نقطه شروع به نقطه پایان برسد باید مسیری را طی کند که منطقاً باید بهترین و کوتاه‌ترین راه باشد که در قرآن از آن به صراط مستقیم یاد شده است یعنی راهی که به واسطه مستقیم بودنش کوتاه‌ترین، بهترین و مطمئن‌ترین راه برای رسیدن به مقصد است؛ البته در این راه محدودیت‌هایی دارد و اگر این مسیر را درست طی نکند و از شروع یک دوره رشدی به پایان نقطه رشدی نرسد یکسری آسیب‌هایی را می‌بیند و خلأها و نقصان‌هایی برای او پیش می‌آید.

در این جلسات تلاش می‌کنم شاخص‌ها و نشانه‌های دوره‌های رشد را بگویم تا به تشخیص درستی از دوره‌های رشد خودتان برسید. با این هدف که اگر بتوانیم دوره رشدی خودمان را درست تشخیص دهیم و فهم درستی از نقاط ضعف و قوت آن دوره پیدا کنیم، به ما این قدرت را می‌دهد که نقاط قوت را افزایش دهیم و نقاط ضعف را به سمت اصلاح ببریم تا در نهایت برایند حرکت ما در دوران رشدمان یک برآیند مثبت باشد.

بنابراین با همین رویکرد به سراغ دوره‌های رشد می‌رویم و پنج مشخصه؛ امکاناتمان در شروع هر دوره، مسیر و فرایندی که باید طی کنیم، هدفی که باید به آن برسیم، محدودیت‌هایی که داریم و آسیب‌هایی که ممکن است ناشی از آن باشد را با هم مرور می‌کنیم.

همچنین یک زاویه دیگر هم مطرح می‌کنم و آن حاصل ضرب این است که من موجودی هستم که دوره رشد دارم و موجودی هستم که ساختارمند است. یعنی همان دیدی که سعی کردیم در کارگاه دوم به آن برسیم.

با همه این اوصاف به سراغ دوره اول رشد می‌رویم؛ یعنی دوره‌ای که از دوره جنینی تا زمانی که قدرت تکلم پیدا می‌کنیم را دربرمی‌گیرد. در این دوره انسان به عنوان کودک موجودی است که ادراکاتش بر مبنای حس‌هایی که دارد، است. یعنی برای اینکه چیزی را بفهمد یا باید ببیند، یا بشنود، یا استشمام کند، یا مزه و لمس کند و اگر چیزی خارج از حس باشد، در این دوره قابل ادراک نیست و نمی‌توان انتظار داشت انسان در دوره کودکی چیزی را که در حوزه ادراکات حسی او نیست متوجه شود. برای مثال نمی‌تواند چیزی را با تخیل متوجه شود و اگر به او بگوییم باید وقتی از در وارد می‌شوی سلام کنی آن را متوجه نمی‌شود چراکه اول باید قانون یاد بگیرد و متوجه شود که ارتباطی بین از در وارد شدن و سلام کردن به عنوان آداب وارد شدن وجود دارد و بعد مفهوم سلام کردن را بفهمد تا همه اینها در کنار هم او را به این نتیجه برساند که وقتی از در وارد می‌شود سلام کند.

همه این موارد نیازمند آن است که حوزه ادراکات بسیار گسترده‌تر از ادراکات حسی باشد بنابراین نمی‌توان از کودک چنین انتظاری داشت اما می‌توان از او انتظار داشت مسائلی را بفهمد که عینیت خارجی دارند و قابل دیدن، شنیدن، بو کردن، لمس کردن و چشیدن هستند و فقط با همین زبان و ادبیات هم می‌توان با بچه ارتباط برقرار کرد.

اما رفتار در سنین کودکی چطور است؟ رفتار ما طیف‌بندی دارد؛ بخشی از رفتارهای ما فیزیکی است، بخشی رفتارهای فکری است، برخی رفتار احساسی و برخی رفتار عاطفی است؛ یعنی تنوعی از رفتار را داریم اما بچه‌ها تنها رفتارهای حرکتی دارند و نمی‌شود از آنها انتظار داشته باشیم مدل رفتاری فراتر از این داشته باشند.

حوزه دیگری که به آن می‌پردازیم حوزه احساسات است. احساسات و عواطف در کودکان شفاف و ساده است و خیلی ساده و بی‌پیرایه احساسات خود را بیان می‌کنند و نمی‌توانند به احساساتشان فیلتر بزنند یا حس درونی خود را بروز ندهند و فاصله‌ای بین حس آنها و بروز آن حس وجود ندارد.

در حوزه گفتار نیز بسیار ساده و بی‌تکلف هستند، تعداد کلمات آنها کم است، جملات خیلی ساده استفاده می‌کنند و کلمات و جمله‌ها را اشتباه استفاده می‌کنند. بنابراین اگر شیوه فهم من فهم حسی باشد، یعنی فهم من مبتنی بر حواس است، متناسب با همین مسئله کوتاه مدت است چون عمر فهم حسی کوتاه است و انسان زود فراموش می‌کند. همچنین ظاهری است، کم عمق است، چسبیده به عمل است و احساس محور است و اگر به عنوان بزرگسال کارهایی که انجام می‌دهم این ویژگی‌ها را دارد یعنی بخشی از فهم من که با این مشخصات اتفاق می‌افتد، متناسب با سن کودکی است.

فهم ما حسی است اگر…

پس اگر جزو افرادی هستیم که ظاهر رفتار سایرین را می‌بینیم و نمی‌توانیم باطن رفتار آنها را متوجه شویم، نمی‌توانیم تحلیل‌های متفاوت از رفتارها داشته باشیم،  فهم ما عمق خاصی ندارد و بلافاصله که می‌فهمیم حرف می‌زنم یا رفتار می‌کنم، مدل فهم ما حسی و کودکانه است.

این مسئله همانقدر که در سن کودکی شیرین است، در بزرگسالی تلخ و بسیار ناراحت کننده است که در سن ۲۰ سالگی برای ادراک مسائل تنها وابسته به دیدن و شنیدن باشیم و تا چیزی را خودمان نبینیم یا نشنویم، باور نکنیم.(یعنی قدرت تحلیل مسائل و رسیدن به عمق رخدادها را نداشته باشیم).

از نظر عملی رشد نکردیم اگر…

در حوزه عمل نیز اگر فردی فقط می‌تواند از دست و پاهایش استفاده کند، ساده و شتاب زده رفتار می‌کند، در انجام کارهایش خیلی عجول است، کم دقت است و نمی‌تواند ریزبینانه و جزء نگرانه امور را انجام دهد، رفتارهای تکرار شونده دارد، یعنی هر بار که عملی را انجام می‌دهد عین دفعه قبل است و بدون تحلیل و پشتوانه فکری رفتار می‌کند، این رفتارها کودکانه است و نشان می‌دهد فرد به رشد مناسب رفتاری متناسب با سن خود نرسیده و در کودکی مانده است.

از نظر احساسات هنوز کودک هستیم اگر…

اگر فردی در حوزه احساسات این ویژگی‌ها را دارد احساسات او شبیه به بچه‌هاست؛ صاف و بی‌پیرایه است، دور از پیچیدگی است، احساسات او بدون در نظر گرفتن شرایط است، افراط و تفریط دارد و منفعت محور است. چنین افرادی برای تأمین امنیت خود هر کاری می‌کنند؛ اگر امنیت آنها با عصبانی شدن حفظ شود عصبانی می‌شوند، اگر با گریه کردن تأمین شود، گریه می‌کنند و … . یعنی نوع احساساتی که از آنها سر می‌زند مربوط به دوران کودکی است.

از نظر گفتار هنوز بزرگ نشده‌ایم اگر…

در حوزه گفتار نیز اگر گفتار من ساده، دور از آلایش و تحلیل است، به حرفی که می‌زنم فکر نمی‌کنم، تعداد کلمات من محدود است و نمی‌توانم متنوع و هنرمندانه صحبت کنم، از جملات و کلمات ناصحیحی استفاده می‌کنم، چیزی می‌گویم اما منظور دیگری دارم، بدون توجه به معنی جملات حرف می‌زنم، تقلید محور هستم و کپی حرف‌های دیگران را می‌زنم بدون اینکه بفهمم معنی حرف‌های آنها چیست، گفتار من گفتار کودکانه است.

پس در نتیجه به میزانی که شیوه ادراک، عمل، گفتار و ابزار احساسات من دارای چنین ویژگی‌هایی باشد ویژگی‌های من با کودکان مشترک است و هنوز بخشی از وجود من بچه مانده و بزرگ نشده و همین موجب می‌شود رفتار کودکانه داشته باشم. این رفتار کودکانه دیگران را آزار می‌دهد و از سوی دیگر منشأ سوء استفاده از فرد و موجب آزار خود فرد نیز می‌شود.

طبعاً وقتی من بزرگ هستم، در جایگاه یک بزرگسال قرار می‌گیرم و موقعیت و شرایط من متناسب با بزرگسالی تعریف می‌شود اما اگر کودکانه رفتار کنم عین بچه‌ای که در معرض آسیب است، من نیز در معرض آسیب قرار می‌گیرم.

در پایان این جلسه یک تمرین انجام می‌دهیم و آن اینکه رفتارها، ادراکات، احساسات و گفتارهایمان را می‌سنجیم تا ببینیم چه قدر از نشانه‌هایی که در بالا ذکر شد را داریم. به هر میزان که این نشانه‌ها را داشته باشیم، هنوز کودک هستیم و باید فکر کنیم چگونه این مشکل را اصلاح و متناسب با سنمان رفتار کنیم، حس کنیم و حرف بزنیم. به ویژه اینکه این رفتارهای کودکانه در هنگام ازدواج به صورت بارزی خود را نشان می‌دهد چون چالش‌های ازدواج جدی است و فردی که هنوز کودک باشد، مناسب ازدواج نیست.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.