جدایی دین از سیاست، کار استعمار است
مبلغ/ در کتاب ولایت و حکومت میخوانیم: امروز با این عنوان وارد میدان شدهاند که بگذارید قداست دین محفوظ باشد و به حکومت آلوده نشود. اینها تصور میکنند که حکومت ناگزیر باید با ناپاکی ها همراه باشد خیال میکنند حکومت حتماً ملوّث است.
به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، دمدمهای انقلاب اسلامی روشنفکران سکولارمآب با اشاره به نظریات فرانسوی در ساحت سیاست دین را مقولهای جدای از سیاست دانستند که باید امور معنوی افراد را عهدهدار شود تا اینکه خود را در عرصه سیاست و حکمرانی دخالت دهد. سکولارها از ابتدا در فکر افراد چنین القا کردند که دین را چه به سیاست! در این راستا بخشهایی از کتاب «ولایت و حکومت» را میخوانیم تا پاسخ این شبهه را از زبان آیتاللهالعظمی خامنهای بگیریم.
جدایی دین از سیاست، از پروژههای استعماری است
یکی از مسائل مهم فکری جهان اسلام مسئله دین و سیاست است امروز برای اثبات جدایی دین از سیاست و تحمیل جدایی دین از سیاست تلاش مضاعفی صورت میگیرد، البته این کار جدید نیست. در طول سالهای سلطه استعمار روی این قضیه کار شده است. قبل از شروع سالهای استعمار هم کسانی از روی کجفهمی یا غرضورزی روی این مسأله کار کردند. همه حکام مستبد تاریخ همه سلاطین و کسانی که از حضور دین در عرصه جامعه به خصوص در سیاست واهمه داشتهاند سعی کردهاند اثبات کنند که عرصه دین از عرصه سیاست و حکومت جداست.
آنان دین را حداقلی کردند
آنان دین را به مسائل شخصی و فردی اختصاص دادند. محدوده دین را کاملاً به بخش خیلی کوچکی شامل مسائل فکری، روحی، معنوی و احیاناً مسائل احوال شخصیه و این چیزها تضییق و منحصر کردند. شاید در هیچ دینی تا آنجا که ما تصور میکنیم به قدر اسلام این تلاش انجام نگرفته است. علت این است که هیچ دینی به قدر اسلام داعیه اداره کشورها حکومتها و جوامع مردمی را ندارد.
از این آیات صریحتر هم مگر هست؟
اسلام به طور صریح در قرآن به نبی اکرم میفرماید ما کتاب خدا را فرستادیم تا:«إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ ۚ وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا، یعنی (ای پیغمبر) ما قرآن را به حق به سوی تو فرستادیم تا به آنچه خدا (به وحی خود) بر تو پدید آورده میان مردم حکم کنی، و نباید به نفع خیانتکاران (با مؤمنان) به خصومت برخیزی.» دیگر از این صریحتر چه هست؟ یا میفرماید:«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ یعنی، همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.» از این صریحترچه میتواند وجود داشته باشد که به ما بفهماند دین برای اداره جوامع مردم تنظیم خطوط اصلی زندگی مردم و برای حاکمیت بر مردم آمده است.
برای اینکه در اسلام دین را از سیاست جدا کنند بیشترین تلاش را کردهاند
اسلام چنین بیان صریحی دارد لذا برای اینکه در اسلام دین را از سیاست و زندگی جدا کنند بیشترین تلاش را کردهاند. امروز به نظر ما مشکل مسلمانان این است. جوامع اسلامی از ذلت عقب ماندگیهایی که بر آنها تحمیل شده است خسته شدهاند. امروز همه جای دنیا به هم متصل شده است. قضایای گوناگون عالم برای ملتها و کشورهای مختلف آشکار شده است مردم باسواد شدهاند میفهمند، میدانند و نابسامانیها را حس میکنند.
اینها تصور میکنند که حکومت ناگزیر باید با ناپاکی ها همراه باشد
امروز با این عنوان وارد میدان شدهاند که بگذارید قداست دین محفوظ باشد و به حکومت آلوده نشود. اینها تصور میکنند که حکومت ناگزیر باید با ناپاکی ها همراه باشد خیال میکنند حکومت حتماً ملوّث است، نخستین اگر وارد حکومت شد ملوث خواهد شد و قداست خود را ازدست خواهد داد اینطور میخواهند وانمود کنند در حالی که ما در صدر اسلام حکومتهای پاک و مطهری داشتیم که تا آخر دنیا اینها هم مثال قداست و تقوا و هم حکومت هستند حکومت اگر با عدل همراه باشد پاکیزهترین پدیده بشری است.