نیازمند جهاد اخلاقپژوهی در جامعه هستیم
مبلغ/ رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: ما حتی یک صدمِ پژوهشهایی که در حوزه فقهی، کلامی، فلسفی و اصولی انجام دادهایم در زمینه اخلاقی نداشتهایم و این از ضعفهای مفرط ماست لذا باید جهاد اخلاقپژوهی در کشور سامان بگیرد.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، نشست «اخلاق و انقلاب اسلامی؛ مبانی، چالشها و راهکارها» به همت پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی و با سخنرانی حجتالاسلام احمدحسین شریفی، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
به زعم بنده همه نظامهای سیاسی مبتنی بر سلسلهای از مبانی هستند که قریبترین آنها مبانی اخلاقی و ارزش شناختی و سپس انسان شناختی، هستی شناختی و معرفت شناختی هستند. نظام سیاسی را میتوان به میوه درختی تشبیه کرد که شاخ و برگ آن اخلاقیات و ارزشهای آن مدینه هستند، تنه این درخت انسان شناسی و ریشه نیز معرفت شناسی و هستی شناسی است بنابراین نزدیکترین و مؤثرترین مبانی و آموزههایی که در نظام سیاسی نقش آفرین هستند مبانی اخلاقی و ارزش شناختی هستند.
جایگاه اخلاق در جمهوری اسلامی ایران
نکته دیگر درباره اهمیت اخلاق در نظام جمهوری اسلامی است. پیامبر اسلام کاملترین سطح اخلاقیات و ارزشها را هدف رسالت خود بیان کرده است. انقلاب اسلامی ایران نیز در تداوم نهضت انبیا همین رسالت را برای خود اعلام کرده است. این رسالت در بیانیه گام دوم انقلاب نیز بیان شده که هدف، فردسازی، جامعهسازی و تمدنسازی است. حقیقتاً روح بیانیه گام دوم، جهاد اخلاقگستری است. حضرت امام(ره) نیز به صراحت بر این نکات تأکید داشتند و اساساً تمایز نظام سیاسی اسلامی با سایر نظامهای اسلامی در همین نکته نهفته است.
خبرنگاری در فرانسه از امام(ره) سؤال میکند که منظور شما از رفتن شاه چیست؟ بعد از شاه قرار است چه کاری انجام دهید؟ ایشان میفرمایند اصلاً مسئله ما رفتن یا ماندن این شاه نیست بلکه این آغاز کار است چون ما طرح دیگری برای بشریت داریم و میخواهیم حرکت بشر را نه بر خواستههای فردی و حیوانی بلکه بر اساس توحید بنا کنیم. البته روشن است که این کاری بزرگ است چون صد و بیست و چهار هزار پیامبر همین هدف را دنبال میکنند لذا مجاهدت بسیاری میخواهد اما بالاخره باید بدانیم که آرمان ما در همه عرصهها این است.
مبانی اخلاقی و ارزشی انقلاب
یکی از مهمترین مبانی اخلاقی نظام جمهوری اسلامی، واقعگرایی اخلاقی است که در مقابل لیبرال دموکراسی قرار دارد. آنها واقعگرایی اخلاقی را قبول ندارند و قائل به ناواقعگرایی اخلاقی هستند. منظور از واقعگرایی اخلاقی، حُسن و قبح ذاتی افعال است یعنی همه افعال و کنشهای فردی و اجتماعی، در ذاتِ فعل نهادینه شده و امری قراردادی و اعتباری نیستند. این رویکرد، مسیر را متفاوت میکند و البته اقتضائات خاص خود را دارد از جمله اینکه باید سیستم تربیتی خاصی طراحی شود. امام خمینی(ره) میفرمایند آن چیزی که موجب شده به احکام اسلامی، عناوین خاصی تعلق بگیرد و مثلا به عقل یا امانتداری حکم خوب و فضیلت تعلق بگیرد این است که این عناوین، ذاتاً مشتمل بر مصالحی الزامآور هستند یعنی همه آموزههای دینی تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند، نه سلیقهای و اعتباری. در این راستا نقش مقتضیات زمان و مکان نیز اهمیت زیادی پیدا میکند.
مبنای دیگر، مطلقگرایی ارزشی است. یک متفکر مسلمان سراغ ندارم که آگاهانه از نسبیتگرایی ارزشی دفاع کرده باشد بلکه همه از مطلقگرایی دفاع میکنند. البته در اینجا منظور مطلقگرایی کانتی نیست که مثلاً معتقد است یک امر یا خوب یا بد است بلکه مطلقگرایی در تفکر اسلامی ناظر بر شرایط واقعی است. حضرت امام(ره) میفرمایند همه احکام دینی و ارزشهای اسلامی، نسخ نشدهاند بلکه تا روز قیامت پابرجا هستند. یعنی مطلقگرایی در اسلام ناظر بر شرایط واقعی است.
جایگاه سعادتگرایی در اسلام
مبنای سوم که در تفکرات حضرت امام خمینی(ره) هم بیان شده کمالگرایی و سعادتگرایی است. ما فضیلت را در سعادت نهایی و قرب الهی و توحید میدانیم و همه ارزشهای ناظر بر زیست فردی یک فرد مسلمان باید در مسیر رسیدن به توحید باشد. تخلق به اخلاق الهی در همه ابعاد زندگی فرد مسلمان، گفتار، رفتار و حتی اندیشههای وی باید وجود داشته باشد. امام خمینی، نه تنها هدف نهایی نظام سیاسی بلکه حتی اهداف علوم طبیعی را وصول به توحید میداند. ایشان در تعبیر دیگری میفرمایند جمیع علوم شرعیه، مقدمه رسیدن به توحید است. یعنی قرار است جامعه موحد بار آمده و خدایی شود.
درباره مبنای چهارم باید گفت که یکی از سؤالات مهم در تاریخ اندیشه سیاسی این است که هدف نظام سیاسی در مواجهه با مردم، تربیت شهروند خوب یا انسان خوب است؟ از زمان ارسطو تا حال حاضر این بحث مطرح بود و حضرت امام(ره) هم به زیبایی و شفافیت تمام در این زمینه موضعگیری کرده است. اسلام به صراحت میفرماید هدف تربیت انسان خوب است در حالیکه هدف نظامهای لیبرال دموکراسی تربیت شهروند خوب است اما سؤال این است که چقدر در این زمینه موفق بودهاند؟ کافی است مدتی برق در غرب قطع شود تا آنها به میزان اخلاق و ادب شهروندی که تربیت کردهاند پی ببرند. در برخی ایام هم که هجوم شهروندان غربی برای غارت فروشگاهها را مشاهده میکنیم به این نتیجه میرسیم که تربیت انسان خوب بر شهروند خوب ارجحیت دارد. بنیانگذار انقلاب اسلامی در همین راستا میفرمایند انسان باید به مرتبهای برسد که انبیا برای آن آمدهاند و در واقع زندگی انسان، توحیدی شود.
ایشان میفرمایند آیا راندن نظام شاهنشاهی همه هدف بود؟ آیا رفاه ملت مقصد است؟ آیا انبیا آمدهاند کاری کنند که رفاه زندگی مادی مردم بیشتر شود یا مقصد بالاتر از اینهاست؟ البته مراد این نیست که ما با رفاه مخالف هستیم بلکه منظور این است که اگر مثلاً طاغوت باشد یا رفاه نباشد ما نمیتوانیم به مراحل بالاتر برسیم بنابراین باید پله پله جلو برویم.
اهمیت توجه به اخلاقپژوهی
معتقدم در راه تحقق آرمانهای اخلاقی و ارزشیِ انقلاب اسلامی چند مانع وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرند. یکی از این موارد این است که در نظام اخلاق اسلامی با شبهات بسیاری زیادی مواجه هستیم و اوضاع اندیشه اخلاقی ما با پنجاه سال قبل متفاوت است چراکه آن موقع رقبای جدی وجود نداشت اما الان رقبای پرقدرت و پرنفوذ با منطق قوی در حوزه اخلاق داریم بنابراین نمیتوانیم بیاعتنا به آنها دنبال آرمانهای اخلاقی خودمان باشیم چراکه جوانان ما با نظام اخلاقی لیبرال و حتی نظام اخلاقِ قدرت نیچه و اخلاقِ لذتگرایی و اخلاقِ رواقی، بیش از اخلاق اسلامی آشنایی دارند بنابراین باید بتوانیم قدرت منطق اخلاق اسلامی را چه در سطح فرهیختگی و چه در سطح عامه مردم نشان دهیم در غیر این صورت بنیانهای نظام ارزشی اسلامی فرو میریزد و ریشه و تنه آن سست میشود.
چالش دیگر ضعف پژوهش است. غربیها در زمینه پژوهش بسیار فعال هستند بنابراین ما هم به پژوهشهای عمیق در حوزه اخلاق نیاز داریم. ما حتی یک صدمِ پژوهشهایی که در حوزه فقهی، کلامی، فلسفی و اصولی انجام دادهایم در زمینه اخلاقی پژوهش نکردهایم و این هم از ضعفهای مفرط ماست لذا باید جهاد اخلاقپژوهی در کشور ما سامان بگیرد. معتقدم باید این مشکلات را شناخت و تبیین کرد و در این فضا بنیانهای اخلاقی انقلاب اسلامی را تقویت کنیم.