جام جهانی ۲۰۲۲ قطر در نگاهِ شرقشناسیِ غرب
به گزارش «مبلغ» به نقل از شعوبا – «ادوارد سعید» مؤلف آمریکایی (فلسطینی الأصل) در بخشی از کتاب خود تحت عنوان «پوشش خبری اسلام در غرب» اینگونه مینویسد: «در ارتباط با تاریخچه روابط اسلام و غرب، باید به اواخر قرن ۱۸ بازگشت. در آن زمان جهان به دو بخش مشرق زمین و مغرب زمین تقسیم شده بود و در نیمه مشرق، اسلام، رقیبى گریزناپذیر و همچنین معارضى جدید براى مسیحیت به حساب مىآمد. اسلام به دلیل همجوارى با تمدن غرب و تاریخ گذشته خود که همواره مرزهاى غرب را دستخوش تغییر و تحول خود قرار داده بود و در عین حال، به این دلیل که غرب هم هنوز نتوانسته بود آن را تحت کنترل خود درآورد، ترس زیادى را در دل غربیها ایجاد کرد. این ترس زمانى تشدید شد که قیمت نفت در اوایل ۱۹۷۰ به طرز چشمگیرى افزایش یافت. باید گفت که از آن زمان تا به امروز نگاه و رویکرد غرب به اسلام، سادهانگارانه و در عین حال، افراطی بوده است. این نگاه درست زمانی ایجاد شد که غربیها جهان را به دو بخشِ نابرابر شرق و غرب تقسیم کردند. زمانی که شما یک بخش از جهان [شرق] را کممنزلت تلقی میکنید، بدیهی است که چنین نگاه و رویکردی نیز شکل بگیرد».
کاپیتانهای تیمهای ملی فوتبال انگلیس، هلند، بلژیک، دانمارک، فرانسه، آلمان، سوئیس و ولز قصد دارند در جریان مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ قطر و در چارچوب کمپین علیه تبعیض، نشانِ «OneLove» (عشقِ واحد) را بر روی بازوی خود ببندند. نشانِ «OneLove» حاوی رنگهایی است که مختصِ همجنسگرایان است (اشاره به پرچم رنگین کمان، مختص همجنسگرایان). این درحالی است که قطر تصمیم گرفته است اجازه ندهد بر روی سکوهای تماشاچیان در ورزشگاههای خود چنین اتفاقی رخ دهد. علت هم آن است که قطریها معتقدند که استفاده از نشانِ ویژه همجنسگرایان در سکوهای تماشاچیان ممکن است امنیت تماشاچیهای اروپاییِ مسابقات جام جهانی را از سوی مخالفانِ همجنسگرایی با مخاطره مواجه سازد. علیرغم این تصمیم قطر، تیمهای ملیِ اروپاییِ مورد اشاره اخیرا به جمعبندی رسیدند که کاپیتانهای این تیمها، نشانِ رنگینکمانِ همجنسگرایان را بر بازوی خود ببندند. بدیهی است که چنین تصمیمی، برگزارکنندگانِ قطری مسابقات جام جهانی را در یک ورطه دیپلماسی گرفتار میکند. در سایه همین کشمکشها، اخیرا فدراسیون فوتبال انگلیس با صدور بیانیهای، از سیاست قطر در قبالِ کارگرانی که در پروژههای عمرانیِ آمادهسازی برای جام جهانی شرکت کردند، به شدت انتقاد کرد. فدراسیون فوتبال انگلیس در بیانیه خود در همین راستا صراحتا از قطریها خواست تا هرچه سریعتر دستمزدهای معوقه کارگران به همراه خساراتِ تأخیر در پرداخت دستمزدها را به کارگران بپردازند. این فدراسیون در بیانیه مذکور همچنین یک بار دیگر بر حمایت تمام قد خود از کمپین «OneLove» (عشقِ واحد) [همجنسگرایی] تأکید کرد.
کمپین حمایت از همجنسگرایی با محوریت تیم ملی فوتبال هلند به راه افتاد و خیلی زود توانست توجه تیمهای ملی دیگر کشورها را نیز به خود جلب کند. از همین روی، تیمهای دیگر با شور و اشتیاق به حمایت از این کمپین پرداختند. به عنوان نمونه، میتوان به تیم فوتبال انگلیس اشاره کرد. در همین راستا، اخیرا «هَری کِین» کاپیتان تیم فوتبال انگلیس در سخنانی اظهار داشت: «ما به عنوان بازیکنان و کاپیتانهای تیمهای ملی ممکن است در زمین مسابقه با یکدیگر رقابت کنیم. با این حال، همه ما در برابر اشکال مختلفِ تبعیض، با هم و در کنار یکدیگر قرار داریم». البته این تنها کاپیتان تیم ملی فوتبال انگلیس نبود که چنین اظهاراتی را مطرح کرد، چراکه بازیکنان دیگر تیمهای اروپایی نیز یکی پس از دیگری چنین اقدامی را انجام دادند. طبیعی است که در تمامی این اظهارنظرها، شأن قطر و برگزارکنندگان جام جهانی، زیر پای گذاشته شده است. به نظر میرسد که بازیکنان تیمهای ملی اروپایی پیش از آغاز مسابقات جام جهانی به شدت تحت تأثیر پوششهای رسانهای غربی از پدیده «همجنسگرایی» قرار گرفتهاند. این بدان معناست که غربیها با رویکرد ناشی از شرقشناسیِ خود یک بار دیگر روی مسئلهای دست گذاشتهاند که میدانند با ارزشهای اسلام و مسلمانان سازگاری ندارد. «همجنسگرایی» پدیدهای است که اروپا [غرب] به آن راغب و متمایل است و شرق [اسلام] با آن مخالفت میکند. با این حال، غرب به دنبال آن است تا با تکیه بر قلدرمآبی و نفاق، الگوهای جدیدی از استعمارِ نوین را در کشورهای عربی و اسلامی حاکم سازد. هدف از این اقدام، تنها بسط هیمنه غرب بر شرق است.
درست از همان زمانی که میزبانی مسابقات جام جهانی فوتبال سال ۲۰۲۲ به صورت رسمی به قطر سپرده شد، رسانههایِ ضد اسلامی به ویژه رسانههای غربی، فعالیتهای خود در حمله به مفاهیم و ارزشهای اسلامی را کلید زدند. همچنین از همان لحظات اول، این رسانههای ضد اسلامی فعالیتهای خود را بر روی مسائل حقوق بشری متمرکز ساختند. قوانین مهاجرت، مسائل محیط زیست و آب و هوا، اتهامات رشوه و … نیز از جمله مسائلی است که رسانههای غربی، آنها را در رابطه با قطر مورد توجه و اهتمام قرار دادند. رسانههای غربی تمام تلاش خود را به کار بستند تا هرگونه موفقیت احتمالیِ اولین کشورِ اسلامیِ میزبان مسابقات جام جهانی فوتبال را تحت الشعاعِ مسائل دیگر قرار دهند. به عنوان مثال، شبکه ورزشی «بلیچر رپورت» (Bleacher Report) که در حال حاضر بیشترین حضور را در شبکههای اجتماعی نیز دارد، با انتشار گزارشی تحت عنوان «۶ دلیلِ موجّه برای سلب میزبانی جام جهانی از قطر»، به بررسی آب و هوایی این کشور پرداخت و نوشت: «دمای هوا در یک کشور عربیِ کوچک بسیار پُرحرارت بوده و آفتاب در آنجا بشدت سوزان است». همانطور که واضح به نظر میرسد دیدگاه صحرایی و پُرحرارت بودن دمای هوا جزئی از نگاه شرق شناسیِ غرب در دوران استعمار محسوب میشود. در همین حال، برخی دیگر از رسانههای ورزشی غربی نیز در گزارشهای خود اعلام کردند: «چگونه ممکن است یک کشور عربی با جمعیتِ تقریبی ۲.۸ میلیونی که هیچ تاریخی هم در حوزه ورزش فوتبال ندارد، بتواند در برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ موفق عمل کند»؟ در همین حال، برخی دیگر از رسانههای غربی نیز در گزارشهای متعدد خود، در زمینه مجاز بودن برگزاری یک رویداد ورزشی بزرگ در یک کشورِ مسلمان، تشکیک ایجاد کردهاند.
گفتمان رسانهای و مشکل مهاجران
بسیاری از کارشناسان و ناظران تحولات سیاسی معتقدند که گفتمان رسانهای پیرامون مسائل ورزشی تنها ناشی از نگاهِ ورزشی نیست و به مسائل سیاسی، اجتماعی و تاریخیِ دیگری نیز وابسته است. در طول تاریخ همواره مشاهده کردهایم که کشورهای اروپایی ـ غربی هیمنه خود را بر رسانهها، فرهنگ، و ورزش جهان بسط دادهاند. دلایل، شواهد و قرائن تاریخی گواه بر این واقعیت هستند که بریتانیا چه بلاهایی بر سَر ورزشهای هند آورد. استعمارگران بریتانیایی به صورت کاملا وحشیانه ورزشهای سنتی و محلی در شبه قاره هند را از بین بردند تا بتوانند ورزشهای مختص خود را جایگزینشان کنند. امروز نیز رسانهها و محافل آکادمیک غربی که اساسا با اسلام مخالف هستند، علیه فرهنگ و ورزش در جهان اسلام موضعگیری میکنند. این موضعگیری تا بینهایت ادامه پیدا خواهد کرد. در سایه این حجم وسیع از اسلامهراسیِ حاکم بر گفتمانِ رسانهایِ غربی، به راحتی میتوان پیشبینی کرد که پوشش خبریِ مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ قطر در رسانههای غربی، تحریفشده خواهد بود. از سخنان «ادوارد سعید» کاملا پیداست که مفهوم «شرق شناسی» به عنوان یک «ابزار فکری» برای به حاشیه راندن شرق به کار گرفته میشود. اینجاست که میتوانیم به خوبی به ریشه اصلی اسلامهراسی در غرب پی ببریم. این سطح از اسلام هراسیِ غربی به صورت کاملا واضح و آشکار در قبال مسئله برگزاری جام جهانی ۲۰۲۲ در یک کشور اسلامی، پدیدار شد.
حقیقت آن است که پوشش رسانهایِ شرقشناسانه از تحولات جهان اسلام از ۳ عامل اصلی و اساسی نشأت میگیرد. اول اینکه رسانههای غربی رویکرد خود را وامدار رویکرد و نوع نگرش سردمداران کشورهای اروپایی و غربی هستند. دوم اینکه از شرق شناسی به عنوان یک ابزار فکری در گفتمان غرب استفاده میشود. سوم اینکه شرق شناسی یک ابزار محوری برای بازتولید استعمار غرب علیه شرق به شمار میرود. همین نگاه شرقشناسانه غرب به جهان اسلام موجب میشود تا کارشناسان و تحلیلگرانِ شبکهها و رسانههای ورزشیِ غربی به این باور برسند که جهان غرب در زمینه تحکم بر رویدادهای ورزشی جهان از حق کامل و طبیعی برخوردار است. آنها [کارشناسان و تحلیلگران رسانههای ورزشی غربی] با اتکاء بر همین طرز تفکر و نگرش، نقشآفرینان در جهان عرب و جهان اسلام را به عنوان کسانی که دشمن انسانیت و بشریت هستند، معرفی میکنند. به عنوان مثال، رسانههای غربی به جای اینکه به بررسی این مسئله بپردازند که قطر چگونه میتواند با بهبود سیاستهای خود نسبت به برگزاری هرچه بهتر مسابقات جام جهانی اقدام کند، قدرتِ این کشور عربی در برگزاری این رویداد بزرگ را نشانه رفتهاند.
این رویکرد رسانههای وابسته به کشورهای غربی زمانی بیش از پیش آشکار شد که آنها به سراغ سوژه کارگرانِ مشغول در پروژههای عمرانی و زیرساختیِ مربوط به مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ قطر، رفتند. رسانههای غربی در همین ارتباط اعلام کردند که قطر به صورت گسترده حقوق کارگران مذکور را نقض کرده است. به عنوان مثال، روزنامه انگلیسی «گاردین» مطلبی را در خصوص این موضوع به رشته تحریر درآورد و در آن نوشت: «۶۵۰۰ کارگر از مجموع کارگرانی که در پروژههای عمرانی و زیرساختیِ بزرگ در قطر به کار گرفته شدند، به دلیل شرایط بشدت سخت و طاقت فرسایِ کاری، به کام مرگ کشیده شدند». این گزارش، مناقشات فراوانی را در محافل سیاسی، اجتماعی و رسانهای ایجاد کرد به گونهای که همگان تصور کردند که کارگران در قطر با خطر مرگ مواجه هستند. همین مسئله موجب شد تا سازمان «دیدهبان حقوق بشر» وارد موضوع شود و به منظور انجام تحقیقات گسترده پیرامون اتفاقات رخ داده برای کارگران، بر مقامات کشور قطر فشار اعمال نماید. با این همه، آنچه که باز هم در رسانههای غربی مغفول واقع شد، پاسخ مثبت دولت قطر به درخواست سازمانهای حقوق بشری در خصوص انجام تحقیقات پیرامون وضعیت کارگران، بود.
در همین راستا، دولت قطر رسما به شرایط سخت و طاقتفرسایِ کارگرانِ مهاجر اذعان کرد و وعده داد گامهای مؤثری را در جهتِ بهبود وضعیت زندگیشان بردارد. به دنبال این تحولات، دولت قطر کمیتهای را تحت عنوان «کمیته عالی پروژهها و میراث» تشکیل داد. این کمیته به صورت رسمی مسئولیت برنامهریزی و اجرای طرحها و پروژههای زیرساختیِ متعلق به مسابقات جام جهانی سال ۲۰۲۲ را عهدهدار شد. کمیته مذکور پس از آغاز به کار خود، طرح و برنامههای بسیاری را در راستای حمایت از کارگران ارائه کرد. از جمله این طرحها میتوان به «اصلاح سازوکارِ پرداخت دستمزدها»، «راهاندازیِ کمیتههای رسیدگی به منازعاتِ کارگران»، «ایجاد صندوق حمایت از کارگران» و … اشاره کرد. «کمیته عالی پروژهها و میراث» همچنین از پیمانکاران تحت قرارداد خود خود خواست تا به منظور تأمین هرچه بیشتر نیازهای کارگران، آنها را تحت پوشش بیمه عمر قرار دهند.
علیرغم تمامی آنچه که گفته شد، هیچیک از این تغییر و تحولات در سیاستهای قطر در قبال کارگران، بازتاب مثبتی در رسانههای غربی نداشت. این رسانهها به تأثیرات اجتماعی و سیاسیِ اقدامات قطر هیچ اشارهای نکردند. آنها همچنان به همان گفتمان رسانهای سابق خود مبنی بر مخالفت با برگزاری رویدادهای بزرگ ورزشی در کشورهای اسلامی، اصرار ورزیدند و باز هم کشورهای عربی و اسلامی را به عنوان کشورهای ناقض حقوق بشر معرفی کردند. رسانههای غربی اعلام کردند که کشورهای غربی و اسلامی همواره در برگزاری رویدادها و مسابقات ورزشیِ بزرگ شکست میخورند و نمیتوانند در این زمینه توفیقی حاصل نمایند. افزون بر آنچه که گفته شد، رویکرد یکجانبهگرایانه گفتمانِ رسانههای غربی در قبال قطر یک تهدید آشکار برای فرهنگِ نوظهور ورزش در میان زنان مسلمان منطقه است. به طور کلی، تصویر کنونی قطر در مطبوعات معروف ورزشیِ غربی نشاندهنده وجود تعصبات ضد اسلامیِ گسترده در رسانههای غربی است؛ تعصباتی که حتی صنعت ورزش را نیز درگیر خود کرده است. قطر تلاش زیادی کرد تا با موج کنونی شرقشناسی مقابله کند. در همین راستا، مقامات کشور دوحه بارها و در مناسبتهای مختلف تأکید کردند که سیاست درهای باز را در قبال مسائل حقوق بشری در پیش گرفتهاند، اما رسانههای غربی این رویکرد و موضعگیریِ قطریها را نیز پنهان کردند.
دشمنان همجنسگرایی؛ دشمنانِ تمدّن
ما در اینجا به دنبال طرح این سؤال نیستیم که چرا جامعه غربیِ سرمایهدار به دنبال ترویج همجنسگرایی است، چراکه پاسخ به این سؤال تا حدود زیادی واضح است. اما سؤالی که مطرح میشود این است که چرا باید این حجم گسترده از هجمهها علیه قطر به دلیل مخالفت با همجنسگرایی وجود داشته باشد؟ اقدامی که قطر انجام داده است، ممانعت از وجود پرچمهای ویژه همجنسگرایی بر روی سکوهای ورزشگاههای خود بوده است. قطر حتی اعلام کرد که برای حفاظت و حراست از جانِ حامیان همجنسگرایی در برابر آتشِ خشمِ مخالفان این پدیده، چنین اقدامی را انجام داده است. سؤال دیگری که مطرح میشود این است که اساسا چرا ورزشی مانند فوتبال باید به محلی برای ابراز هویتِ افراد [همنجسگرایان] تبدیل بشود؟ علیرغم تمامی سؤالاتی که مطرح شد، اما به نظر میرسد که منطقِ سرمایهداریِ غرب در خصوص پدیده همجنسگرایی بر این استوار است که هیچکس حق ندارد با این پدیده به مخالفت برخیزد. در همین حال، به نظر میرسد که غربیها از رهگذر تبلیغاتِ همجنسگرایی و ترویج این پدیده سود مالی هنگفتی را کسب میکنند و اگر قطر مانع از این تبلیغات شود، خسارت مالی زیادی را متحمل خواهند شد. به عنوان مثال، آنها [غربیها] تیشرتها، پرچمها و نشانهایِ مخصوص همجنسگرایان را میفروشند و این یک بازار مالی بزرگ برایشان محسوب میشود. بدیهی است که از دست دادن چنین بازاری در جریان برگزاری رویداد بزرگی نظیر مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ قطر خسارت مالی زیادی را به غرب تحمیل خواهد کرد.
از همین روی، رسانههای غربی به جای اذعان به خسارت مالی هنگفت خود در حاشیه مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ قطر، ترجیح میدهند «دوحه» را آماج حملات خود قرار دهند. آنها از قطر به عنوان یک «دیگری» یاد میکنند؛ دیگریِ متوحش و مرتجع. تنها علت این مسئله هم مخالفت با ابراز هویت همجنسگرایی توسط قطر است. در واقع، رسانههای غربی همان تصویرِ روتین و همیشگی از کشورهای عربی را به نمایش میگذارند؛ یعنی کشورهای غیرمتمدن، عقبافتاده، پست و فاقد منزلت و … . از آنجایی که ارزشها و افکار و اندیشههای کشورهای عربی و اسلامی با افکار و اندیشههای غربیها کاملا متفاوت است، چنین نسبتهایی به آنها داده میشود. اینها جملگی روایتها و توصیفات استعمارگران بزرگ است که تا به امروز ادامه داشته است. شاید این مسئله عجیب به نظر برسد اما به هر حال واقعیتی است که وجود دارد. حتی دو روزنامه «گاردین» و «تلگراف» اصطلاحات، توصیفات و تعبیراتِ مختلفی را در رابطه با دولت و ملت قطر استفاده کردند که میتوان گفت جملگی نابجا هستند. بکار بردن این اصطلاحات، توصیفات و تعبیرات از زمان اعلام رسمیِ اعطای میزبانی مسابقات جام جهانی فوتبال به یکی از کشورهای خاورمیانه، بیش از پیش گسترش یافت. به عنوان مثال، در طول قریب به یک دهه گذشته رسانههای غربی به صورت مداوم از قطر به عنوان یکی از کشورهای حاشیه خلیج [فارس] که در گوشهای از جهانِ متمدن واقع شده است، یاد کردهاند.
در این میان، آنچه که موجب تحریکِ بیش از پیشِ غربیها شده است، این است که قطر تلاش کرد تا از میزبانی مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ به عنوان فرصتی برای ایجاد یک میراث فرهنگیِ عربی ـ اسلامی بهرهبرداری نماید. در واقع، قطر به این نتیجه رسید که هیچ مناسبتی بهتر از زمان برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ برای ارائه این فرهنگ نیست. بنابراین، مقامات قطری مسابقات جام جهانی سال جاری میلادی را به عنوان فرصتی برای تولید یک میراثِ فرهنگی دیدند. همانطور که گفته شد، این همان چیزی است که تحریک کشورهای غربی را به دنبال داشت. البته به این مسئله نیز باید توجه داشت که میزبانی قطر از مسابقات جام جهانی، تغییرات بیسابقهای را در جامعه قطری به دنبال داشت. به عنوان نمونه، از زمان اعلامِ رسمی اعطای میزبانی جام جهانی به قطر، مسائلی نظیر «نظام کفالت» و «ورزش زنان» در قطر که تا آغاز قرن ۲۱ بسیار مهم بود، به سرعت دستخوش تغییر و تحولات گسترده شدند. این تغییر و تحولات امروز به یک مسئله عادی در قطر تبدیل شده و بازگشت از آنها نیز بسیار سخت شده است. این تغییر و تحولات در جامعه قطر به اندازهای نهادینه شده است که شاید تا پس از سال ۲۰۲۲ نیز ادامه داشته باشد. لذا نکتهای که در اینجا میخواهم بدان اشاره کنم این است که تغییر و تحولات مذکور از آن دسته تغییر و تحولاتِ گذرا در جامعه قطر محسوب نمیشوند. با نگاه به این تغییر و تحولات، شاید بتوان رغبت و تمایل قطر برای میزبانی از مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ را بهتر درک کرد.
واقعیت این است که قطر از رهگذر تلاش برای دستیابی به حق میزبانی مسابقات جام جهانیِ پیشروی اهداف متعددی را دنبال کرد که از جمله مهمترین آنها به چالش کشیدن تصویرِ روتینِ کشورهای جهان عرب [در رسانههای جهان] بوده است. در واقع، قطر تلاش کرد با میزبانی از مسابقات جام جهانی خود را به عنوان یک عضو مشروعِ جامعه جهانی مطرح سازد؛ عضوی که دارای ارزشهای و اصول اجتماعی خاص خود است؛ کما اینکه لیبرالیسم غربی نیز مُدام درحال ترویج رویکرد خود است. از سوی دیگر، قطر همچنین تلاش کرد تا بگوید که هرچند جزئی از جوامع عربی و مسلمانِ بزرگتر است، اما دارای هویتِ ملی خاصِ خود نیز هست. با تمامی اینها، رسانههای وابسته به کشورهای غربی حتی نمیخواهند به موضوعاتی که بدان اشاره شد حتی نزدیک شوند. این رسانهها نه تنها به تغییر و تحولاتی که قطر در طول این سالها در کشور خود ایجاد کرد، اشاره نکردند بلکه تلاش خود را به کار گرفتند تا ضمن سرپوش نهادن بر این تغییرات، همان تصویر روتین و همیشگیِ سابق را از کشورهای جهان عرب و جهان اسلام ارائه دهند.
در پایان باید گفت که بازیکنانی نظیر «رابرتسون» هیچ نگرانیای بابت اقامت خود و خانوادهشان در قطر ندارند. علت هم کاملا مشخص است و آن، این است که جوامع عربی به طور عام و جامعه قطر به طور خاص، هیچگاه در ورزشگاههای خود شاهد خشونت و خشونتگرایی نبودهاند. این درحالی است که به گواه تاریخ، در ادوار گذشته جام جهانی که در کشورهای مختلف برگزار شده است، اقدامات خشونتآمیز فراوانی به وقوع پیوسته است. شاید بهتر باشد که فدراسیونهای فوتبالِ تیمهای ملیِ اروپایی به جای تلاش برای تحمیل الگویِ لیبرالیسمِ غربی به دیگران، آدابِ بهرهبرداریِ درست از خدمات و تأسیسات عمومی در کشورهای میزبان را به هواداران خود آموزش دهند. به عنوان نمونه، هواداران تیم ملی فوتبال انگلیس که به «هولیگانها» معروف هستند، بارها و بارها در ورزشگاههای مختلف موجب ایجاد درگیری و هرج و مرج شدهاند. اتفاقاتی که در مسابقات یورو ۲۰۲۰ رخ داد تنها نمونهای از اقدامات هواداران انگلیسی در ایجاد هرج و مرج در ورزشگاهها محسوب میشود. افزون بر این، اتفاقات بازیِ فینال مسابقات لیگ قهرمانان اروپا نیز که توسط هواداران تیم «لیورپول» انگلیس رقم خورد، هنوز از اذهان پاک نشده است.