دورویی و نفاق؛ بذر آسیبها و معضلات اجتماعی
یادداشت: مجتبی افشار
مبلغ/ طبق آیات الهی قرآن کریم منافقان با رفتار دوگانه خود زمینه را برای بروز آسیبها و معضلات اجتماعی در سطح جامعه اسلامی فراهم میکنند. برای پیشگیری و نجات از نفاق منافقان در جامعه راهکارهایی در قرآن کریم و کلام بزرگان دین بیان شده است که در این مجال بدان میپردازیم.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا – منافق شخصی است که در دل، دین اسلام را نپذیرفته ولی در ظاهر خود را مؤمن نشان میدهد. مسئله نفاق پس از هجرت پیامبر(ص) و قدرتگرفتن او در مدینه مطرح شد. در این دوره، کسانی مخالف اسلام بودند؛ اما نمیتوانستند آشکارا با آن مخالفت کنند، به همین دلیل در ظاهر خود را مسلمان مینامیدند.
نفاق از مفاهیم پرکاربرد در قرآن است و سوره منافقون نیز به بررسی ویژگیها و معرفی منافقان پرداخته است. دروغگویی، سوءظن، خودبزرگبینی، تمسخر حق و انجام گناه و فسق از ویژگیهایی است که قرآن برای منافقان برشمرده است.
منافقان که در دل هیچ گونه ایمان قلبی به خداوند و شعائر دینی ندارند، به گونهای رفتار میکنند که جامعه را از درون تهی و به دنبال پیادهسازی اهداف خود در میان آحاد مردم هستند. این افراد مصداق بارز کسانی هستند که به جامعه سم تزریق کرده و به دنبال ایجاد فضای غبارآلود در میان مردم هستند. اینان با پیاده کردن نیات خود در جامعه به دنبال از بین بردن اتحاد و وحدت میان مردم و کاشتن نهال شک و تردید هستند. منافقان در راستای نیل به اهدف خود از هیچگونه روشی دریغ نکرده و از هر دستاویزی برای کاشت تخم نفاق و تردید در جامعه بهره میگیرند.
نشانههای منافقان
بنابر آیات الهی، منافق، نشانه و علامتهایی دارد که میتوان با استناد به آنها فرد منافق را از دیگران به خوبی تشخیص داد. منافقان شهادت به رسالت الهی (پیامبر(ص) و امام جامعه) میدهند؛ اما صداقت ندارند. زیاد سوگند میخورند تا در پناه آن قسم را سپر محافظت از خود قرار دهند.
منافقان رفتارهای زشت و نابهنجار دارند و بعد از مدتی ایمان و انقلابیگری، پس زده مرتجع، کافر و ضد انقلاب شدهاند. ایشان از قدرت تحلیل و درک عمیق برخوردار نیستند و هیکل، پوشش، شکل و شمایلی نامتناسب، تعجب برانگیز و خارج از شباهت انسانی و عرف اهل ایمان و جامعه اسلامی دارند.
این دسته از افراد هنگام گفت و شنود، همچنان چوبی خشک بوده و برخوردی نامناسب و غیر عاطفی دارند. کینه و دشمنی دارند؛ آنچنان که باید از آنان برحذر بوده و فاصله گرفت. منحرفانی هستند که فقط مرگ الهی جامعه را از شر آنان نجات خواهد داد.
هنگام دعوت از آنها به توبه و طلب مغفرت از درگاه خداوند، رویگردانی کرده و مغرورانه برخورد میکنند. هیچ دعا و طلب خیری برای آنها مؤثر نیست؛ چراکه خداوند هرگز این فاسقان را نخواهد آمرزید. این افراد تا زمانی که در جامعه زندگی میکنند، بر طبل دورویی و نفاق میکوبند و به دنبال انشقاق میان اقشار مختلف مردم هستند.
اینان با هدف فروپاشی و تجزیه جامعه، مشوق تحریم اقتصادی بوده و مانع رسیدن کمک به مؤمنان، پیروان اسلام، انقلاب اسلامی و سرزمین خود هستند. منافقان تهدید میکنند که در صورت تسلط بر جامعه، با کشتار و اخراج مؤمنان را خار و ذلیل خواهیم کرد.
برای پیشگیری و نجات از نفاق منافقان در جامعه راهکارهایی در قرآن کریم و کلام بزرگان دین بیان شده است. یاد دائمی خدا و ذکرالله یکی از روشهای دوری از منافقان و داخل شدن در فتنه آنها است. همچنین، پیروی از رسول و امام عادل جامعه نیز از دیگر راههایی است که میتواند تفکر مردم را از نزدیک به ایدههای منافقان دور کند.
عدم اتکا به ثروت، خانواده و فامیل، حزب و جناح سیاسی، هزینه کردن درست اموال (قبل از فرا رسیدن بیماری و مرگ) برای رفع نیازهای اساسی جامعه، انفاق و دستگیری از فقرا و مستمندان، باور و ایمان به دانایی و خبیر بودن خداوند در رسیدگی دقیق و سریع به حساب بندگان از جمله مواردی است که باعث میشود تا انسان بتواند در برابر نفاق و منافقان مقاومت کرده و از آنها دوری کند.
عبدالله بنابی، عبدالله بنعیینه و اصحاب عقبه در زمره منافقان مشهور شمرده شدهاند. بنابر گزارشهای تاریخی، پیامبر(ص) با منافقان مدارا میکرد و بهصورت غیرمستقیم اقداماتشان را بیاثر میکرد. مسجد ضرار که پایگاه بخشی از منافقان مدینه شده بود، به دستور پیامبر(ص) تخریب شد.
طبق آیه ۱۴۵ سوره نساء جایگاه منافقان در پایینترین درجه جهنم است و مفسران با استناد به این آیه، نفاق را از کفر بدتر دانستهاند. نماز میت بر منافق متفاوت از نماز میت مؤمن است و به جای درخواست آمرزش، بر او لعن گفته میشود.
فتنهجویی منافقان در جنگ تبوک
در جریان غزوه تبوک بسیاری از منافقان از همراهی حضرت خودداری کردند و دیگران را نیز از این کار باز میداشتند. منافقان مدینه از باب کارشکنی و از روی بیرغبتی به امر جهاد، پیوسته به مردم میگفتند: «در این گرما سفر نکنید» عدهای از آنان نیز همچون جد بن قیس فریفتهشدن به زنان رومی را بهانه قرار داده از حضرت اجازه میخواستند که در مدینه بمانند.
در این میان به رسول خدا(ص) خبر دادند که گروهی از منافقین در خانه سویلم یهودی در جایی موسوم به «جاسوم» اجتماع کرده و قصد دارند مردم را از آمدن با شما باز دارند این خبر که به حضرت رسید طلحه بن عبیدالله را با چند نفر از اصحاب مامور کرد بدانجا بروند و خانه مزبور را به آتش بکشند.
در زمان حرکت، عبدالله بن ابی که با جمعی از منافقان و همپیمانان یهودیاش، جداگانه پایینتر از لشکرگاه رسول خدا (ص) در ثنیة الوداع، اردو زده بود به همراه منافقان از حرکت به سوی تبوک خودداری کرده به مدینه بازگشت. او میگفت: «محمد(ص) میخواهد با رومیان بجنگد آن هم با این سختی و گرما در سرزمین دور و در قبال سپاهی که یارای جنگ با آن را ندارد مثل اینکه محمد (ص) جنگ با رومیان را شوخی پنداشته است».
او برای ایجاد رعب در سپاه مسلمین و ترساندن آنان از سپاه رومیان میگفت: «گویی از هماکنون میبینم که فردا اصحاب محمد (ص) همگی اسیر و به طنابها پیچیدهاند». هنگام حرکت، مدینه ملتهب و بحرانی بود ماندن عده زیادی منافق در شهر و دوری مسافت تبوک، اوضاع نگران کنندهای را پدید آورده بود از اینرو رسول خدا(ص) تصمیم گرفت فرد لایقی را به عنوان جانشین خود در مدینه قرار دهد. این فرد جز امیرالمؤمنین(ع) کسی دیگر نمیتوانست باشد. منافقان که دیدند با وجود علی(ع) نقشههای آنان عملی نخواهد شد برای بیرون کردن ایشان به شایعه پراکنی پرداخته و جانشین کردن علی (ع) در مدینه را، ناشی از بیرغبتی حضرت به ایشان دانستند. ایشان مسلح شده نزد پیامبر آمدند و جریان را به عرض پیامبر(ص) رساندند. حضرت سخنان منافقان را کذب خوانده به ایشان دستور بازگشت دادند.
با این حال در این غزوه، عدهای از منافقان به امید بدست آوردن غنیمت شرکت کردند. آنان در راه تبوک پیوسته با سخنان خود شایعه پراکنی کرده، در دلهای مؤمنان هراس ایجاد میکردند و در اندک مناسبتی که پیش میآمد به شبههافکنی و ایجاد شک و تردید در عقاید مسلمانان و زخمزبان به رسول خدا(ص) مبادرت میورزیدند. سخنان زید بن اللصیت در باب گم شدن شتر حضرت در راه از جمله این شبههافکنیهاست. منافقان نفاق پراکنیهای دیگری نیز مرتکب شدند که در سوره توبه بیان آن آمده است.