حضرت زهرا(س)؛ وفات یا شهادت؟
مبلغ/ استاد حوزه علمیه قم، به توضیح چرایی استفاده از تعبیر شهادت برای فاطمه(س) پرداخت و گفت: وفات اعم از شهادت است و رایج بوده است که حتی برای شهدا هم از تعبیر وفات استفاده میکردند.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، ابوالقاسم عالمی، استاد حوزه علمیه، در نشست علمی «جایگاه حضرت زهرا(س) در فقه» که از سوی مؤسسه پژوهشی فرهنگی فهیم در قم برگزار شد، با بیان اینکه متاسفانه مظلومیت حضرت زهرا(س) بر فضایل و مناقب ایشان سایه انداخته است، گفت: در جلسات فاطمیه درسها و پیامهای فاطمیه گفته نمیشود در حالی که مظلومیت، بخشی از زندگی آن حضرت است و مکتب و پیام فاطمیه هم باید برای مردم گفته شود.
وی افزود: به تعبیر آیتالله جوادی آملی زن میتواند به مقامی برسد که انبیاء و اولیاء رسیدند و خلیفه الله شود البته اینکه پیامبر میشود یا خیر، طبیعتا رسول نمیتواند باشد زیرا قرآن کریم فرموده است: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى.
چرا از تعبیر شهادت برای حضرت زهرا(س) استفاده میشود
عالمی افزود: در تاریخ جهان زنانی داریم که نادره بوده و هستند و شخصیت خارقالعاده دارند؛ در مورد حضرت صدیقه(س) گاهی اشکال میکنند که شما چرا میگویید شهادت حضرت زهرا(س) و وفات نمیگویید در صورتی که تا ۲۰ سال قبل در تقویم نوشته بود وفات. کسی که از قواعد عربی مطلع باشد این حرف را نمیزند؛ کلمه وفات اعم از شهادت و مرگ طبیعی است؛ اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. خدا جانها را در هنگام وفات میگیرد و شهید و غیر آن را هم خدا قبض روح میکند.
عالمی بیان کرد: ثانیا در کتب صدر اسلام داریم که از شهدای صدر اسلام تعبیر به وفات شده و این مسئله رایج بوده است؛ در جلد نخست من لایحضر در قسمت زیارت قبور آورده است: و لما جاء خبر وفات جعفر ابن ابیطالب و زیدبن حارثه؛ در حالی که شهید بودند. در احتجاج طبرسی از امام صادق(ع) هم نقل است که قبل وفات اخیه الحسین، از شهادت امام حسین(ع) تعبیر به وفات کرده است. در بیان امام کاظم(ع) هم آمده است که ان فاطمه صدیقه شهیده و امام صادق(ع) فرمودند و کان سبب وفاته …؛ امام تعبیر به وفات در مورد آن حضرت کردهاند.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: امام صادق(ع) فرمودند: ان فاطمه عاشت بعد ابیها خمس و سبعین؛ (در قدیم چون نقطه نمیگذاشتند مشخص نیست که سبعین است یا تسعین) در این مدت کسی حضرت زهرا(س) را خندان نمیدید. در هفته دو روز به زیارت شهدای احد میرفت که روزهای دوشنبه و پنجشنبه بود.
چرا گریه در احد؟
وی افزود: در اینجا این پرسش مطرح است که چرا حضرت در منزل گریه نمیکرد و به بقیع و به خصوص احد میرفت که فاصله زیادی با مدینه داشت و آن هم با وسایل آن روز؛ اولا ممکن بود همسایهها اذیت شوند ثانیا آمدن ایشان به احد تاسی به پدر بزرگوارشان رسول الله(ص) بود. پیامبر(ص) خودشان زیاد به زیارت شهدای احد میرفتند و تعابیر عجیبی در مورد ایشان دارند.
وی اضافه کرد: ابوبکر میگوید با پیامبر(ص) به احد رفتیم و ایشان فرمودند: اینها با عاقبت بخیری از دنیا رفتند ولی نمیدانم شما بعد از من چه خواهید کرد(یعنی من میدانم شما چه خواهید کرد). فرمودند تا قیام قیامت هر کسی به شهدای احد سلام بفرستد اینها میشنوند و جواب میدهند زیرا عند ربهم یرزقون هستند. پیامبر(ص) به جابر فرمود: خدا با همه از پشت پرده و واسطه حرف میزند ولی با پدر تو بدون واسطه سخن گفته و میگوید بنده من چه میخواهی؟ میگوید دوست دارم دوباره برگردم به دنیا و عبادت کنم که خطاب آمد بازگشتی به دنیا نیست ولی من یک کاری میکنم تو همیشه زنده باشی و در اینجا این آیه نازل شده: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛ هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
عالمی تصریح کرد: وقتی شایعه کشتهشدن پیامبر(ص) در احد پخش شد عدهای از مدینه به احد آمدند تا ببینند چه خبر است؛ هند عمه جابر گفت پیامبر(ص) را به من نشان بدهید تا من او را ببینم که زنده است؛ فاطمه(س) هم به احد آمد و چون صورت پیامبر(ص) زخمی بود ایشان مرهم بر آن گذاشت و گریه کرد و پیامبر(ص) هر وقت فاطمه(س) را گریان میدید خودشان هم گریه میکردند.
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: پس یک وجه از حضور فاطمه(س) در احد این بود تا منزلت شهدای احد فراموش نشود و وجه دیگر هم تعریض و طعنه به برخی افرادی بود که نشستند و تماشا کرده و همراهی نکردند و در سقیفه سکوت کردند؛ شما این همه حقکشی را دیدید و تماشا کردید و آمدن به احد تعریض به این قشر بود.
نصرتطلبی فاطمه از صحابه پدر
عالمی تصریح کرد: مرحوم مقرم در کتاب وفات حضرت زهرا(س) نقل کرده که ایشان به خانه معاذبن جبل آمده و استنصار کرد و استنصار آن حضرت همانند استنصار حضرت سیدالشهدا(ع) است. همانطور که جواب به استنصار امام حسین(ع) واجب بود استنصار به زهرا(س) هم واجب بود و ایشان فرمودند اگر مرا یاری نمیکنید اینجا نمایند زیرا اهل آتش خواهید بود. به عبیدالله حر جعفی و ضحاک بن عبدالله مشرقی گفت که اینجا نمایند؛ به معاذ فرمود امیرالمؤمنین(ع) را همراهی کنید و او گفت من یکنفر چه میتوانم بکنم؟ آخر این هم جواب است؟ بگو چشم میآیم و دیگران را هم خبر کرده و با شما همراهی میکنیم. جواب مثبت بده و آیه یاس نخوان. حضرت زهرا(س) عصبانی شده و فرمود من تا زنده باشم با تو سخنی نخواهم گفت.
وی افزود: در این اثنا پسر معاذ رسید و ماجرا را شنید و جواب پدر به فاطمه(س) را شنید گفت پدر من هم تا زنده باشم با تو سخن نمیگویم، حالا که فاطمه(س) با تو حرف نمیزند من هم حرف نمیزنم یعنی فاطمه(س) دنبال تعریض و کنایه به افرادی است که در ماجرا سکوت کردند. روایتی که در مورد حضور فاطمه(س) در احد نقل شده و فقها هم با استناد به همین روایت گفتهاند زیارت اهل قبور دو روز در هفته یعنی دوشنبه و پنجشنبه مستحب است.
املاء دعای جامع به یک صحابی
عالمی با اشاره به دعای جامع حضرت زهرا(س) اضافه کرد: محدث نوری چهار جلد کتاب به نام دارالسلام دارد؛ در جلد اول صفحه ۲۷۶ از طبرسی از احمدبن عبدالسلام نقل کرده است که فردی از سادات فرماندار مدینه بود و ادامه داده است من به سفری رفتم وقتی برگشتم مدتی طولانی شد و دیدم که این فرماندار دیگر آن حالت سابق را ندارد و اهل بکاء نیست؛ از او در مورد علت آن پرسیدم و او گفت که یک شب در حرم پیامبر(ص) و بین قبر و منبر بودم و نافله صبح را هم خواندم و تا وقت نماز صبح مقداری اهل بکاء و عبادت بودم و در همین حال لحظهای به خواب رفتم و حضرت صدیقه(س) را در خواب دیدم و ایشان در خواب به بنده گفت ای پسر عبدالرحمان، اینقدر جزع و فزع نکن قلب ما را به درد میآوری؛ گفتم ای سیده النسوان شما فرمودید که اهل بکاء باشیم و فرمود درست میگویی ولی چرا از دعای جامع غافل هستی و خدا را با آن نمیخوانی؟
استاد حوزه علمیه گفت: حضرت زهرا(س) خطاب به این فرد گفت: با این تعابیر خدا را یاد کن که ترجمه آن اینچنین است: خدایا چنان کن به روزی که به ما دادی راضی باشیم و تا زنده هستیم سالم باشیم؛ وقتی ما را میبری مغفور و مرحوم از دار دنیا برویم؛ خدایا آن چیزی را که برای ما مقدر نکردهای دنبال آن نرویم تا به زحمت بیفتیم و آن چه را روزی ماست بی دردسر برسان؛ خدایا والدین و کسانی را که به گردن من حق دارند خودت کفایت کن؛ خدایا آماده باشم برای آن چیزی که مرا برای آن خلق کردهای و دنبال چیزی نروم که روزیم نیست. خدایا مرا پیش خودم خوار کن(تا قیافه نگیرم و باد به غبغب نیندازم). در ادامه حضرت زهرا(س) فرمودند: خدایا تو در نزد من بزرگ باشی و خودم در نزد خودم کوچک باشم. این متن دعای جامع از آن حضرت بود که در خواب به آن فرد انشاء کرد.
وی ادامه داد: طلب مرگ درست نیست ولی انسان به جایی میرسد که طلب مرگ میکند؛ پیامبر(ص) فرمود در چند جا از خدا طلب مرگ کن که شهادت یکی از این موارد است و آن حضرت هم آنقدر از دست جفاها و نامردیها به رنج افتاد که طلب مرگ کرد و به رختخواب رفتند و به اسماء گفتند اگر من بیدار نشدم بدان از دنیا رفتهام.