چالشهایی که سبب بحران اردن شد؛ از مدیریت اقتصادی تا طرحهای صهیونیستی
مبلغ/ وبگاه شبکه «المیادین» با انتشار گزارشی ضمن اشاره به چالشهای تاریخی در مسیر ایجاد کشور اردن، به دلایل سیاسی و اقتصادی اعتراضات جدید مردمی در این کشور پرداخت.
به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، وبگاه شبکه «المیادین» با انتشار یادداشتی تحلیلی ضمن اشاره به دلایل تاریخی شکلگیری اعتراضات مردمی اردن، به چالشهای این کشور در ابعاد سیاسی و عرصههای اقتصادی پرداخت. در ادامه مشروح این گزارش را میخوانیم:
در این شرایط، به نظر میرسد که افزایش دیوانهکننده قیمت سوخت در اردن، که تقریباً بیشترین مقدار در جهان بود، دلیل مستقیم اعتراضات گسترده مردمی است که به سراسر اردن از جنوب (استانهای معان، الکرک و الطفیله) کشیده است؛ به خصوص اعتراض بخش حملونقل و کامیونها که سالها منجر به عقب افتادن برنامهریزیها برای پروژه راهآهن بوده است. پروژهای که حیفا را از طریق اردن به خلیجفارس متصل میکند و یکی از مظاهر آن علاوه بر سیاستهای رسمی مقامات، تصمیم عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیجفارس برای کاهش عمر کامیونها به ۵ سال است؛ مدتی که برای پرداخت اقساط آنها کافی نیست.
و اما در حقیقت، علاوه بر نفوذ مقامات حاکم بر طبقات مردمی از طریق افزایش قیمتها و موارد دیگر، این وضعیت نشان دهنده این واقعیت است که اعتراضات مردمی چیزی نیست جز توقفگاهی در مسیر طولانی انباشته خیزشهای مشابه که از آوریل ۱۹۸۹ آغاز و تا سال ۲۰۱۸ ادامه یافت. بیشتر آنها برخلاف شعارهای سیاسی معروف انقلابهای رنگی، ماهیت صرفاً مطالبهگرانه اقتصادی دارند؛ اگرچه اقدامات دولت نیز خو اقدامات سیاسی بودند و ارتباط نزدیکی با سناریوهای صهیونیستی برای انحلال آرمان فلسطین در جهان عرب از طریق اردن دارد. این ارتباط علاوه بر وجود زمینه کلی فلسفه بازار، لیبرالیسم وحشی، و تبدیل دولتها به شهرداریهای بزرگ (براساس شرایط عینی دستورکار شناختهشده توسط تلآویو) و در مورد طرحهای صهیونیستی فوقالذکر نیز میتوان گفت؛ از جمله سناریوی بنلوکس، تا به عنوان یک مرکز اسرائیلی وابسته به اردن و فلسطین و یک «پل دولتی» با خلیج فارس عمل کند.
هر بار که رسانههای رسمی با اعتراضات مردمی به عنوان شورش، حمله به اموال و منابع عمومی، بیثباتی و تهدید امنیت ملی برخورد میکنند، مطالبات جدی مردمی در اردن مطرح میشود. مطالباتی که به انتقاد از نخبگان قدرتمند و مقامات فاسد و نمایندگان آنها مربوط میشود؛ زیرا آنها تنها طرفی هستند که به منابع ملی و ثروتهای عمومی مانند فسفات و پتاس حمله کرده و این منابع را به نام خصوصیسازی غارت میکنند؛ این علاوه بر فروش بخش مخابرات و اجاره اماکن باستانی مانند پترا و تعدادی قلعه تاریخی است که به جیب آنها میرود.
نتایج این مسئله تنها به محروم کردن بودجه از این منابع و اخراج صدها هزار نفر از بازار کار محدود نمیشود، بلکه موجب جایگزینی آن با یک سیستم مالیاتی ناعادلانه است که در دنیا مشابهی ندارد. بار این مالیاتها در ازای درصد کمی از مشارکت غارتگران و بازرگانان در درآمد عمومی دولت، بر دوش طبقات مردمی میافتد و این هزینهها بالاترین سطح مالیات از مردم در جهان است. درآمدهای آن یک و چهارم میلیارد دینار (۱.۷۵ میلیارد دلار) است و درصد بالایی از درآمدهای مالیاتی ناعادلانه خود (۶ میلیارد دینار) را تشکیل میدهد.
از جمله سؤالات دیگری که در ارتباط با خط مشی معمول رسانههای رسمی، شیوه مطرح شدن مسائل مربوط به تهدید امنیت ملی است. در حالی که حقیقت این است که تهدید و نقض این امنیت، به دلیل معاهدات وادی عربه و پیامدهای آن، فعالیت صهیونیستها و شبکههای آن با نقاب های مختلف، و گشودن کشور به روی پایگاههای آمریکایی بدون پاسخگویی و نظارت، علاوه بر تسلیم تاریخی به دیکتههای بانک و صندوق بینالمللی پول ایجاد شده و همچنان ادامه دارد. این مسئله و زمینهها هستند که مسئول گسترش دایرههای گرسنگی، افزایش بیکاری و محروم کردن طبقات مردمی از حداقل سطح امنیت اجتماعی برای خرید و تهیه کالاها و خدمات اساسی هستند.
قبل از سایکس-پیکو و اعلامیه بالفور، اردن و فلسطین و لبنان بخشی از سوریه طبیعی بودند و این مناطق به مناطقی تقسیم میشدند که به استانهای دمشق و حلب مرتبط بودند. برخی از آنها گاهی به مراکز و ایالتهایی مانند صیدا و طرابلس یا به ادارات مستقل مانند جبل لبنان (کسروان، المتن و الشوف) تبدیل میشدند. پس از اشغال سوریه توسط انگلیس و فرانسه و به ویژه پس از سقوط اولین دولت متحد دمشق در پی نبرد میسلون، کل شرق عرب بین این دو اشغالگر تقسیم شد. بعد از این بود که ماوراء اردن تحت قیمومیت بریتانیا ایجاد و امارت هاشمی در آن تاسیس گردید که سپس به پادشاهی تبدیل شد تا مقدمهای برای الحاق بقیه فلسطین (کرانه غربی رود اردن) به آن باشد. علیرغم ادغام بالهای بورژوازی نهادی و نخبگان سیاسی قدرتمند به هم برای برنامهریزی و هدایت طرفهای اردنی و فلسطینی در آشپزخانه سیاسی اشغالگران، باز هم به دلایلی نظیر سهمیههای سیاسی و اقتصادی برای قدس و اَمان و رقابت در کشتیرانی منطقهای، فاصلهای بین آنها باقی ماند.
به طور کلی، دولت اردن با همه تلاشها و فراز و فرودهای خود و در طول سالهای تأسیس خود همواره با اسامی مختلف و کشوری دارای ویژگیهای زیر نامگذاری شد؛ نامها و تعاریفی که نشاندهنده اهداف اشغالگران غربی از ایجاد این کشور هستند:
– ویژگی کارکردی: یکی از بارزترین مظاهر آن این بود که دولت مبتنی بر هستهای بود که توسط انگلیسیها تأسیس شد و جامعه از دولت برخاسته بود نه برعکس.
– ویژگی رانتی بودن دولت مرتبط با ویژگی اول: اگرچه اقتصاد رانتی اردن به معنای متعارف ناشی از نفت، گاز یا سایر منابع نبود؛ بلکه ماهیت رانتی آن (هزینههای دولتی) از کمکهای بریتانیا و سپس آمریکا در چارچوب عملکرد منطقهای آن ناشی میشد.
– تعریف عمودی (وابستگی تاریخی و جغرافیایی): برخلاف روابط افقی قبل از تأسیس پادشاهی، که شمال اردن را به شمال فلسطین و اردن جنوبی را با فلسطین جنوبی پیوند میداد و در میراث محلی این مناطق مشهود بود، این تعریف نشان میدهد که اردن و فلسطین قبل از پیمانهای «سایکس پیکو» و «اعلامیه بالفور» تشکیلات موجودیتی به معنای فعلی، خارج از جنوب سوریه نبوده و به ناگاه تاسیس شده است.در نتیجه، اردن شکل رسمی عمودی جدید خود را مطابق با بیانیه بالفور و تأسیس یک رژیم صهیونیستی در امتداد سواحل جنوبی سوریه پیدا کرد.
– ویژگی جدایی و حائلبودن (Baverstate) اردن که فلسطین اشغالی را به لحاظ جغرافیایی از جهان عرب جدا میکند.
با تحولات بینالمللی و منطقهای در پایان دهه هشتاد قرن گذشته، تغییر و تحولاتی در وضعیت و موجودیت کشور پادشاهی اردن رخ داد که در چارچوب مسائل و موضوعات زیر قابل بررسی است:
۱- چارچوب کلی در سطح نظام بینالملل: تغییرات در این سطح، همراه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سناریوهای قدرتیابی دولتهایی که توتالیتر توصیف میشدند اتفاق افتاده و منجر به لغو سیاستهای حمایت اجتماعی در اکثر کشورهای جهان از جماه مستعمرهها شد که به سیاستهای کینزی معروف بودند. اینگونه بود که فروپاشی شوروی منجر به آزادسازی هیولای لیبرال، بازارهای آزاد، محدودکردن دولت، سیاستهای حمایت اجتماعی و پیگیری آنچه در همه جا به عنوان دولتهای توتالیتر شناخته میشود، شد.
۲- چارچوب میانی و سطح تحلیل منطقهای: پس از فروپاشی دولت کینزی، کشورهای شرق عربی مرتبط با مناقشه عربی و صهیونیستی برچیده شدند و منطقه برای معامله قرن آماده شد؛ جایی که بهار هرج و مرج و ابزارهایی همچون تکفیر و بنیادگرایی به عنوان نیازهای این مرحله از سوی دشمنان ملل اسلامی در منطقه به کار گرفته شدند.
۳- چارچوب خاص و سطح تحلیل ملی: این مرحله مربوط به برچیده شدن دولت اردن و تبدیل آن به فدراسیون از مناطق مختلف در چارچوب پروژه بنلوکس (مرکز اسرائیل و حاشیه اردن و فلسطین) میشود که سیاست خارجی و داخلی دولت اردن را شکل داد.