اعتراض به ورود زبان‌های آلمانی‌ و فرانسه به مدارس/ بیچاره زبان فارسی!

مبلغ/ دبیر انجمن ویرایش و درست‌نویسی در واکنش به ورود زبان «آلمانی» و «فرانسه» به مدارس نوشت: در دو دولت گذشته آموزش زبان فارسی در مدارس نیز از صدر و قدر افتاده بود.

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، پس از اعلام خبر ورود زبان «آلمانی» و «فرانسه» به مدارس از سوی متولیان سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی «مهدی صالحی» دبیر انجمن ویرایش و درست‌نویسی به این سخنان واکنش نشان داد و طی یک یادداشت مواردی را یادآور شد.

۱. زبان، چهارچوب‌بخش شناخت و زمینه‌ساز فهم جهان بیرون و درون است. ما جهان را آن‌گونه می‌شناسیم که زبانمان به ما می‌شناساند. با خود و دیگران آن‌گونه ارتباط برقرار می‌کنیم که زبانمان مشخص می‌کند. هرچقدر این ابزار قدرتمندتر و به‌روزتر و پرظرافت‌‌تر شود، شخصیت و ارتباط‌های گویشوران و جهان آنان، عمیق‌تر و جدی‌تر و جذاب‌تر خواهد شد.

۲. سیاست‌گذاری در عرصه زبان، فهم جایگاه آن در عرصه‌های قدرت نرم، امنیت، فرهنگ، سبک زندگی و…، محور‌‌های مغفول و رهاشده دانش‌های حوزه زبان است. سیاست‌گذاری آموزش زبان در دنیای امروز، ابزاری برای ملت‌سازی و عاملی مهم در سیاست‌گذاری فرهنگی است. برنامه‌ریزی برای آموزش زبان ملی و تعمیق و کاربردی‌سازی آن، وزن‌دهی به جایگاه زبان‌ها و گویش‌های بومی و تعیین تکلیف برای آموزش زبان دوم یا سوم، ذیل عنوان زبان‌های بیگانه، یکی از مباحث مهم قدرت و سیاست در عرصه‌های آموزشی هر کشور است و اغلب با امنیت ملی گره می‌خورد.

۳. از دوره پهلوی اول، تضعیف زبان‌های ایرانی، این سرچشمه‌های زبان فارسی، آغاز شد. گمان باطل پهلویان این بود که می‌توان از این‌ طریق زبان ملی را تقویت کرد و ملت‌سازی را به سرانجام رساند. پیامدهای این سیاست‌گذاری زبانی مدرن، هنوز گریبان‌گیر فرهنگ عمومی ماست. جدایی‌طلبان قومیتی از این تضعیف زبان‌ها سوء استفاده‌ها کرده‌اند و می‌کنند.

۴. سال‌هاست در مدارس ایران، به زبان‌های محلی اعتنا نمی‌شود و فرزندان این مرزوبوم، زبان و گویش خود را پنهان می‌کنند یا می‌کوشند آن را کنار بگذارند تا بتوانند در مدرسه و دانش جایگاهی بیابند. خانواده‌ها نیز برای آنکه فرزندانشان مسخره نشوند و رشد علمی‌شان سرعت بگیرد، با لهجه و گویش با آنان سخن نمی‌گویند و به فرزندانشان فشار می‌آورند که به فارسی سخن بگویند نه به گویش و لهجه محلی.

۵. علاوه بر تضعیف و تقبیح زبان‌های محلی، در دو دولت گذشته آموزش زبان فارسی در مدارس نیز از صدر و قدر افتاده است: کتاب‌های درسی زبان و ادبیات فارسی هر سال کم‌حجم‌تر و آراست‌ آن‌ها ذوق‌کُش‌تر شده؛ مباحث غیرمرتبط وارد آن‌ها شده؛ ساعت‌های آموزشی از ۶ ساعت در هفته به ۳ ساعت تقلیل پیدا کرده؛ حفظ و فهم شعر و ادبیات از سکه افتاده است؛ کلاس ناکارآمد انشا که کورسوی امید نگارش بود هم سال‌ها تعطیل بود؛ ویرایش کتاب‌های درسی گاه مخالف مصوبات فرهنگستان زبان و ادب فارسی و در نایکدستی هر یک از دیگری رسواتر بوده؛ زبان کتاب‌های درسی دیگر، چنگی به دل نمی‌زده و زبان دانش‌آموزان را رشد نمی‌داده و… .

۶. خروج از سیطره یک زبان دوم، هرچه باشد، و آموزش زبان‌های دیگر، چنان واضح به نظر می‌رسد که نیاز به دلیل ندارد؛ اما سیاست‌گذاری زبانی، نگاه همه‌جانبه‌تری می‌طلبد. باید به ده‌ها سؤال گاه غیرمرتبط جواب داد و گزینه‌های باربط و بی‌ربط را در کنار هم گذاشت تا بتوان به دیدی کل‌نگر رسید. تذکر اینکه سرعت تحولات دنیای جدید چنان است که فرصت آزمون و خطا را از سیاست‌گذاران گرفته و هر خطا ممکن است ابعاد فاجعه‌باری در پی بیاورد. چند سال پیش، رهبر معظم انقلاب، در یکی از سخنرانی‌ها خود، از سیطره زبان انگلیسی گلایه کردند و خواستار بازنگری در سیاست‌های آموزشی در مدارس شدند. پس از این سخنان، افراطیان و تفریطیان به جان آموزش زبان افتادند: در حوزه‌های علمیه، آموزش زبان انگلیسی از دور خارج و گاه ممنوع شد؛ در آموزش و پرورش واردکردن زبان‌های فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، چینی، روسی و عربی روز در دستور کار شورای تحول قرار گرفت. هر چند ماه یک‌بار هم یکی از مسئولان این وزارتخانه خبر ورود یکی از این زبان‌ها به مدارس را اعلام می‌کرد. در این هفته نیز خبر ورود آزمایشی زبان آلمانی و فرانسه به مدارس منتشر شد.

۷. آیا فرزندان ما به زبان و ادبیات فارسی تسلط نسبی دارند که هوس زبان دوم را به سرشان بیندازیم؟ آیا می‌توانند از روی متن‌های کتاب‌ها و روزنامه‌ها به‌درستی بخوانند؟ تعداد واژگان پرکاربرد آن‌ها، اشعار و ضرب‌المثل‌هایی که در حافظه دارند و از همه مهم‌تر توان نگارش در آنان به جایی رسیده‌ است که زمینه‌سازی کنیم تا زبان‌های دیگر را بیاموزند؟

۸. پژوهش‌های پژوهشکده مطالعات راهبردی وزارت علوم در روسیه که به سفارش روس‌ها انجام شده بود، نشان داده است یکی از دلایل رشد غربزدگی در روسیه، تضعیف زبان روسی و تقویت آموزش زبان انگلیسی در روسیه است. یعنی آموزش زبان بیگانه ربط وثیقی با خشکیدن ریشه‌های فرهنگ بومی دارد. آیا فرهنگ فرزندان ما از مردمان روسیه ریشه‌دارتر شده است که نه یک زبان، بلکه هفت زبان را می‌خواهیم به آنان بیاموزیم؟

۹. بیش از ۴ دهه است که در مدارس، به فرزندانمان قرآن و عربی و انگلیسی می‌آموزیم؛ ولی آن‌ها نه قرآن‌خواندن به‌جد می‌دانند و نه عربی و انگلیسی حرف‌زدن و فهمیدن را می‌‌توانند. امروزه که اقبال به مهدکودک‌های چندزبانه هم بسیار شده است. با این تجربه شکست‌خورده، هنوز هم باید با آزمون و خطا فرزندان این مرزوبوم را معطل آموزش زبان‌‌های جدید کنیم؟ وقتش نرسیده که در آموزش‌ها و شیوه‌ها تجدیدنظر شود؟

۱۰. سال‌هاست که استخوان ایرانیان در زیر فشار تحریم‌ها خرد شده است و کشور فرانسه در خیانت به ایران کم نگذاشته و آلمان و انگلستان در بدعهدی‌های برجامی دست‌دردست بوده‌اند. با این‌همه ظلم، آیا قصد نداریم کمی غیرت و تعصب به خرج دهیم؟ نمی‌گوییم زبان انگلیسی را از مدارس اخراج کنیم؛ اما با آوردن زبان‌های اروپایی جدید، دست‌کم به این جنایتکاران باج فرهنگی ندهیم.

۱۱. از حدود دو ماه پیش، آموزش زبان دوم در خارج از مدرسه در چین ممنوع شد. در مدرسه نیز این آموزش‌ها محدودیت‌های خودش را دارد. به‌راستی چینی‌ها نمی‌فهمند که زبان دوم مهم است یا مناسبات قدرت و فرهنگ و ظرافت‌های جنگ نرم آنان را به این تصمیم مهم رسانده است؟

۱۲. مگر قرار نبود زبان فارسی زبان علم شود؟ زبان علم یعنی آنکه بدون نیاز به زبان‌های دیگر، بتوانیم همه مدارج علمی را در همه رشته‌ها طی کنیم؛ همان تجربه‌ای که در فرانسه رخ داده است. چرا آموزش زبان استعمارگران و جنایتکاران، در مدارس اجباری است؛ اما رشد زبان و ادبیات فارسی و آموزش زبان‌های مادری در دستور کار نیست؟

۱۳. بجاست آموزش و پرورش اول برای وضع اسف‌بار زبان و ادب فارسی و غیبت زبان‌های مادری فکری کند؛ بعد دل‌نگران آموزش زبان بیگانه باشد. بماند که اگر این زبان‌‌ها وارد مدارس شوند، همان می‌شود که برای زبان انگلیسی و عربی پیش آمد و در نهایت، دانش‌آموزان به دام و دامن مؤسسه‌های آموزش زبان هدایت خواهند شد و اخلاق و منش آنان نیز زنگ‌ و رنگ بیگانگان را خواهد گرفت.

۱۴. بیچاره زبان فارسی!

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.