روش استاد آذرنوش در آموزش عربی، کشف معانی قرآن و تاکید بر آگاهی از تاریخ عصر نزول
مبلغ/ عضو هیئت علمی گروه علوم قرآنی جهاد دانشگاهی اظهار کرد: استاد آذرنوش بر این باور بودند که ما در حوزه مطالعات قرآنی به تاسیس رشته زبانهای سامی نیازمندیم و بدون شناخت از تاریخ نمیتوان در حوزه مطالعات قرآنی کار جدی انجام داد. از نظر ایشان دانشجوی رشته قرآن و حدیث باید به خوبی از تاریخ و فرهنگ عصر نزول آگاه باشد و با زبانهای سامی آشنایی لازم و کافی داشته باشد.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، استاد آذرتاش آذرنوش، مؤلف و محقق در زبان و ادبیات عرب، مدیر بخش ادبیات عرب در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران که فعالیتهای مهمی در حوزه علوم قرآنی داشت، هفته گذشته دار فانی را وداع گفت.
برای آشنایی بیشتر با خدمات علمی، قرآنی او با مریم قاسم احمد، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآنی جهاد دانشگاهی که شاگرد آذرتاش آذرنوش نیز بوده، به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
شما کجا و چگونه با استاد آذرتاش آذرنوش آشنا شدید؟
اولین بار در مقطع کارشناسی ارشد در درس مفردات قرآن به افتخار شاگردی استاد آذرنوش نائل آمدم؛ هرچند که قبل از آن هم در دوره کارشناسی، آوازه استاد را شنیده بودم. برای ما که در رشته ادبیات عرب، با کتابهایی مملو از استثنا و تبصره مانند «مبادی العربیه» سروکار داشتیم، جای سوال بود که چگونه ممکن است استادی در دانشکده الهیات، با شیوهای متفاوت و سبکی نو، قواعد بعضاً خشک زبان عربی را در قالبی جذاب و شیرین چنان لابهلای ماجراهای خواهر و برادری به نام احمد و مریم آموزش دهد که همه را شیفته و علاقهمند کند؟ و این همان درک دقیق استاد از مخاطبان خود بود.
استاد با شناخت دقیق از ذائقه دانشجویان، در ایام جنگ تحمیلی ماجرایی بسیار ملموس را دستمایه ارائه قواعد گاه خشک زبان عربی کرده بود که برای همه قابل فهم و درک و در عین حال جذاب باشد. به خصوص که کتاب تالیفی استاد با شهادت احمد، یکی از قهرمانان اصلی کتاب همراه میشد که به گواهی شاگردان استاد، کلاس یادگیری عربی را با اوج هیجان و عاطفه توأم میساخت و این همان ظرافتی است که استاد آذرنوش در همه آثار خود همواره به آن پایبند بوده است. نگاه روانشناختی به نیاز و ذائقه مخاطب، رویکردی بود که در قالب آثار استاد آذرنوش موج میزند و آثار او را از از دیگران متمایز میکند.
شیوه تدریس ایشان در درس زبان عربی چگونه بود و آیا تفاوتی با روش دیگر استادان داشت؟
علاوه بر مخاطب شناسی و ذائقه سنجی مخاطب، یکی از ویژگیهای استاد آذرنوش را باید در دارا بودن نگاهی متمایز و دیدی متفاوت از دیگران دانست. من این رویکرد استاد را رویکرد واساز مینامم؛ رویکردی از زاویهای دیگر، رویکردی که در آموزش زبان عربی به خوبی ملاحظه میشد، در روش تدریس ایشان موج میزد، در واژه پژوهی قرآنی ایشان، دستاوردهایی نو و کاملا کاربردی ارائه و مخاطب را در تمام مسیر با اشتیاق همراه میکرد.
همین نگاه استاد باعث شده بود تا در حوزه مفردات قرآن و واژه پژوهی هم شیوهای متمایز داشته باشند؛ در حالی که در همان دانشکده الهیات دانشگاه تهران برخی از اساتید معتقد بودند، منابعی چون «مفردات راغب» بهترین منبع برای شناخت معانی واژگان قرآن است. استاد تلاش میکردند که با بررسی تاریخ واژگان قبل از نزول و در زبانهای سامی و بازخوانی آنها در عصر نزول، به خوانشهایی دقیق از مراد قرآن دست یابند. همانطور که استاد در آموزش عربی هم در تلاش برای پرورش و تربیت دانشجویانی عربیدان بودند که خود بخوانند و بنویسند و آثار، تمدن و فرهنگ این مرز و بوم را بتوانند به زبان عربی ترجمه کنند. استاد آذرنوش در درسهای مفردات و واژگان قرآن هم در تلاش برای تربیت محققانی سختکوش و علاقهمند بودند.
رضایتمندی استاد و دانشجو از کلاس عربی
در این راه برنامهریزی، هدفمندی، دقت و نظم و استفاده مفید از تمامی لحظات تدریس، ویژگی بارز کلاسهای درس استاد بود. ایشان برای هرجلسه و هر ساعت برنامهریزی دقیق و هدفمند داشتند. چنان که کلاسهای درس استاد آذرنوش کارگاه علمی و عملی برای دستیابی به ماموریت هر کلاس بود که حقیقتاً میتواند به مثابه الگویی برای روش تدریس اساتید معرفی شود؛ چنانکه هرکلاس با دستیابی به هدف تعیین شده، به نهایت مطلوبیت و رضایتمندی هم برای استاد و هم برای دانشجو و در نهایت به اثربخشی میرسید. در درس عربی؛ امکان سخن گفتن و نگارش به زبان عربی، در درس مفردات قرآن؛ دستیابی به اصول و فنون واکاوی واژگان قرآن و علاوه بر آن شناخت روشمند منابع و چگونگی بهره گیری از آنها، از جمله این موارد رضایتبخش بود.
دانشجو و محقق پروری از ویژگیهای منحصر به فرد روش استاد آذرنوش بود. گویی که از نظر ایشان، فرایند آموزش دادن تنها با تربیت افرادی در هر مرحله محقق میشد و این تنها چیزی بود که استاد را قانع میساخت. همین ویژگی، ما را در جهاد دانشگاهی تهران به صرافت انداخت تا بر مبنای شیوه تدریس درس مفردات قرآن استاد آذرنوش، به تدوین کتابی با نام «واکاوی و معادلیابی تعدادی از واژگان قرآن» بپردازیم که با همکاری تعدادی از پژوهشگران و در واقع دانشجویان استاد و تحت ارشادات ایشان انجام شد. ایده اصلی این کتاب در حقیقت همان روش ارائه درس مفردات قرآن استاد آذرنوش در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود تا برای کسانی که توفیق استفاده حضوری از جلسات استاد را ندارند، الگو باشد و از سوی دیگر انگیزهای باشد برای پژوهشگرانی که در محضر استاد به دستاوردهایی ارزشمند رسیده بودند. به همین دلیل با استاد طرح بحث کردیم تا این شیوه واژه پژوهی به صورت کتابی تدوین شود که استاد بسیار استقبال کردند و در تمامی مراحل کار، گام به گام ما را با نهایت محبت و مهر و صمیمیت همیشگیشان همراهی و راهنمایی کردند.
با توجه به اینکه درس زبان عربی پایه دروس علوم قرآنی است، رویکرد استاد در پژوهشها و مطالعات قرآنی چطور بود؟
استاد همواره توصیه میکردند که باید با رویکردی تاریخی، واژگان قرآن را مورد واکاوی قرار داد و از آنجا که از مکتوبات قدیم زبان عرب در عصر نزول چندان آثاری در دست نیست، معتقد بودند که باید با واکاوی مفردات قرآن در زبانهای سامی و بهخصوص زبان عبری به خوانشی درستتر و دقیقتر دست یابیم. رویکرد واساز استاد آذرنوش در آموزش زبان عربی، در واژه پژوهی قرآنی، در حیطه ترجمههای قرآن، در تاریخ و فرهنگ زبان عرب و حتی در بیان چالشهای مربوط به فرهنگ و زبان و ادب فارسی، آثار استاد را از بسیاری آثار دیگر مجزا و متفاوت ساخته و اثربخشی دو چندانی را به دست داده است.
خوب به یاد دارم همیشه توصیه میکردند میان سطور را بخوانید. یعنی آنچه را که دیگران نمیبینند شما ببینید. به جرئت میتوانم بگویم اگر امروز در فضای مطالعات قرآنی شاهد پژوهشهای واژهشناسانه، معناشناسانه و آشنایی با زبانهای سامی برای دستیابی به این یافتههای کاملاً کاربردی هستیم، همه اینها مرهون تلاشها و پشتکار استاد بزرگی چون مرحوم آذرنوش است که اکنون از میان ما رفته است.
لزوم آگاهی از تاریخ و فرهنگ عصر نزول
ایشان بر این باور بودند که ما در حوزه مطالعات قرآنی به تاسیس رشته زبانهای سامی نیازمندیم و معتقد بودند که بدون شناخت از تاریخ نمیتوان در حوزه مطالعات قرآنی کار جدی انجام داد. از نظر ایشان دانشجوی رشته قرآن و حدیث باید به خوبی از تاریخ و فرهنگ عصر نزول آگاه باشد و پیش از کسب مهارتهای علوم قرآن و تفسیر و حدیث، باید ابتدا با زبانهای سامی آشنایی لازم و کافی داشته باشد. تاریخ و فرهنگ زبان عربی را به خوبی بداند و مطالعه کرده باشد. عربیدان باشد و در یک کلام با ابزارهایی اینچنین، به عنوان محقق قرآن و تفسیر و حدیث به پژوهش و تحصیل بپردازد.
استاد آذرنوش که خود استادی مبرز بود، دانشجویان را با تمام توان در این مسیر راهنمایی و رهبری میکردند. چنانکه مقاله «محراب» یکی از مقالات بسیار ارزشمند ایشان، با هدف آموزش واژهپژوهی است که توسط خود ایشان برای جمع پژوهشگران جهاد دانشگاهی تهران به نگارش درآمد.
به نظر بنده نگاه مرحوم استاد آذرنوش و رویکرد ایشان یکی از الزامات و ضرورتهای اثربخشی در رشتههای علوم قرآن و حدیث است. ما سالانه تعداد زیادی فارغالتحصیل رشتههای علوم قرآن و حدیث داریم، حضور این طیف گسترده از فارغالتحصیلان باید در جامعه تحولی عظیم ایجاد کند اما حقیقتاً اینگونه نیست، اما چرا اینگونه است؟ پاسخ را میتوان در رویکرد استاد و آنچه بیان کردم به خوبی یافت. در حقیقت فارغ التحصیلان رشتههای علوم قرآن و حدیث برای اینکه بتوانند در جامعه امروز ما متناسب با نیازها و اقتضائات مخاطبان خدماتی موثر داشته باشند، باید از نگاهی چند ساحتی و میانرشتهای برخوردار باشند و نگاه چند ساحتی قطعاً ابزارهای چند ساحتی میطلبد.
دانشجوی علوم قرآن و حدیث باید به اقتضائات مخاطب امروز و نیازهای او که قطعاً دستخوش تحولات پیرامون اوست، توجه داشته باشد، باید بتواند بدون تعصب و حصرگرایی روشی به بازخوانی مفاهیم قرآنی در عصر نزول و دقیقاً آنگونه که مراد قرآن بوده است، بپردازد و سپس متناسب با ویژگیهای روانشناختی مخاطبان به کاربردیسازی آنها متناسب با فضای امروز بپردازد. فقدان چنین رویکردی باعث میشود مفاهیم قرآنی، در عصر نزول متوقف شود و این با هدف نزول قرآن که متعلق به گسترهای جهانی است و باید هدایتبخش بشر الیالابد باشد، در تضاد قرار بگیرد.