نیاز به صلح مثبت داریم
مرتضی جوادی آملی:
مبلغ / مرتضی جوادی آملی در تشریح صلح مثبت میگوید: آورده اولي اسلام براي حيات اجتماعي، نوعی از صلح است که زمينه هر نوع اختلاف و شقاق و نفاق را بردارد چون اينکه انتظار اين را داشته باشيم که همه، حق بودن سخن الهي را بپذيرند، انتظار نابجايي است.
به گزارش مبلغ نشست علمی «صلح در اندیشه اسلامی» از سلسله نشست های علمی موسسه فهیم، با ارائه و سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی برگزار گردید.
مرتضی جوادی آملی در ابتدای نشست بیان داشت: مقوله صلح یکی از مقولات فراموش شده اسلامی و اجتماعی است به همین جهت به این موضوع پرداخته شده است که صلح در اندیشه اسلامی چیست و چه جایگاهی دارد؟! در صدر اسلام، صلحهای بسیار اساسی و مهمی در جهان اسلام وجود داشته است که از جمله آنها صلح حدیبیه است که زمینه اجتماعی در فضای مشرکین و مسلمین نداشته است؛ در فضای مشرکین، آنها دشمنی و خصومت نسبت به اسلام را سالهای متمادی داشتند و نسبت به اینکه شخصی بخواهد پیامبری الهی را بر عهده گیرد و عهدهدار مسائل جامعه شود در حالی که به لحاظ آنها زمینهای نداشت، عداوت داشتند. از سوی دیگر جامعه اسلامی قدرت و توانی را پیدا کرده بود که به قدرت خود در سایه حمایتهای الهی و نبوی غره شده بود و به هیچ وجه حاضر نبود رویدادی به نام صلح با مشرکین اتفاق بیفتد، لذا پیامبر گرامی در این رخداد تنها بود و این موضوع قضیه مهمی در فرهنگ اسلامی شد و بعد از آن بود که اسلام مطرح شد و راه فتح مکه باز شد و بعد از آن زمینه انتشار اسلام فراهم شد و مردم فوج فوج به اسلام گرویدند. لذا صلح در اندیشه اسلامی جایگاه عظیم و ارزشمندی دارد.
وی گفت: واژه صلح دو استعمال و کاربرد دارد یکی از این موارد تاسیسی است از ناحیه اسلام و دیگری امضایی است. صلحی که دین و وحی و رسالت نبی خاتم آن را برای بشر آورده آن صلحی است که نزاع و کشمشها را برطرف میکند، دوستی و صفا را به جامعه اسلامی برمیگرداند و الفت و صمیمیت را حاکم میکند که امروزه از آن به صلح مثبت یاد میکنند صلحی است که در این فضا، جامعه اسلامی رشد و تعالی پیدا میکند. اساسا این واژه صلح با دوستی و صفا همراه است و این صلح را اسلام به ارمغان آورده است، این صلح است که علی رغم همه جهات اعتقادی، از جامعه هر نوع شقاق و اختلاف و نفاق را برطرف میکند.
وی اظهار داشت: ما باید در فضاي ديني خودمان اينگونه مسائل را مرور کنيم و ببينيم تا چه حدي براي ما اين مسائل معنا دارد؟ و در باورها و اعتقادات ما زندگي مسالمت آميز به عنوان يک حرکت عظيم الهي تأسيسي در جامعه اسلامي چقدر معنا دارد؟ آیاتی که در قرآن سفارش به صلح و دوستی شده، بسیار زیاد است و خطابهای قرآنی نشانگر موقعيت اين کتاب عزيز است، راجع به مسئله انسانها و يا تعبير ناس مي بينيم که قرآن تمام خطابهاي عمده اش را با «يا ايها الناس» آغاز کرده، «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ». اينگونه از خطابها را ما به عنوان خطابهاي اولي و اصلي اسلام بايد جدي بگيريم، این خطابها زمینههای انسانی را جستجو میکند.
جوادی آملی ادامه داد: خطاب «يا الذين امنوا» به مومنین نیز از دل «يا ايها الناس» در مي آيد، اگر کساني به خطاب «يا ايها الناس» اهتمام ورزيدند ایمان بوجود میآید.خطابهای دیگر قران نظیر «يا اهل الکتاب» خطابهايي نشاندهنده اینست که قرآن براي ساخت يک جامعه انساني و يک جامعه توحيدي تلاش ميکند. مثلاً اينکه خداي سبحان در قرآن ميگويد: «تعالوا الي کلمة سواء بيننا و بينکم» مخاطب چه کسی است؟ اين خطاب، خطاب به جامعه انساني است که اگرچه گرايشهاي مختلف اعتقادي داريد اما در مسلمات باهم توافق و مسالمت داشته باشيد. در اين رابطه آيات الهی فراوان است. به طور مثال، در سوره مبارکه انعام: «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» يکي از جهاتي که در جهت ارتقاء و رشد و تعالي عقل انساني است حرکتهاي اجتماعي است. همين صلح و مصالحه اجتماعي است که پايه و اساس زندگي انساني را درست میکند. در فضاي جنگ و جدال و خونريزي و قتل و غارت نميتوان ارزشهاي انسانی را حاکم کرد، ارزشها زماني قابل طرح هستند که زمينه هاي اجتماعي را اصلاح کنيم که اصطلاحاً به آن صلح مثبت میگویند يعني صلحي که زمينه هاي مخالفت، اختلاف، تنازع و خشونت و افراط در آن نباشد. به چنين جامعه اي بايد بباليم و اسلام براي چنين جامعه اي آمده است و ميخواهد انسانها را در اين فضاي الفت و انس و صلح و دوستي بپروراند.لذا انديشه اولی و آورده اولي اسلام براي حيات اجتماعي، اين نوع از صلحي است که زمينه هر نوع اختلاف و شقاق و نفاق را بردارد؛ اما اينکه انتظار اين را داشته باشيم که همه حق بودن و صدق بودن و اينکه ترديدي در سخن الهي نيست را بپذيرند، انتظار نابجايي است.
این استاد حوزه گفت: باید پذیرفت، زندگي مسالمت آميزي که در آن صلح و صفا باشد و خشونت و افراط و تعدي و تجاوز و قتل از جامعه برکنده شود امر تاسیسی اسلام و ارمغان آن است؛ «يا ايها الناس» را باید به عنوان نداي اصلي اسلام طنين انداز کرد و به ملتها نشان داد که خطاب اصلي اسلام و قرآن صلح و دوستی است و در کنار آن «يا ايها الذين امنوا» و ارزشهاي خاص ديني را احيا کنيم، تا از ما بپذيرند. درغیر این صورت تلاشمان يک کار فرقه اي است و يک کار جهاني اسلامي نيست. بنابراین حیث تاسیسی را باید به عنوان آورده اسلام برای جامعه جهانی تعریف کردد.
وی در ادامه به مسئله استکبار پرداخت وگفت: تا زماني که استکبار و استبداد وجود دارد ما از صلح و صفا و دوستي برخوردار نيستيم، چون کساني که در این جايگاه هستند منافعي براي خودشان در نظر ميگيرند که در فضاي آنگونه، از منافع مسئله صلح و صفا مطرح نيست، زیرا استبداد زمينه را نفاق مي آورد. استکبار زمينه شقاق ايجاد ميکند و جامعه اي که به شقاق و نفاق مبتلا است نميتواند صلح و صفا و زندگي مسالمتآميز را داشته باشد.
استاد مرتضی جوادی آملی در ادامه سخنان خود به کاربرد ديگري که براي صلح هست اشاره کرد و گفت : کاربرد ونوع دیگری از صلح داریم و جريان صلح امام مجتبي(ع) به اين نوع دوم برميگردد، يعني صلحي که در زمينه اختلاف و نفاق و شقاق است؛ صلح امام مجتبي آن صلح نوع اول نيست و جريان صلح امام مجتبي(ع) براساس اين است که در زمينه اصطکاک و تنازع و جريانهای قدرته اي موازي، بناست که از منافع عمومی دفاع بکنند. در صلح نوع دوم محور مسئله، منافع و مصالح است و کسي براساس باورها يا عقايد يا براساس ارزشها صلح نميکند. این صلح در زمينه نزاع و کشمکش و نزع قدرت مطرح ميشود و بنا است که منافع دو طرف حفظ شود و آن کساني که در کرسي صلح قرار ميگيرند، باید مصالح و منافع يک ملت را در نظر بگيرند و براساس آن منافع پیش روند بر اساس خواستهها و غرضهاي شخصي و تمايلات نفساني و فکري و نظري خود اقدام نکنند. به گفته وی این نوع صلح به مراتبی از جهاد سختتر و دشوارتر است؛ برای امام حسن مجتبی علیه السلام جنگیدن کار سختی نبود و حضرت هراسی از جنگ نداشت در اينجا زمينه هاي اجتماعي تضاد و اصطکاک و منافع وجود دارد و باید مصالح و منافع امت را تشخیص داد و به جهت تقویت منافع اسلام و جامعه تصمیم گرفت و پذیرش جریان صلح برای رهبر آزادی که مصالح و منافع و جهات عمده اسلام را متوجه باشد و پا بر روی نفس بگذارد، شجاعت است. ایشان در يک فرازي قرار گرفت که هر دو خطر را پذيرفت، هم خطر جريان معاويه و امثال آن را چون معاويه که از قتل و غارت و تعدي و حتي ظلم و آزار و اذيت امام حسن(ع) که دست برنميدارد و هم افراد نزدیک که به او آسيب میزدند. در زمینه هر دو نوع صلح نکات و دقايقي رعايت مي شود تا صلح انساني را با جلوه هاي صلح الهي همراه کند و تا آن جا که به عقايد و باورها و ارزشها و هنجارهاي فرهنگي آسيبي نرسد، این صلح مورد توجه است.
وی در پایان اظهار داشت: جهاد با جنگ فرق ميکند. صلح و جنگ مقابل هم هستند.جهاد يک حکمي از احکام الهي است و به هر جنگي، جهاد گفته نميشود ما نبايد جنگ را عزت بدانيم و صلح را ذلت، هرکدام از جنگ یا صلح اگر در جهت منافع و مصالح امت نباشد ذلت است، صلحی که در جهت منافع و مصالح امت اسلامي باشد از جنگي که در جهت منافع و مصالح امت اسلام نباشد عزيزتر و بالاتر و الهي تر است.