آیا توصیههای اخلاقی امیرالمؤمنین در دنیای جدید کارایی دارد؟
مبلغ/ عضو هیئت علمی دانشگاه مفید اظهار کرد: برخی افراد ممکن است توصیههای اخلاقی را رعایت کنند و برخی شاهان عادل را هم در طول تاریخ مشاهده میکنیم اما بسنده کردن به توصیههای اخلاقی نه در گذشته کافی بوده و نه در دنیای کنونی کفایت میکند بلکه باید ساختارهای دیگری را هم ایجاد کنیم.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، جلسه «بازخوانی عهدنامه مالک اشتر» با ارائه حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا یوسفی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
دو سؤال در ارتباط با توصیههای اخلاقی امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر مطرح است. سؤال اول این است که این توصیههای اخلاقی در دنیای جدید چه ارزشی دارد؟ منظور این است که وقتی که ما در آن نامه میخوانیم باید تقوا و إيثار طاعة داشته باشید، یعنی تقوای الهی را بر امیال نفسانی مقدم بشمارید که منجر به تعارض منافع میشود، این موضوع در دنیای جدید چه ارزشی دارد. ایرادی که برخی میگیرند این است که بحث تعارض را امروزه به لحاظ علمی مورد بررسی قرار دادهاند و در مدیریتها برخی قواعد را گذاشتهاند که اگر هم تعارض منافع زمینه پیدا میکند به نفع منافع عمومی باشد.
توصیههای اخلاقی در دنیای جدید
مثلاً یکی از موارد تعارض منافع، شفافیت است. ما چه زمانی میتوانیم منافع شخصی را بر منافع اجتماعی مقدم بداریم؟ زمانیکه شفافیت وجود نداشته باشد مدیر سوء استفاده میکند. در دنیای جدید هم روی این موضوع تأکید زیادی میشود. از سوی دیگر گفته شده رسانهها چشم بیدار مردم هستند و بر رفتار حاکم نظارت میکنند و حاکم دیگر نمیتواند منافع خود را بر منافع جامعه مقدم بدارد لذا گفته شده این توصیههای اخلاقی امیرالمؤمنین(ع) دیگر کاربردی در این دوران ندارد.
یا برخی گفتهاند بحث فسادی را که امیرالمؤمنین(ع) مطرح میکنند مربوط به امروز نیست چراکه در دنیای امروز قوانینی داریم که دیگر مسئله فساد، مسئلهای درجه یک و همانند قدیم نیست که دست حاکم باز باشد و بتواند هر کاری انجام دهد، چراکه سیستم این اجازه را به او نمیدهد و گاهی مشاهده میکنیم در کشورهای پیشرفته یک مدیر از تلفن اداری برای کارهای شخصی استفاده کرده و با وی هم برخورد شده است. بنابراین ایرادی که میگیرند این است که با وجود رشد علم در جوامع کنونی که راهکارهایی را پیشنهاد میدهد که جلوی فساد گرفته شود همه این بخش از نامه به مالک اشتر دیگر کاربردی ندارد.
حال سؤال این است که آیا این سخن درست است؟ در پاسخ باید گفت که هرچند در دنیای جدید زمینههای کنترل بیشتر شده و ممکن است در بخشی از مسائل این اتفاقات نادرست رخ ندهد اما هر چند علم توانسته جلوی خیلی از این اتفاقات نادرست را بگیرد اما علمی که بدون تقوا باشد میتواند منشأ زیان هم باشد؛ مثلاً میزان کشتههای دو جنگ جهانی و آن هم با ابزارهای علمی بیش از تمامی کشتههایی است که بشر در طول تاریخ داشته است.
نکته دیگر اینکه درست است که برخی از قوانین و نظارتها باعث میشود تعارض منافع کم شود اما برخی از موارد هم در اداره جامعه وجود دارد که آنها را نمیتوان با قانون حل کرد و در اینجا هم بحث إيثار طاعة مطرح میشود، یکی از این موارد انتخاب کارگزاران است. وقتی میخواهیم کارگزاری را انتخاب کنیم، حاکم ممکن است بگوید فلان شخص کارایی بیشتری برای مملکت دارد اما فرد دوم رفاقت بیشتری با من دارد و در اینگونه موارد اگر قرار باشد تقوا به خرج دهیم فرد اول را انتخاب میکنیم اما اگر رفاقت و دوستی را معیار قرار دهیم شخص دوم را انتخاب میکنیم. حال سؤال این است که آیا در دنیای مدرن این اتفاق نمیافتد؟ پاسخ منفی است و در همه جا هم ممکن است افرادی برای مسئولیتها بر اساس روابط انتخاب شوند و نمیتوان به طور کامل کنترلهای اخلاقی را انجام داد.
اهمیت توازن قوا
کتابی با عنوان «اقتصاد کلان جدید» وجود دارد که بحثی تحت عنوان اقتصاد سیاسی کلان جدید، در آن مطرح شده که نشان میدهد حتی سیاستهای کلان جامعه همانند سیاستهای پولی و مالی تحت انگیزههای غیر علمی قرار میگیرد و مثلاً حاکمیت برای کسب محبوبیت ممکن است تبلیغاتی مانند پرداخت یارانه انجام دهد که منجر به خوشحالی مردم شود اما در واقع به زیان آنها عمل کند چراکه از سوی دیگر تورم افزایش پیدا کرده و بسیاری از تولیدکنندگان ورشکست میشوند.
در کشورهای پیشرفته توازن قوا وجود دارد و اگر این توازن به هم بخورد همین حاکمان ممکن است هزاران فساد انجام دهند لذا معلوم میشود که به زور و فشارهای بیرونی است که این توازن ایجاد شده است و دولت نمیتواند به مردم ظلم کند. از سوی دیگر همین دولتها گاهی در رفتار با کشوری دیگر که قدرت کمتری دارد لزوماً بر اساس اصول اخلاقی عمل نمیکنند. بنابراین درست است که دنیای جدید ابزارهایی طراحی کرده است که توانسته تا حدودی جلوی فساد مالی و تصرف در بیتالمال را بگیرد اما اینگونه نیست که توانسته باشد همه موارد را کنترل کرده و دیگر نیازی به اخلاق نداشته باشد.
صرفاً با اخلاق میتوان حکومت را اداره کرد؟
در حدود سی سال اخیر یکی از بحثهای جدی، موضوعی همانند اخلاق تجاری است و گفته میشود جدای از وجود قوانین، باید اصولی هم وجود داشته باشد چراکه اگر تقوا و إيثار طاعة در کسی وجود داشته باشد باعث میشود از همان ابتدا دچار فساد نشود. نکته دیگری که وجود دارد این است که تکیه بر اخلاق باید به چه میزان باشد؟ گاهی گفته میشود اگر یک فرد اخلاقی را در قدرت بگذاریم مشکل حل میشود اما واقعیت این است که اخلاق به طور کامل در این موارد تأثیرگذار نیست و نمیتوان همه مسائل را با آن حل کرد در واقع اخلاق لازم است اما کافی نیست و نیاز به قانون و برخی اصول هم داریم که بتوانیم جامعه را به نحو احسن اداره کنیم.
نکته دیگر اینکه این توصیههای اخلاقی در دوران کنونی چقدر تأثیرگذار بوده است؟ در نظامهای گذشته توازن قوا وجود نداشت و مردم نیز قدرت کنترل حکومت را نداشتند بلکه همانند بردهای در دست حکومت بودند و حکومتها نیز مادام العمر بودند لذا در آنجا دیگر توصیه اخلاقی کارایی ندارد مگر اینکه از شمشیر استفاده شود و در سلسلههای گذشته هم چنین شورشهایی را مشاهده میکنیم لذا واقعیت این است که اخلاق خیلی تأثیر ندارد اما کلا بیتأثیر نیست چراکه برخی افراد ممکن است این توصیهها را رعایت کنند و برخی شاهان عادل را هم در طول تاریخ مشاهده میکنیم اما بسنده کردن به توصیههای اخلاقی نه در گذشته کافی بوده و نه در دنیای کنونی کفایت میکند بلکه باید ساختارهای دیگری را هم ایجاد کنیم.