استفاده پیامبر(ص) از ظرفیت توحید، نبوت و امامت برای ایجاد وحدت
مبلغ/ حجتالاسلام عبدالکریم بیآزار شیرازی ضمن اشاره به اینکه قرآن و تألیف قلوب دو معجزه پیامبر(ص) بود توضیح داد ایشان برای دستیابی به وحدت از ظرفیت توحید و نبوت و امامت استفاده کردند.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، همزمان با هفته وحدت و در آستانه میلاد پیامبر گرامی اسلامی، حضرت محمد مصطفی(ص)، وبینار گفتوگوهای بین مذاهب اسلامی با موضوع «الزامات وحدت اسلامی در جهان معاصر» از سوی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، دانشگاه بینالمللی اهل بیت(ع) و خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بیآزار شیرازی، عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی یکی از سخنرانان این همایش بود که متن سخنان او را میخوانید.
پیامبر اسلام(ص) دو معجزه توام با تحدی داشتند، یکی قرآن کریم است که همه میدانیم و دیگری ایجاد الفت و تالیف قلوب میان مومنان بود. خداوند بیان میدارد که این الفت میان دلها را او ایجاد کرده است و بعد تحدی میکند که اگر تمامی آنچه در زمین است را خرج کنید تا این الفت را برقرار کنید، نخواهید توانست. همانطور که تا الآن نتوانستند مانند قرآن بیاورند، نتوانستند تالیف قلوب کنند. ما باید ببینیم پیامبر اسلام چطور تالیف قلوب کردند تا در زمان معاصر از آن استفاده کنیم. یکی از کارهای ایشان این است که پیامبر(ص) مسئله تالیف قلوب را با مسئله توحید پیوند زدند. توحید آنقدر میان ما کمرنگ شده است که فکر میکنیم توحید فقط یعنی خدا یکی است، ولی امام فرمودند این یک بعد قضیه است و بعد مهم توحید این است که آنچنان باورمان را به یگانگی خدا بالاببریم تا احساس کنیم همه بنده خدا هستیم. متاسفانه در عربستان از توحید، بزرگترین اسباب تفرقه را ایجاد کردند و مرتب غیر خودشان را تکفیر میکنند.
مسئله دوم پیوند و تالیف قلوب به رسالت پیامبر(ص) است. قرآن میفرماید: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» وصیت و پیمانی که خدا با همه انبیاء بسته این است که دین را به پا دارید و در آن تفرقه نیفکنید. قرآن مرتب بیان میدارد فرقهگرایی شرک است. متاسفانه ما روز به روز فرقهها را پررنگتر و اسلام را کمرنگتر میکنیم. دلیل اینکه تاکنون وحدتی بین ما شکل نگرفته، همین است.
نکته دیگر پیوند تالیف قلوب با موضوع امامت است. فلسفه امامت برای ایجاد وحدت است. حضرت فاطمه(س) فرمودند: «و جعل طاعتنا نظاماً للمله وامامتنا امانا من الفرقه»، یعنی امامت ما برای جلوگیری از افتراق است، ولی برخی همین مسئله امامت را وسیله تفرقه کردند.
بغی و زیادهخواهی مانع وحدت
مسئله وحدت و تقریب بیشتر جنبه اخلاقی دارد، به دلیل اینکه قرآن در شش جا فرموده است: «وَآتَیْنَاهُمْ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ». آیه میفرماید علت اختلاف اهل کتاب به خاطر دین اسلام نیست، دین اسلام دین صلح و وحدت است. اینها که به نام دفاع از مذهب این همه اختلاف دارند به خاطر «بغی» است. «بغی» یعنی زیاده خواهی. مهمترین کار پیامبر(ص) در درجه اول تزکیه بود و سعی کردند مومنان را از روحیه تکبر و حسادت و افزونخواهی تزکیه کنن، همین رمز موفقیتشان بود.
احکام عملی اسلام صورت جمعی دارد؛ مثل نماز جماعت، نماز جمعه، حج که به آن «عباده الامه» میگویند و یک امت با هم به عرفات میروند، به منا میروند، متاسفانه ما بسیار در این زمینه تفرقه به کار میبریم.
گفتوگوی مودبانه
در بحث تألیف و وحدت اسلامی چند رویکرد وجود دارد. یکی راه کسانی است که شبانهروز به غیر خودشان فحاشی کنند. مدام یک چیزی از کتابهای دیگران پیدا کنند و میگویند تمام این فرقه کافر است. تا حالا هم به هیچ چیز نرسیدند، یکی هم این است که کاری به هم نداشته باشید، عیسی به دین خود، موسی به دین خود. یک راه هم این است که با هم گفتوگو کنیم. امام خمینی(ره) بر این آیه تکیه داشتند: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا». آیه میفرماید قیاممان قیام لله باشد، نه برای اظهار برتری. متاسفانه کار فرقهگرایان اثبات خویش با نفی دیگران است.
مسلئه دیگر ادب اختلاف است. قرآن به ما میآموزد وقتی گفتوگو میکنید ادب داشته باشید. با این ادب طرف ناراحت نمیشود و روی دنده لجاجت نمیافتد. پیامبر(ص) هیچ وقت نمیگفتند من حق هستم و دیگران باطلاند. مسئله دیگر جدال باللتی هی احسن، است. قرآن در این رابطه میفرماید: «قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ». این آیه تکیه کلام آقای تسخیری بود. آیه میفرماید فردای قیامت از جرائم ما از شما نمیپرسند و از اعمال شما از ما سوال نمیشود.
دعا به جای دشنام
مورد پنجم به کار بردن فکر است: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا». مورد ششم عدالت در عداوت است. اسلام میگوید حتی در عداوت هم عدالت داشته باشد: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا». مسئله بعدی ادب در عداوت است. حضرت امیر(ع) متوجه شدند سپاهیانشان سپاهیان معاویه را سب کردند، ایشان سران سپاه را خواستند و گفتند: «اِنّی اَکرَهُ لَکُم اَن تَکونوا سَبّابین»، سران سپاه گفتند ما با ادب شما، ادب میشویم. مسئله دیگر دعا به جای دشنام است. حضرت امیر(ع) میفرمایند به جای دشنام؛ دشمن را دعا کنید. قرآن صریحا میفرماید: «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا». ما راحت همدیگر را تکفیر میکنیم، همچنان که در طول تاریخ، صفویه اهل سنت را سب و لعن کردند، آنها هم به شدت شیعیان را تکفیر کردند که تا امروز دچار مشکل تفرقه هستیم.