تأثیرگذاری ابرقهرمان‌ها بر سیستم روانی کودک

مبلغ/ ابرقهرمان‌ها به بخشی از زندگی روزمره کودکان و حتی بزرگسالان تبدیل‌شده‌اند. بسیاری از کودکان، هرروز شخصیت ابرقهرمان محبوب خود را در انیمیشن‌ها، فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها و کتاب‌های داستان مصور (کمیک استریپ) دنبال می‌کنند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از روزنامه رسالت، ابرقهرمان‌ها به بخشی از زندگی روزمره کودکان و حتی بزرگسالان تبدیل‌شده‌اند. بسیاری از کودکان، هرروز شخصیت ابرقهرمان محبوب خود را در انیمیشن‌ها، فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها و کتاب‌های داستان مصور (کمیک استریپ) دنبال می‌کنند و گستره نفوذ ابرقهرمان‌ها در زندگی کودکان به‌اندازه‌ای است که تصویرش را می‌توان بر روی وسایل شخصی کودک همچون لیوان و ظروف غذاخوری، لباس‌ها، اسباب‌بازی‌ها، کیف، کفش، لوازم‌التحریر و حتی درودیوار مهدکودک‌ها مشاهده کرد. البته تأثیرگذاری ابرقهرمان‌ها تنها مختص بردنيای کودکان نبوده و آن‌ها بر سیستم روانی کودک نیز تأثیرگذارند که این امر، می‌تواند پیامدهای مثبت و منفی بسیاری به همراه داشته باشد.

 ابرقهرمان‌ها در درازای تاریخ

ابرقهرمان یک ژانر خاص در رسانه است، سبکی که محبوبیت فزاینده‌ای در سرتاسر دنیا کسب نموده است و جذابیت این برنامه‌ها، کودکان را مسحور کرده و تنها مختص به دنیای مدرن نبوده و مقوله‌ای نیست که به‌تازگی وارد زندگی کودکان شده باشد. ابرقهرمان‌ها پیشینه‌ای به درازای تاریخ‌دارند. آن‌ها از گذشته‌های دور محبوب بوده‌اند، با این تفاوت که درگذشته آن‌ها به‌جای انیمیشن‌ها و داستان‌های مصور در لابه‌لای داستان‌های اساطیری و شعرهای حماسی حضور داشتند و مخاطبانشان نیز اغلب بزرگسالان بودند تا کودکان.

شخصیت‌هایی همچون «رستم» و «آرش» در اساطیر ایرانی، «ثور» و «اودین» در اساطیر اسکاندیناوی، «هرکول» و «هکتور» در اساطیر یونانی و «شاه آرتور» و «مرلین» در اساطیر انگلوساکسون، نمونه‌هایی از ابرقهرمان‌ها در زمان گذشته محسوب می‌شوند. این ابرقهرمان‌ها نماد فضیلت‌های اخلاقی و ویژگی‌های مثبت یک قوم بودند. اما این روزها ابرقهرمان‌های محبوب کودکان شخصیت‌هایی بیگانه هستند که هویتی غربی دارند.

 تأثیر ابرقهرمان‌ها بر روان کودک

نتایج بررسی‌های دانشمندان نشان‌دهنده آن است که کودکان داستان‌های ابرقهرمانی را به‌خوبی متوجه می‌شوند و قادر هستند به واقعی نبودن شخصیت‌های ابرقهرمان پی ببرند، اما به دلیل تأثیر روانی آن‌ها مایل‌اند همانند ابرقهرمان‌ها رفتار نمایند و حرکاتشان را تقلید کنند. سیستم روانی کودک به‌گونه‌ای است که به‌شدت تحت تأثیر شخصیت ابرقهرمان‌ها قرار می‌گیرد.

در چنین شرایطی دو هویت روانی در کودک شکل می‌گیرد که یکی بالقوه (هویت ابرقهرمان) و دیگری بالفعل (هویت کودک) است. این دو هویت با یکدیگر انطباق نداشته و باعث به وجود آمدن تعارضات روانی و هویتی در کودک می‌شود.

در وضعیتی این‌چنینی، کودک برای دست‌یابی به تعادل هویتی مجبور می‌شود نقش‌هایی را از خود به اجرا بگذارد که آن‌ها را نقش اصلی خود نمی‌بیند. چنین کودکی به‌طورمعمول رفتارهای خشونت‌آمیزی از خود به نمایش می‌گذارد که به‌راحتی قابل برطرف شدن نیست و گاهی نیاز است تا در این رابطه با یک مشاور روانی مشورت شود.

 ابرقهرمان‌ها آینه کودکان

دایره لغات کودکان پایین است و همچنین قدرت ادراک شناختی آن‌ها نیز محدود است.

به همین خاطر آن‌ها از بیان تمایلات و خواسته‌های خود هراس دارند. طراحان شخصیت‌های ابرقهرمانی، از تمایل کودکان به رهایی از این وضعیت و تخلیه هیجانشان آگاه هستند و در طراحی ابرقهرمان‌ها، شخصیت‌هایی را به وجود می‌آورند که کودکان آرزوی تبدیل‌شدن به آن‌ها رادارند. در حقیقت کودکان در شخصیت ابرقهرمان‌ها خود را می‌بینند و مشاهده می‌کنند که ابرقهرمانشان هرچه که آن‌ها قدرت انجامش را ندارند، انجام می‌دهند.

هراندازه که یک شخصیت ابرقهرمان، هیجان بیشتری ایجاد نماید، تأثیرات بیشتری بر کودک خواهد گذاشت. به‌عنوان‌مثال شخصیت‌های ابرقهرمانی که قدرت پرواز دارند و یا از نیرویی جادویی برخوردارند به دلیل هیجان زیادی که به وجود می‌آورند، تأثیرات قابل‌توجهی بر روان کودک می‌گذارند.

 ابرقهرمان‌ها و تخلیه هیجانات روانی

جذب شدن به شخصیت‌های ابرقهرمان در سال‌های کودکی می‌تواند تااندازه‌ای مهارت‌های اجتماعی کودک را افزایش دهد. شماری از محققان بر این عقیده‌اند که تمایل کودک برای تبدیل‌شدن به «باب اسفنجی» یا «اسپایدرمن» سلامت روانی وی را تهدید نمی‌کند بلکه کمک می‌نماید.

به عقیده آن‌ها در دوره کودکی نخست (سه تا ۶‌سالگی) و حتی در دوره کودکی دوم (هفت‌تا دوازده‌سالگی)، کودکان به‌صورت طبیعی تمایل دارند به‌جای شخصیت‌های ابرقهرمان موردعلاقه‌شان باشند و بدین‌وسیله هیجانات خود را تخلیه کنند. این تخلیه هیجان از سویی هوش هیجانی کودک را ارتقا می‌بخشد و از سوی دیگر موجب می‌شود که وی ازنظر روانی به تعادل برسد.

 الگوگیری کودکان از ابرقهرمان‌ها

به‌طور طبیعی مشاهده ابرقهرمان‌ها موجب الگوگیری روانی و رفتاری از این قبیل شخصیت‌ها می‌گردد که به‌نوبه خود بد نیست. به‌عنوان‌مثال، کودک پس از دیدن «زورو»، پارچه‌ای را به‌جای شنل زورو به شانه خود می‌بندد، شمشیر اسباب‌بازی‌اش را به کمر می‌بندد و یا با دیدن پاندای کونگ‌فوکار دوست دارد به مردم کمک کند و باشخصیت‌های بد بجنگد.

اگر این الگوگیری توسط والدین در دوره کودکی سرکوب شود آثار و نتایج منفی آن‌که معمولا به‌صورت عوارض و آسیب‌های روانی است، در دوره بزرگسالی آشکار می‌گردد. کودک می‌بایست تا دوازده‌سالگی ازنظر روانی در خیالات خود و به همراه ابرقهرمانان محبوبش زندگی کند. قدرت تخیل کودک در سنین ۵ سالگی به بعد، به‌اندازه زیادی فعال است و تصور وی این است که جهان می‌تواند به مکانی شگفت‌انگیز بدل شود.

ابرقهرمان‌ها و توانایی روانی برخورد با مشکلات

شماری از روانشناسان معتقدند که ابرقهرمان‌ها بعضی وقت‌ها ازنظر روانی احساسات مثبت و مفیدی همانند آزادی‌خواهی، انسان‌دوستی، سخت‌کوشی، اعتمادبه‌نفس، تلاش برای رسیدن به هدف و غرور را در کودکان برمی‌انگیزند و موجب می‌شوند که وی ازنظر روانی و احساسی رشد کند.

این دسته از روانشناسان می‌گویند که تفکرات فراواقعی و تخیلی برای کودک لازم و ضروری است، چون به او یاد می‌دهند که در برخورد با یک شرایط پیچیده و یا مشکلاتی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شود، تصمیمات منطقی و هوشمندانه‌ای بگیرد. بااین‌حال برخی از پژوهش‌ها خلاف این مسئله را ثابت می‌کند. مطالعات دکتر سارا کوین در دانشگاه بریگهام یانگ حاکی از آن است که خانواده‌ها تصور می‌کنند، فرهنگ ابرقهرمانی به کودکان کمک می‌کند تا از دیگران دفاع کنند و با همسالان خود روابط مناسبی داشته باشند. اما تحقیقات اخیر ثابت می‌کند که کودکان پیش‌دبستانی به ویژگی‌های مثبت این شخصیت‌ها توجه کمتری دارند و رفتار خشن این شخصیت‌ها برای آن‌ها برجسته‌تر است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که کودکان و نوجوانان بیشتر موضوعات تهاجمی را برداشت می‌کنند.

یکی از علل توجه زیاد کودکان پیش‌دبستانی به رفتارهای خشن ابرقهرمانان پیچیدگی رسانه‌هاست. اکثر این برنامه‌ها مناسب گروه سنی پیش‌دبستانی نیستند، بااین‌وجود کودکان پیش‌دبستانی همچنان مرتبابه مشاهده این برنامه‌ها می‌پردازند. این برنامه‌ها غالباداستان‌های پیچیده‌ای دارند که خشونت و رفتارهای اجتماعی پسندیده را باهم ترکیب کرده است. کودکان پیش‌دبستانی ازنظر شناختی هنوز به مرحله‌ای نرسیده‌اند که پیام اخلاقی پیچیده چنین برنامه‌هایی را درک کنند. در پژوهش کوین وقتی در مورد ویژگی‌های ابرقهرمانان معروف از کودکان سؤالاتی پرسیده شد، ۱۰ درصد به توانایی تدافعی آن‌ها مثل نجات دیگران اشاره کردند، ۲۰ درصد به موضوعات خشن اشاره کردند، مثلااو بزرگ است و می‌تواند همه را با مشت بزند و عصبانی است. درحالی‌که برخی از کودکان به خشونت آشکار اشاره کردند، توصیف برخی دیگر به شکل معتدل‌تری بود، مثلا او می‌تواند با مشت بزند و همه‌چیز را خراب کند و او قلدر بزرگی است. برخی از کودکان دلیل محبوبیت ابرقهرمان خود را توانایی او در کشتن دیگران عنوان کردند. درنهایت۷۰ درصد از کودکان به ویژگی‌هایی مانند بزرگ، قوی، جذاب، توانایی پرواز کردن اشاره کردند. همان‌طور که شاهد هستیم رفتارهای اجتماعی پسندیده نادیده گرفته‌شده است.

زمانی که کودکان مرتبادر معرض چنین فرهنگی قرار بگیرند احتمال بروز پرخاشگری فیزیکی و روابط نامناسب و تهاجمی در آن‌ها افزایش پیدا می‌کند. درنتیجه، بروز رفتار پرخاشگرانه در آن‌ها و عدم‌حمایت از کودکانی که در معرض خشونت قرار می‌گیرند عاملی برای جذابیت آن‌ها ازسوی کودکان قلدر خواهد شد. این چرخه کودک را ازنظر اجتماعی در دسته کودکانی قرار خواهد داد که فاقد محبوبیت هستند. قلدری به‌عنوان خشونت مکرر نسبت به افراد ضعیف یا افرادی که از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند، ذاتا یک پدیده اجتماعی، با سلسله‌مراتب اجتماعی خاص و نقشه‌ای اجتماعی است که یکی از آن‌ها مدافع است. مدافع شخصی است که شاهد رفتار­های قلدرانه است و به دنبال حمایت و مراقبت از قربانی است. اما نکته‌ای که غالبا نادیده گرفته می‌شود این است که دو نوع مدافع وجود دارد.

دسته اول مدافع پرخاشگر و یا ضداجتماعی، که با رفتار پرخاشگرانه نسبت به فرد قلدر مانع تخلفات بیشتر می‌گردد. دسته دوم مدافعان جامعه پسند، افرادی که کلامی و دوستانه از قربانی دفاع می‌کنند. والدین باید توجه داشته باشند این نوع رفتار تدافعی است که می‌تواند قلدری را کاهش دهد. از سویی ترکیب حجم بالایی از خشونت در این برنامه‌ها و تأیید آن از سوی والدین می‌تواند دلیل اثرات منحصربه‌فرد این دسته از برنامه‌ها روی کودکان باشد.

دکتر الهه میر آخورلی کارشناس روانشناسی معتقد است: ویژگی شخصیتی که همه کودکان دارند این است که از شخصیت‌های کارتونی و فیلم‌ها تقلید کنند واگر فرد برای آن‌ها جذابیت داشته باشد بیشترازآن تقلید می‌کنند و خصوصا کودکان زیر۶سال که تخیلی ترهستند و بازی‌های خیالی بیشتری انجام می‌دهند وهمزاد پنداری‌های آنان باشخصیت‌های کارتونی، سینمایی وتلویزیونی خیلی بیشتراست، بعد از دیدن کارتون در نقش همان شخصیت فرومی روند و بازی می‌کنند لذا تصور می‌کنند این شخصیت‌ها واقعی هستند و آنان نیز می‌توانند همان کارها را انجام دهند.

وی با اشاره به نقش شخصیت‌های کارتونی و تأثیر آن‌ها در کودکان می‌افزاید: این موضوع که آنان چه کسانی را الگوی خود قراردهند وتقلید کنند خیلی مهم است وهمان طور که مشاهده می‌کنیم بیشتر کارتون‌ها ایرانی نیستند البته شخصیت‌های خارجی هم ممکن است مفید باشند اما برخی از شخصیت‌ها خشونت را یاد می‌دهند، خصوصا پسربچه‌ها بیشتر درگیر این‌گونه شخصیت‌ها هستند ما هم می‌توانیم شخصیت‌های اسطوره‌ای که داشتیم مثل افرادی که به خاطر کشورشان جنگیدند را جایگزین آن‌ها کنیم. درمجموع بهتراست شخصیت‌هایی که مقداری خشن‌اند برای کودکان نمایش داده نشوند زیرا کودکان یادگرفته و فکر می‌کنند باید انسان‌های خشنی باشند تا حقشان را از جامعه بگیرند و محبوب شوند.

این دکتر روانشناس تأکید می‌کند: ما نیز می‌توانیم ازشخصیت هایی که از کشور دفاع کردند در داستان‌ها و کارتون‌ها استفاده کنیم ولی متأسفانه رسانه کمتر به این موضوع توجه می‌کند وهمچنین انیمیشن‌های خارجی وشخصیت های آن برای کودکان جذاب تراست. درایران کارتون‌های محدودی ساخته‌شده است درحالی‌که شخصیت‌های بیشتری هستند که می‌توان از آنان کارتون یا داستان ساخت و می‌توانند الگوهای خوبی برای کودکان باشند.

 اثرگذاری فرهنگ هالیوودی و تهی شدن از فرهنگ وطنی

در همین ارتباط دکتر علیرضا شریفی یزدی در قامت روانشناس به «رسالت» می‌گوید: «دوران کودکی، دورانی است که کودکان همانندسازی می‌کنند و در جست‌وجوی قهرمان هستند تا خودشان را شبیه آن‌ها کنند و طی چهار- پنج دهه اخیر هالیوود این را به‌خوبی تشخیص داده و برای انتقال فرهنگ از این ابزار استفاده کرده و برای ایجاد بازار، انواع و اقسام شخصیت‌های خیالی را در قالب کارتون و فیلم‌هایی که مخاطبش کودک و نوجوان است، مثل سوپرمن و بت من و مرد عنکبوتی به بازار عرضه کرده و فروش بسیار بالایی هم داشته است و متأسفانه به لحاظ تأثیرگذاری بر روی سایر فرهنگ‌ها نیز اثرگذار بوده است. این‌که خانواده‌ها در چه شرایطی هستند و آیا چنین برنامه‌هایی بر روی کودکان می‌تواند پیامدهای منفی داشته باشد یا خیر، مسلما تأثیرات مثبت کمتر بوده و اثرگذاری‌اش قطعی است و جنبه‌های منفی مختلفی دارد. مهم‌ترین جنبه منفی این مسئله، هویتی است که کودک از طریق این کارتون‌ها و ابرقهرمان‌ها پیدا می‌کند و او را در یک دنیای خیالی فرومی‌برد که گویی عالم بیرون این‌گونه است و او باید به این شکل باشد و چون نمی‌تواند، به‌سرعت سرخورده می‌شود.

از آن مهم‌تر، مسئله هویت است و اگر باشخصیتی که ورای مرزهای ماست و دیدگاه و زبان و فرهنگش متفاوت است، کودک هویت‌سازی شخصیتی داشته باشد، طبیعتا این همانندسازی باعث می‌شود که از فرهنگ خود تهی شود، کما این‌که در برخی از کودکان این اتفاق افتاده و مسیر به سمت و سویی رفته است که کودکان به‌جای آنکه قهرمانان اسطوره‌ای خودمان مثل رستم و سهراب و بیژن و آرش کمانگیر را بشناسند، بیشتر به سمت قهرمان‌های خیالی کشش پیداکرده‌اند که در عالم واقع جنبه اسطوره‌ای ندارند، فقط جنبه نمایشی دارند، بنابراین حتما اثرگذاری منفی دارد و این اثرگذاری منفی هم زیاد است و مهم‌ترین پیامدش، همسان‌سازی و همذات پنداری با قهرمانی است که متعلق به ما نیست و نگاه کردن به زندگی از منظر آن قهرمان، مقدمه‌ای می‌شود برای تماشای دیگر تولیدات اکشن هالیوودی که چند ویژگی بارز و شناخته‌شده را به همراه دارد، اولین ویژگی روابط نامناسب جنسی و دیگری خشونت و به دست آوردن ثروت زیاد از راه نادرست است و وقتی کودک به سن نوجوانی می‌رسد، با شکل‌های دیگری آشنا می‌شود و فقط هم در رسانه‌های دیداری نیست، بسیاری از این قهرمان‌ها خودشان را در قالب گیمینگ نشان می‌دهند و قهرمان‌های خیالی مثل سوپرمن و بت من به سلبریتی های هالیوودی تبدیل‌شده‌اند و آن‌ها هستند که ابرقهرمان جلوه می‌کنند. متأسفانه دستگاه تبلیغاتی عظیمی در این زمینه فعال است و عمدتا هم در پشت این ماجرا، منافع فرهنگی و اقتصادی و سیاسی نهفته است و وقتی این بچه‌ها به دوران نوجوانی و جوانی می‌رسند، ابرقهرمان‌ها به شکل‌های مختلف و یا نسبت به سن مخاطب تغییر می‌کنند ولی تقریبا مضامین و محتوا همان‌هاست.»

 تولیدات ما متناسب با سن و اقتضائات روز باشد

این روانشناس با اشاره به اقدامی که مسئولان باید انجام دهند، می‌گوید: «نزدیک به سه دهه است که درباره این مسئله و اقداماتی که مسئولان باید در دستور کار داشته باشند، سخن گفته‌ایم و مشخص است که مسئولان ما باید از جزم‌اندیشی پرهیزکرده و تولیداتشان متناسب با سن و اقتضائات روز باشد. متأسفانه تولیدات ما جذابیت ندارند و این وظیفه بر عهده مراجع ذی‌صلاح مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداوسیما و مؤسسه سوره است و آن‌ها باید اولا ذوق و ذائقه کودکان و نوجوانان را بشناسند و دوما دارای تولیدات فرهنگی مناسب باشند. خلاء در این زمینه باعث شده، همیشه به‌طور طبیعی، جوامع غربی دست بالا را داشته باشند، البته در حال حاضر گرایش‌ها به سمت هالیوود کمتر شده و نوجوانان ما به کانون فرهنگی کره گرایش پیداکرده‌اند، حتی به دنبال فراگیری زبان کره‌ای هستند، موسیقی کره‌ای گوش می‌دهند و فیلم‌های کره‌ای را تماشا می‌کنند! آن روزهایی که به‌صورت کیلویی، سریال‌هایی مثل جومونگ را در قالب رسانه‌های دیداری عرضه می‌کردیم، باید به فکر عواقبش می‌بودیم.

مسئولان ما باید یک‌بار برای همیشه به جد اهتمام بورزند و ضمن سرمایه‌گذاری در این حوزه، از متخصصان بهره بگیرند و از قالب حرف و شعار بیرون بیایند. واقعا ذائقه کودکان و نوجوانان ما را بشناسند و مطابق با این ذائقه، برنامه تولید کنند. چراکه برنامه‌های ما برای رضایت مدیران بالادستی تولید می‌شود و این‌طور به نظر می‌رسد که رضایت مخاطب اهمیتی ندارد. به‌یقین هویت ۶ تا ۸ سالگی کودک، زیربنای شخصیتی و هویتی او را در بزرگسالی خواهد ساخت و این هویت خودش را در شیوه پوشش و سبک زندگی و نوع تفکر و نگرش نشان می‌دهد. درحالی‌که ما تولیدات خوبی نداریم، کشورهای دیگر در حال قهرمان‌سازی هستند و برای هر مقطع سنی، شخصیت یک قهرمان را خلق کرده‌اند، به‌عنوان‌مثال در کودکی، بت من و سوپرمن است و این قهرمان سازی تا بزرگسالی ادامه دارد.»

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.