به ایرانیان بگویید نگاهشان را به علویان ترکیه تغییر دهند!
به گزارش «مبلغ» به نقل از شعوبا، علویان به جای شیخ و سید و حجتالاسلام به عالمانشان لقب دَده میدهند، به همین خاطر، مترجم ترکزبان گفت که آقای «دَده» میخواهد با شما صحبت کند. آقای دَده به دنبال دو گوش و یک پیامرسان ایرانی میگشت که برای او از علویان ترکیه بگوید، نگاه ایرانیان به علویان ترکیه را اصلاح کرده، از کارهایی که انجام داده بگوید و با ناراحتی از قضاوت ایرانیها و کتابهایی که در ایران منتشر شده، ابراز کند که ما غالی نیستیم و فقط «بکتاشی» هستیم. وی در نزدیکی تنگه «بُسفُر» و در قسمت آسیایی استانبول که برخلاف انتظار جدیدتر و زیباتر از قسمت اروپایی است، اندیشکده و انتشاراتی تأسیس کرده و با جدّیت کارش را دنبال میکند و همچون دیگر علویان، بر در و دیوارهای محیط کارش هم که بالاخانهای با پلههایی باریک است، تصاویر منسوب به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و حاج بکتاش را نصب کرده است. آقای «دَده» نکاتی را درباره فعالیتهایش و عقاید علویان ترکیه گفت که در ادامه آنها را میخوانیم:
بنده «طارق چی من» رئیس مؤسسه «چهارباب و چهل مقام» متولد سال ۱۹۷۵ میلادی در شهر «تونجلی»، شهرک «پرتک» به دنیا آمدم. پیشدانشگاهی را در قزوین خواندم و دانشگاه تهران ثبت نام کردم. در ترکیه هم الهیات را تمام کردم. الآن هم جامعهشناسی میخوانم. بعد از دانشگاه مدتی را مشغول به تجارت بودم. در آن مدت هم منابع اصلی علویان را که با رسمالخط عثمانی نوشته شده بود، جمع میکردم. زمانی که متوجه شدم علویان را به جاهای خطرناکی سوق میدهند، شروع به ترجمه منابع اصلی علویان کردم. به همین دلیل این مؤسسه و اندیشکده را افتتاح کردیم و هشت سال است که در این مؤسسه مشغول به فعالیت هستیم. هم، به عنوان اندیشکده و هم، به عنوان انتشارات در اینجا فعالیت داریم. غیر از این کار به جوانان علوی آموزشهای دینی هم میدهیم.
اینجا انتشارات و اندیشکده «چهار باب و چهل مقام» است. این تعبیر برای علویان بسیار مهم است. دَرِ اول شریعت، دَرِ دوم طریقت، دَرِ سوم معرفت و دَرِ چهارم حقیقت است. اولین دَر که شریعت است را باید با عقل و تحصیل علم وارد شویم و نه با تقلید و عبادت که شامل نماز و روزه میشود، در این مرحله است. هرکدام از این دَرها ده بند و مقام دارند و در نتیجه میشود: «چهار باب و چهل مقام» و با قرآن و احادیث اهل بیت «چهار درب و چهل مقام» را توضیح میدهند.
در اینجا کتابهای خطی و کتابهای معاصر علوی را چاپ میکنیم. کتاب نهج البلاغه را هم ترجمه کرده و خطبهها و نامهها را عمداً جداگانه چاپ میکنیم که راحتترخوانده شود. هرچه کتاب بزرگتر باشد، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. همچنین درحال ترجمه قرآن هستیم، چون قرآن ترجمه ترکی دارد اما ترجمه علوی ندارد. بعضی کتابهایی که در مورد دوازده امام به چاپ رسیده و از نظر ما عالی هستند نیز در اینجا ترجمه و چاپ شده است، مانند کتاب «کشتی پهلو» نوشته سیدمهدی شجاعی که به نام «فاطمه آنا» ترجمه کردهایم. کتاب «جلال عباس در کربلا» که ترجمه کتاب «سقای آب و ادب» است و رمان «او سلمان شد» در مورد زندگینامه سلمان فارسی را ترجمه و چاپ کردهایم. یکسری کتابها هم با رسمالخط عثمانی است که به ترکی ترجمه کردهایم.
هدف ما از احداث این انتشارات این بود که میخواستیم منابع علوی را منتشر کنیم. ما و شیعیان ایران و عراق صد درصد یکی نیستیم و از لحاظ فرهنگی تفاوتهای زیادی داریم اما مسئلهای که مهمتر است، عقیده است.
بنده کتابهایی که در ایران درباره علویون چاپ شده را تهیه کرده و مطالعه کردهام و به نظرم همه آنها اشتباه است، مثلا کتابی است به نام فرقههای کلامی که جامعه المصطفی آن را ترجمه کرده است. بخش پنجم این کتاب، در مورد فرقههای غلو است و درباره اهل حق هم به عنوان غالیان توضیح میدهد. اما اشکال اینجاست که این کتاب بکتاشیها(علویان ترکیه) را هم جزو اهل حق میشمارد. طبق این کتاب شیعههای آلبانی هم به عنوان اهل حق شناخته میشوند. در سوریه هم جمعیت زیادی در جنوب و جنوب غرب زندگی میکنند و نویسنده این کتاب همه اینها را اهل غلو میشمارد. این جمله دلالت بر این میکند که ما هم اهل حق هستیم. درحالی که ما دوازده امام را قبول داریم و ما علوی های ترکیه اهل حق نیستیم. نویسنده این کتاب باید در پاورقی مینوشت که راجع به این مسئله تحقیق شود. برخی از علمای علوی وقتی این جملات و این کتاب را خواندند، گفتند که شیعیان هم مانند اهل سنت ما را کافر میدانند.
باید این را بگوییم ایرانیها به درستی علویان ترکیه را نمیشناسند. جایی را ندیدم که درباره ما کاری کرده باشند. بنده با همه علمای مؤسسات شیعه مانند کوثر و زینبیه و آل البیت که در ترکیه هستند، تماس گرفتم و گفتم آیا داخل کتابهایتان جملهای دارید که نوشته باشد علویان ترکیه اثناعشری هستند؟ گفتند: خیر. همه اینها علویان را نادیده میگیرند و نمیشناسند.
در ایران اطراف کرمانشاه یک گروه هستند که خودشان را جزو علویون میشمارند. ما با عقاید این عده مخالف هستیم اما مردم ایران فکر میکنند ما با این گروه مشابه هستیم. کسانی که میخواهند عقاید علویان را ردّ و تضعیف کنند، روی این گروه بسیار تأکید میکنند.
تمام علویهایی که در ترکیه زندگی میکنند بلااستثناء ادعا میکنند که از خراسان ایران آمدهاند. نکته دوم این که امریکا و اسرائیل سعی کردند آمدن علویها از خراسان و اعتقاد به دوازده امام را از ذهنشان پاک کنند. به همین دلیل در سال ۱۹۸۰ میلادی شروع به فعالیت کردند تا مسیر ایشان را به راههای دیگر تغییر دهند. آنها قصد دارند علویون را از علم و اعتقاد به اهلبیت جدا کرده یا اینها را از اهلبیت و حضرت علی(ع) دلسرد کنند.
ما در طول تاریخ مخفیانه اعتقاداتمان را حفظ کرده و حتی مجبور به زندگی در کوهستان شدیم. مشکل دیگری که پیش آمده این است که رسمالخط ترکی تغییر کرده و منجر به این شده که علویون نتوانند کتابهای قدیمی خود را بخوانند. تمام کتابهای تعلیمی و اعتقادی ما با رسمالخط عثمانی نوشته شده است، مثلا زیارت عاشورا که هر سال در ایام محرم خوانده میشود، در همین کتابهای علوی که به رسمالخط عثمانی نوشته شده، وجود دارد. دعای توسل، دعای کمیل و سایر ادعیه هم در این کتابها آمده و همچنین دعای توسل به صورت شعر به زبان ترکی ترجمه شده است.
تغیر رسمالخط ترکی عامل ترجمه کتابهای علوی شد و از آنجایی که این ترجمهها هم توسط مغرضین انجام شده، در نتیجه کتابهای علویان تحریف شده است. این تحریف به ویژه از سال ۱۹۸۰ میلادی بیشتر چشمگیر شد. در این سالها تدریس این نوع کتابهای تحریف شده، در دانشگاههای ترکیه رواج یافته است.
اما پیش از آنکه رسمالخط کتابها تغییر کند، اگر منابع اصلی علوی را ملاحظه کنید همانند کتابهای اثناعشریه هستند. کتابی داریم به نام «حُسنیه» که جزو کتابهای کمیاب است و سال ۱۹۵۰ میلادی با رسمالخط جدید چاپ شده است(این کتاب مناظره بانویی از شاگردان امام صادق(ع) در دربار هارونالرشید است که در میان شیعیان اثناعشریه نیز معروف است). کتاب دیگری هم هست به نام «حقیقت بکتاشیه». طبق این کتاب، بکتاشیه مذاهب چهارگانه را قبول ندارند و مذهب امام جعفر صادق(ع) را قبول دارند و احکام مربوط به عبادت و معاملات را از تعالیم امام صادق استنباط میکنند. علویان ترکیه هم همان بکتاشیه هستند و بکتاشی، علوی و قزلباش همه یکی هستند و یک معنا دارند.
تمام علویون ترکیه هم با این نظر موافق هستند و هم، بکتاشیه و هم، علویون به دوازده امام و خدا و حضرت محمد اعتقاد دارند. در کتاب «حقیقت بکتاشیه» میخوانیم: «بکتاشیها معتقد به مذهب جعفریه هستند و نماز و معاملات را جزو فروع دین میشمارند و در مذهب جعفریه نمازها را جمع میبندیم. همچنین برخی از اجزای نماز ما با نماز اهلتسنن متفاوت است و اهل تسنن به این نوع نماز ایراد میگیرند. ما نیز نماز و روزه را مخفیانه انجام میدهیم».
در زمانهای قدیم، در دوره سلطان سلیم و در طول تاریخ، علویان ترکیه همیشه مورد ظلم واقع شدهاند. در دوره حکومت شاه اسماعیل صفوی، عثمانیها گمان میکردند که علویون و قزلباشها جاسوس ایران هستند. به همین علت، کسانی که در ترکیه(عثمانی) به دوازده امام اعتقاد داشتند، گروه گروه به سمت شاه اسماعیل رفتند و همین باعث شد که تا به امروز شاه اسماعیل تاج سر علویون و برای آنها محترم است.
کسانی هم که نتوانستند به سمت شاه اسماعیل بروند، مجبور شدند به سمت کوهستانها رفته و در آنجا سکونت کنند اما طبق فتاوای بزرگان عثمانی اکثر علویون کشته شدند. ما برای اینکه با اهلتسنن شباهت نداشته باشیم، سبیلهایمان را کوتاه نمیکردیم.
در زمان قدیم، علمای علوی برای درس خواندن به اردبیل ایران میرفتند اما بعد از جنگ چالدران ارتباط قطع شد و نتوانستیم به اردبیل برویم و تحصیل و آموزش تعطیل شد. یک سلسله مؤسسات آموزشی هم به عنوان «درگاه» در اینجا افتتاح شدند اما علمای این مؤسسات توسط عثمانیها کشته شده و کتابهایشان تحریف شد. به همین دلیل، علویون ترکیه مجبور شدند عباداتشان را مخفیانه انجام بدهند.
علویها از سی سال پیش جرأت و آزادی ابراز عقیده پیدا کردند و اعلام کردند که علوی هستند اما قبل از آن عبادات به صورت مخفی انجام میشد. از شما تقاضا دارم که در مورد پنجاه سال قبل علویون تحقیق کنید تا ببینید کتابها و فرقههای علوی که در این ۵۰ سال اخیر به وجود آمده، همگی تحریف شده هستند.
امروزه باید به کتابهای قدیمی علویون برگردیم و منابع متعددی که به زبان ترکی عثمانی است و به ایران برده شده و در کتابخانه ملی ایران نگهداری میشود را ملاحظه کنیم. کتابهای قبل از ۵۰ سال اخیر را اگر نگاه کنید، به منابع شیعی بسیار نزدیکتر است و علوی واقعی را در مییابید. اما کتابهای ۵۰ سال حاضر را اگر ببینید، یک علوی تحریف شده و ساختگی است.
علویها «اُزان»هایی(دیوان شعر) دارند و برخی علمای علوی تفکرات و عقاید خودشان را به شکل شعر ارائه دادهاند. علویها هفت اُزان مشهور دارند و بعد از دوازده امام این هفت اُزان ملاک و ارزش علویون هستند. یکی از بزرگترین اُزانها برای محمد بن سلیمان، ملقب به محمدحسین فضولی است که در سال ۱۵۰۰ میلادی فوت کرده و در کربلا مدفون شده است. کتاب «مطلع الإعتقاد فی معرفه المبدأ و المعاد» هم یکی از کتابهای اصول دین علوی تألیف محمدحسین فضولی است که توحید و نبوت و معاد را توضیح میدهد. این کتاب به زبان عربی است و هنوز توسط علویها به ترکی ترجمه نشده است. فضولی ۱۶ کتاب دارد.
در تاریخ نوشته شده که روزی فضولی در کربلا نشسته بود و میدید که هیئتهای عربی میآیند و شعر میخوانند و هیئتهای ایرانی میآیند و فارسی مداحی میکنند. فضولی ناراحت شد که چرا ترکها سینهزنی و عزاداری به زبان ترکی ندارند. سپس قلم به دست گرفت و کتاب «حقیقه السعداء» را راجع به واقعه کربلا نوشت تا ترکزبانان با امام حسین آشنا شوند. منابع این کتاب هم کتابهایی مانند «لهوف» و «ابومخنف» است.
یکی از اُزانهای دیگر به اسم «یمینی» است که تاریخ اسلام، پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) را به صورت شعر ارائه کرده است.
خلاصه مطلب این که اگر منابع قبل از ۵۰ سال اخیر را ملاحظه کنیم میتوانیم در مورد علویون نظر درستی بدهیم اما الآن هم با اینکه روی عقاید علویها کار کردهاند ولی همین الآن هم اگر بگردید، بین آنها کسی را پیدا نمیکنید که به حضرت علی، خدا بگوید.
البته علویهای ترکیه و علویون سوریه با هم فرق میکنند. به عنوان مثال، یکی از اهالی محله ما اصالتاً ایرانی و اهل حق بود و آلات موسیقی میفروخت. دو نفر از جوانان ما برای خرید آلات موسیقی پیش این شخص رفتند و داشتند بین خودشان صحبت میکردند. شخص اهل حق که متوجه حرفها و عقاید آنها شده بود، رو به آنها کرد و گفت: شیعیان نتوانستند ما را شیعه کنند، چون ما دوازده امام را قبول نکردیم و علی را به عنوان خدا میدانیم. اما چون تمام زندگی و مبنای تفکر شما بر اساس دوازده امام بنا شده، شما شیعه خواهید شد و اصلاً هم شیعه هستید.
بنده میتوانم تمام گفتههایم را با عکس و مدرک برایتان بفرستم تا شما نیز ما را با دیگران اشتباه نگیرید و وقتی محققان ایرانی درباره علویان جستجو میکنند با ما آشنا میشوند. ما برنامههای تلویزیونی هم داریم و در یوتیوب هم میتوانند ما را دنبال کنند.
سلام متأسفانه بعضی از افراد خودشان را جای اسلام می گذارند و به جای پیروی از قرآن و پیامبران از خود واستنباط خود از دین پیروی می کنند واین است که دین یکی وخدا یکی اما امت اسلامی مختلف که هر کدام بجای خود و به جان هم می افتند.