خشم و ساختار مغز
مبلغ/ تحقیقات جدید عصبشناسان نشاندهنده ارتباط میان خشم و ساختار شبکه مغز است. در این تحقیق مجموعهای از نواحی مغز شناسایی شده که با خشم مرتبطاند.
به گزارش «مبلغ» به نقل از دین آنلاین، اریک دولان: در اینجا منظور ما از خشم به معنی تمایل فرد به تجربه شدید خشم، به سرعت و به سادگی در طیف وسیعی از موقعیتهاست. مثلاً تصور کنید هنگام رانندگی، رانندهای را ببینید که در پشت ترافیک از شما سبقت میگیرد و مانع حرکتتان میشود. در این موقعیت طبیعتاً حس ناخوشایندی به شما دست میدهد؛ اما در اینجا طیف وسیعی از پاسخهای احتمالی به این حرکت وجود دارد. مثلاً برخی افراد به راننده خاطی راه میدهند و با خیال راحت به مسیر خودشان ادامه میدهند. اما برخی دیگر تنها عکسالعملشان داد کشیدن بر سر راننده خاطی، سپر به سپر او راندن یا عکسالعملهای خطرناک دیگر است.
معمولاً افرادی که این طور پرخاشگرانه عکسالعمل نشان میدهند، نسبت به افرادی که چنین واکنشی بروز نمیدهند واجد درجه خشم بیشتری هستند. بنابراین همان طور که انتظار میرود، درجه بالای خشم با میزان زیاد رفتار خشونتآمیز و پرخاشگرانه همبستگی دارد. به علاوه، رفتار پرخاشگرانه با آسیبهای جسمانی مثل افزایش خطر ابتلا به بیماری قلبی همبسته است. حال سؤال محققان این بود که چنین علائمی تا چه حد خود را در ساختار مغز نشان میدهد. آنها امیدوار بودند که در پایان این پروژه، درک عمیقتری از مکانیسمهای مغز (که باعث خشم میشوند) پیدا کنند، و متعاقباً اهداف احتمالی برای مداخله و درمان را طراحی نمایند. تا پیش از این، مطالعات متعددی بر روی همبستگیهای نورونهای مغز و خشم انجام شده بود. اما معمولاً یا تعداد نمونهها اندک بودند، یا تمرکز تحقیق بر نواحی خاصی از مغز بود.
برای رفع این مشکل، محققان در تحقیق جدید دادههایی را از ۱۰۴۸ دانشجو گردآوری و تحلیل کردند؛ به علاوه از نوعی امآرآی ویژه (fMRI) برای بررسی ارتباط میان ژنها، مغز و محیط و نسبت آنها با بیماریهای روانی در افراد جوان استفاده نمودند. نکته مهم اینجاست که این تحقیق میزان خشم را نیز برآورد میکرد و تخمین میزد.
سرانجام یافتهها نشان داد که درجه بالای خشم ارتباط بسیار زیادی با سه ناحیه مختلف مغز و شبکه حسی حرکتی دارد. به گفته مسئول این پروژه، این تحقیق نقش مناطق مغز را که مرتبط با کنش و رفتار هستند، در اظهار خشم نشان میدهد. الگوهایی که دانشمندان در این تحقیقات به آن دست یافتهاند، قبلاً در تحقیقات پیشین (با تعداد شرکتکننده کمتر) شناسایی نشده بود. یافتههای این پروژه درجات بالای خشم را اینگونه تفسیر میکند که احتمالاً چنین خشمی منعکسکننده تمایل بیشتر به رفتارهای برانگیخته و تحریکشده است. به عبارت دیگر، افرادی که به احتمال بیشتری ناامیدی و خشم را تجربه میکنند، الگوهای ارتباطی تغییریافتهای در شبکه مغزشان (که مرتبط با کنش و رفتار است) به چشم میخورد.
از نقاط قوت این تحقیق میتوان به نمونه آماری وسیع و متنوع (از نظر نژادی) اشاره کرد. نکات منفی آن نیز این است که نمونه آماری آن دانشجویان جوان در آمریکا هستند و تعمیم دادن نتایج آن به اقشار و گروههای سنی دیگر نیاز به مطالعات بیشتری دارد. همچنین ارزیابی خشم بر اساس اظهارات خود شرکتکنندگان صورت گرفته؛ حال آنکه شاید ارزیابی عینیتر خشم برای تحقیقات بعدی مفیدتر باشد. و در آخر، این تحقیق صرفاً همبستگی خشم شدید را با ساختار مغز نشان میدهد، نه رابطه علّی و معلولی میان آن دو را.