دلایل تکرار و تکروی در پژوهشهای قرآنی چیست؟
مبلغ/ در نشست «آسیبشناسی پژوهشهای قرآنی در دانشگاهها» تأکید شد که در حوزه پژوهشهای قرآنی مباحثی را که قبلاً کار شده مجدداً تکرار میکنیم، در حالی که امروزه در حوزه نظامسازی قرآنی نیازمند بحثی همانند سبک زندگی هستیم. لذا وزارت علوم باید گروههای قرآن و حدیث را مکلف کند که برنامه یکساله و پنجساله ارائه دهند.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، فعالیتهای پژوهشی در حوزه دینی و قرآنی بخشی از فعالیتهای دانشگاههای کشور را تشکیل میدهند اما انتقادی که گاه وارد میشود این است که این پژوهشها عموما تکراری هستند و کاربردی نیستند. برای بررسی بیشتر وضعیت پژوهشهای دینی و قرآنی در دانشگاهها با علیرضا کاوند، رئیس دانشکده قرآنی تهران و علی شریفی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، به گفتوگو نشستیم که بخش اول آن را اینجا و بخش دوم و پایانی را در ادامه میخوانید.
نگاه شما به دایرةالمعارف قرآنی لیدن (دائره المعارفی با هفتصد مدخل به زبان انگلیسی) چیست؟
شریفی: یک نگاه این است که این دایرةالمعارف چیز زائدی است و ما خودمان بهتر از آن را داریم و از لیدن بینیاز هستیم، به نظرم نگاه درستی نیست. بنده این دایرةالمعارف را از همان سال اولی که چاپ شده مطالعه کردهام. این مقالات به سه قسمت قابل طبقهبندی است که یکسری از آنها را مستشرقانی نوشتهاند که با اسلام عناد دارند، مثلاً میخائیل بارآشر یا اوری روبین که یهودی هستند مقالاتی نوشتهاند که زاویهشان با اسلام و شیعه در آن مشخص است.
آقای بار آشر در مقاله «قرآن و تشیع» که بنده آن را ترجمه کردهام و چاپ هم شده گفته است که شیعه قرآن خاص خود را دارد؛ در حالی که پر واضح است که این واقعیت ندارد. در برخی از مقالات نیز نویسنده دچار خطای علمی شده و انسان هم جایزالخطاست و خود ما هم دچار خطای علمی میشویم. یک دسته از مقالات هم وجود دارند که واقعاً به ما روش، داده و اطلاعات جدیدی میدهد و میتوانیم از آنها استفاده کنیم. لذا نباید نگاه صفر و یکی به لیدن داشته باشیم و آن را کلاً رد کنیم یا بگوییم در قله علم است. درباره سایر پژوهشهای غربی هم این نگاه صفر و یکی وجود دارد که به ما لطمه میزند.
قبلا گفتید که پژوهشهای دینی و قرآنی باید کاربردی شود. تلقی شما از پژوهش کاربردی مخصوصاً در حوزه دینی و قرآنی چیست؟
الان در سال ۱۴۰۰ شمسی هستیم. در سال ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و بزرگان ما گفتند که قرآن زیربنای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ماست و قرآن کتاب تمدنساز است اما اینکه چگونه تئوریهای قرآنی در سیاست اجرا شود، قرآن در زمینه اقتصادی و فرهنگی چه راهبردهایی دارد، نوع مواجهه ما با جهان غرب که مسیحیان هستند چگونه باید باشد و قرآن چه خط مشیها، استراتژیها و راهبردهایی را در برقراری ارتباط با مسیحیان به ما داده است بررسی نکردهایم.
وزارت مسکن ما پروژههایی همانند مسکن مهر را اجرا میکند اما اگر ما در جامعه اسلامی هستیم آیا نباید این پروژههای اقتصادی پیوست فرهنگی یا محیط زیستی داشته باشند؟ آیا قرآن آموزههایی درباره محیط زیست ندارد؟ در حالی که در قرآن درباره رفتار با محیط زیست و حیوانات آیات زیادی وجود دارد.
تحقیقات قرآنی ما میتواند در این زمینهها کاربردی شود تا در قالب پیوستهای فرهنگی در این پروژهها قابل استفاده باشند اما موضوعاتی همانند کنایه، عسل یا ابر در قرآن را برای پایاننامهها و کارهای پژوهشی انتخاب میکنیم که صد بار کار شده است، در حالی که دولت با وجود مشکلات مالی عدیده، به دانشگاه پول میدهد و این پایاننامه هزینه در بردارد. بنابراین دانشگاهها باید در راستای برآورده کردن نیازهای ملی و بینالمللی کشور گام بردارند.
چنین کاری امکانپذیر است و باید در حوزه قرآن و حدیث، تحقیقات خود را معطوف به حل مشکلات کشور کنیم. البته این کار نیازمند برنامهریزیهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت از سوی گروههای قرآن و حدیث است که متأسفانه الان چنین برنامهریزیهایی وجود ندارد.
چرا چنین برنامههایی در دانشکدهها و گروههای قرآن و حدیث وجود ندارد؟
گروهها عمدتاً درگیر انجام امور روزمره و جاری خودشان هستند و برنامهریزی در این گروهها وجود ندارد. وزارت علوم باید این گروهها را مکلف کند که برنامه یکساله و پنج ساله دهند که میخواهند چه کار کنند. طبق تحقیقاتی که در دانشگاه علامه طباطبایی صورت گرفته است، بیشترین فارغالتحصیلان بیکار مربوط به رشته قرآن و حدیث است. حال آیا دانشگاههای ما باید با همین روند، فارغالتحصیل قرآن و حدیث تحویل جامعه دهند؟
بنده به همکاران در دانشگاه علامه طباطبایی گفتم یکی از راههایی که برای کاربردی کردن این رشته وجود دارد تا دانشجوی فارغالتحصیل بیکار نماند و بودجه بیتالمال هدر نرود این است که رشتههایی همانند ترجمه متون اسلامی ایجاد کنید که بسیار به آنها نیاز است، چراکه فارغالتحصیل هم متون اسلامی را یاد میگیرد و هم زبان انگلیسی را تا بتواند با دنیا ارتباط بگیرد و متون را برای ما ترجمه کند. خروجی این رشته دانشجویانی هستند که دیگر بیکار نمیمانند و حتی اگر کار هم نداشته باشند، میتوانند پروژه بردارند و زندگی خود را تأمین کنند. چنین کاری نیازمند اهتمام و برنامهریزی است که بنده چنین چیزی را در شرایط کنونی مشاهده نمیکنم. با این روند رشته قرآن و حدیث در سالهای آینده نمیتواند دوام بیاورد و همین الان هم ورودی دانشجو به شدت کم شده است. لذا نیازمند طراحیهای جدید هستیم و مخصوصاً باید به سمت طراحی میان رشتهایها برویم وگرنه با این وضعیت، آینده رشته قرآن و حدیث اصلاً خوب نخواهد بود.
به نظر شما در کشور تا چه اندازه تکرویها مانع فعالیتهای پژوهشی در حوزه قرآن است و تا چه اندازه نبود کارهای پژوهشی در زمینه قرآنپژوهی را ضعف میدانید؟
کاوند: طبیعتاً وقتی یک شخص، پژوهشی انجام میدهد، ممکن است علاقهمند باشد با افرادی ارتباط بگیرد اما کسانیکه در حوزه امورات پژوهشی یک کشور یا منطقه تصمیمگیر هستند باید برنامه را به گونهای تنظیم کنند که ارتباط بین فرهیختگان آن حوزه علمی برقرار شود. وقتی من در زمینه سبک زندگی کار میکنم و خبر ندارم که در استان دیگری یک گروه در حال کار بر روی این مسئله است یا در فلان کشور دانشگاهی دقیقاً در همین زمینه کار میکند و قرار است فارغالتحصیل دکترای سبک زندگی داشته باشد، بنابراین به آن سطحِ فکری نمیرسم که پژوهش خود را در کنار پژوهشهای دیگر قرار دهم.
همه اهداف ما برای فعالیتهای قرآنی، حیات طیبه قرآنی در این دنیا و آخرت است. سبک زندگی شاید در بیست و پنج تا سی سال اخیر مهمترین کلیدواژهای بوده که در غرب استفاده شده و در دانشگاههایی همانند هاروارد، آمستردام، منچستر و… مورد بررسی قرار گرفته است، اما چرا نباید رشتهای به نام سبک زندگی قرآنی داشته باشیم؟ اگر برنامهریزی ما معطوف به کاربردیسازی رشتهها باشد، طبیعتاً پژوهشهای اساتید و دانشجوها و مطالبات وزارتخانهها را هم به این سمت میبرد.
در حوزه پژوهشهای قرآنی این مشکل را داریم؛ مباحثی که قبلاً کار شده و گاهی اوقات غربیها بیش از ما کار کردهاند، از جمله در زمینه تناسخ یا محکم و متشابه، همان را مجددا کار میکنیم، در حالی که امروزه در حوزه نظامسازی قرآنی نیازمند بحثی همانند سبک زندگی هستیم. در فرمایش مقام معظم رهبری همواره توجه به سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی یا الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت را شاهد هستیم.
وقتی پژوهشها معطوف به موضوعی همانند سبک زندگی باشد، طبیعتاً تأثیر آن بیشتر میشود. مباحثی همانند انسانشناسی فرهنگی و شناخت انسان به محیط پیرامون دقیقاً در چنین مواردی جا میگیرد؛ همان بحثهایی که شاید سه دهه قبل از جانب غربیها شروع شد تا زندگی اومانیستی خودشان را تفوق دهند، در حالی که ما هنوز این موضوع را شروع نکردهایم و باید در مقطع کارشناسی ارشد هم چنین رشتهای را داشته باشیم و کتابهای بسیاری در این باره نوشته شود و اساتید را به سمتی سوق دهیم که کارهای مشترکی را انجام دهند.
امروزه در رشتههای زیستشناسی و مهندسی کارهای زیادی به صورت مشترک وجود دارد، اما وقتی وارد حوزه دین و قرآن میشویم موازیکاری و جداکاری بسیار زیاد است. الان حوزه و دانشگاه چه ارتباطی با هم دارند؟ مگر شهید مفتح و شهید مطهری جان خود را در این راه فدا نکردند؟ بنده حتی یک نشست مشترک ملی میان حوزه و دانشگاه را مشاهده نمیکنم که مشخص شود پژوهشهای قرآنی حوزه علمیه در فلان افق و پژوهشهای دانشگاه در فلان جایگاه قرار گرفته است.
آقای شریفی اشاره کردند که بسیاری از فارغالتحصیلان رشته قرآن و حدیث بیکارند. به نظر شما به عنوان رئیس دانشکده قرآنی تهران چه برنامه مشخصی باید وجود داشته باشد تا به این وضعیت پایان داده شود؟
فارغالتحصیلان رشتههای قرآن و حدیث در گرایشات مختلف همانند تفسیر، اعجاز قرآن، مطالعات ادبی در قرآن، قرآن و مستشرقان و… باید تا مقطع دکترا درس خود را ادامه دهند که بتوانند در جایگاه هیئت علمی یا مدرسِ مدعو تدریس یا به عنوان پژوهشگر در پژوهشگاهها کار کنند. بخشی از این موضوع به نوینسازی رشتهها از سوی وزارت علوم و دانشگاههایی همانند دانشگاه ما و بخشی نیز به این برمیگردد که دانشجو را به سمت پژوهشهایی سوق دهیم که نیاز جامعه باشد تا اگر دانشجو فارغالتحصیل شد و فلان مؤسسه در زمینه سبک زندگی نیازمند پژوهشگر بود این شخص در آنجا کار کرده و درآمد داشته باشد.
از سوی دیگر رشتهها و سرفصلها باید نوین شود، اما بحث دیگر به سیاستهای کلان کشور مربوط میشود که باید در برنامههای توسعه و چشمانداز نظام به این موضوع توجه کنند. البته چنین توجهی هم شده ولی ارتباط ما با این برنامهها باید وثیقتر شود تا دانشجویان بتوانند مشغول به کار شوند. البته بسیاری از فارغالتحصیلان ما در بخشهای فرهنگی مشغول به کارند ولی تأثیری را که باید در کشور داشته باشند ندارند.