مدل زندگی و جامعه جاهلی چگونه است؟/ روح دین را از بین بردند

تحلیل دکتر ناصر مهدوی، پژوهشگر حوزه دین از اهداف و رسالت پیامبر اکرم(ص)

ویژگی های جامعه جاهلی زمان پیامبر اکرم(ص) چگونه بوده است؟ باورهای سخیفی که انسان جاهل را می سازند، چگونه باورهایی هستند؟ چگونه ممکن است روح دین در انسان و جامعه از بین برود؟ و به جای حکمت، جاهیت جایگزین شود؟
همه این پرسش هایی است که دکتر ناصر مهدوی، دین پژوه و محقق معارف اسلامی در گفت وگو با شفقنا به آن پاسخ گفته است. گزیده دسته بندی شده از این گفت و گوی مشروح را در پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ می خوانید:

ویژگی های جامعه جاهلی زمان پیامبر اکرم(ص)

  • برای فهم هر موضوعی ابتدا باید بتوانیم متون را به درستی بفهمیم چرا که فهمیدن، تفسیر کردن، لغات را شکافتن و توضیح دادن درباره  آن، موضوعی بسیار مهم است. اما فراتر این است که از ورای متنی که می فهمید، چه به دست می آورید. ایده های بسیار زیادی وجود دارد، برخی بر این باورند برای اینکه متن را بفهمیم حتماً باید ببینیم که خالق و مولف آن متن چه نیتی داشته و به دنیای شخصی او نفوذ کنیم. برخی هم معتقدند که خودِ متن و ساختار را وقتی بررسی کنیم، معنا را می فهمیم و برخی هم معتقدند که این خواننده است که باید متن را بفهمد و درک کند.
  • من معتقدم که هر سه این باورها باید با هم در تعامل باشند، از این بالاتر اینکه شما وقتی می خواهید یک متنی را خوب بفهمید، باید اولاً بدانید که این متن در شرایط، بستر و زمانی تولید شده و بعد شاید در کنار آن وقتی مطالعه می کنید، ببینید که دغدغه اصلی درون آن متن چیست. یعنی شما به عنوان یک خواننده در فهم بسیار نقش دارید و همچنین خود آن ساختار بسیار نقش دارد برای اینکه به شما بفهماند و شناخت نیت مولف بسیار موثر است تا مجموعه اینها دست به دست هم دهند و چیزی به نام «فهمیدن» را به وجود بیاورند. در کنار همه اینها اینکه در چه بستری این متن تولید شده و به وجود آمده نیز بسیار مهم است.
  •  این مقدمه بسیار مهم و کوتاه را گفتم برای اینکه آدم ها وقتی بفهمند که در قرآن دارد چه اتفاقی می افتد، متوجه می شوند که دغدغه اصلی پیامبر(ص) چه بوده است، همچنین متوجه می شوند که قرآن چگونه کتابی است و آیا می توان همه کلمات را به کلمات عینی ترجمه کرد یا خیلی از این کلمات و مفاهیم سمبلیک و راز آلود است و شما را به عمق معنا دعوت می کند و سوم اینکه امروز شما از این کتاب چه انتظاری دارید.

پیامبر(ص) و  حرمت «انسان»

  •  وقتی به متن قرآن نگاه می کنید، می بینید که در متن نکته ای مطرح است و این دغدغه پیامبر(ص) بوده و با خداوند در میان گذاشته و با خداوند مشارکت کرده تا این دغدغه را درمان کند، آن هم مساله ای به نام «انسان» است یعنی شما با یک شخصیتی به نام پیامبر(ص) رو به رو هستید که به شدت برای شأن، مقام و حرمت انسان احترام قائل است و درک کرده که این موجود محترم است و باور کرده که خدا یک موجود گرانبهایی را در آفرینش خلق کرده است. اما از سوی دیگر می بیند که این موجود گرانبها و پر ارزش درد و رنج می کشد و زندگی خود را گاهی به خاطر تصمیم اشتباه و باورهایی نادرست، تباه می کند و سرشار از دردسر و تاریکی می شود. معتقدم اصلی ترین دغدغه پیامبر(ص) در این کتاب(قرآن) این است که کنار انسان بایستد و صمیمانه و بدون اینکه قصد سلطه داشته باشد، بدون اینکه قصد دریافت مزدی داشته باشد، بدون اینکه بخواهد منتی بر سر این موجود شریف بگذارد، می خواهد از سر عشق به این موجود بگوید که مراقب باشید، شما خیلی با ارزش تر از آن چیزی هستی که اکنون هستی و خیلی زندگی تو می تواند راحت تر از این باشد که اکنون گرفتار آن شدی.
  •  این اصلی ترین دغدغه انسان است که پیامبر آن را در مشارکت با خداوند به دست آورده است یعنی وقتی به خلوت رفت و سکوت کرد، وقتی توانست عواطف و احساسات خود را کنترل کند و روح خود را به یک روح با عظمتی تبدیل کند، یک گفت وگویی بین او و خداوند برقرار شده است. اینطور نبود که خداوند از رسول الله(ص) یک مرتبه خواسته باشد که مردم را هدایت کند بلکه ابتدا درد، طلب و عطش از جانب پیغمبر بوده است چون خدا را دوست داشت و به پروردگار عشق می ورزید و می دانست که انسان در کنار خداوند می تواند شکوفا، بزرگ و با عظمت شود. اما حال این عظمت را برای همه انسان ها می خواهد، این آرامش و رهایی و اینکه انسان تبدیل به جان شریف و آزاد شود، همه اینها را برای همه انسان ها می خواهد بنابراین رسالت اصلی این است که انسان ها را از خواب بیدار کند و به آنها بگوید که خیلی با عظمت تر از آن چیزی می توانید باشید که اکنون هستید و زندگی خود را تباه کردید.

باورهای ناصحیح و سخیف

  • وقتی به زمانه پیغمبر(ص) برمی گردید، می بینید که مردم به چیزهایی عادت کردند که همت آنها را سست کرده و شخصیت آنها را در هم ریخته و زندگی آنها را به یک جهنم تبدیل کرده است. وقتی انسان ها به یکسری خصلت ها، افکار و باورهایی گرفتار می شوند که آن عادات، افکار و باورها، باورهای صحیحی نیستند بلکه باورهای سخیفی هستند، این باورها از درون آدم را زمین گیر و آواره می کند و روح او را در هم می شکند و وقتی انسان در درون فرو می پاشد، این فروپاشی درونی به بیرون از خودش سرایت می کند و مناسبات انسانی، جامعه و سیستم حکومت را بر هم می زند. خیلی از بی عدالتی ها، خونریزی ها، جنایت، بی انصافی ها و وحشی گری از درون آدم ها به بیرون رفته که براساس آن کشتارهایی را مرتکب می شوند، زندگی یکدیگر را به خاک و خون می کشند و پر از رنج و بدبختی می کنند.
  • آدم ها وقتی در پیکار زندگی به شیطان می بازند و گرفتار اندیشه های منفی در درون می شوند، دچار خصلت ها و آداب و رسوم اشتباه می شوند، این فروپاشی درون، زندگی بیرونی آنها را تباه می کند. آنچه در درون مردم بدان عادت و باور کردند و براساس آن زندگیشان سخت و تلخ و سرد شده، چیزی است که قرآن از آن به عنوان رفتار جاهلانه نام می برد، یعنی مجموعه ای از آداب، قوانین و باورهایی که خداوند به آن «جاهلیت» می گوید.
  • جاهلیت به معنای نادانی نیست، خداوند در مواردی از انسان ها می نالد و می فرماید: «أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» لَا یَعْلَمُونَ را می توان با علم و آگاهی و امثالهم درمان کرد، جنس آدم ها این است که خیلی چیزها را نمی دانند، در دوران مدرن هم با این همه تحولات حیرت انگیزی که رخ داده، خیلی از مسایل را نمی دانیم. این ندانستن اتفاقاً یک نعمتی است برای اینکه به انسان رغبت و انگیزه می دهد که بپرسد و کوشش کند تا بداند.

«جاهلیت» یک نوع مدل زندگی است!

  •  جاهلیت در واقع یک نوع مدل زندگی است، مجموعه ای از عادات، افکار و باورهایی است که یک شیوه و الگوی زندگی ایجاد کرده که آن شیوه و مدل زندگی هر کجا پیدا شود، زندگی انسان ها را تباه و پر از دردسر، ناکامی و تلخی می کند، این مساله فقط اختصاص به دوران پیامبر(ص) ندارد بلکه بخشی از این ویژگی ها بحث تاخت و تاز و خشونت است، وقتی انسان ها نمی توانند مهار غضب خود را برعهده بگیرند، این انسان ها عملاً تبدیل شدند به کسانی که در الگوی جاهلیت سیر می کنند، کسانی که کارشان جنگیدن و تیز کردن دندان است. کسانی که خیلی با چهره عبوس، تلخ و تندی برخورد می کنند. بنابراین کسانی که خشمگین هستند و خشم می ورزند، از نگاه خداوند جاهلانه رفتار می کنند.

انسان جاهل دچار فقدان «شرم اخلاقی» است

  • دومین ویژگی انسان جاهل «بی پروایی و فقدان شرم اخلاقی» . قرآن می فرماید: «أَلَم‌ یَعلَم‌ بِأَن‌ اللّه‌َ یَری‌؛ مگر نمی بینید که خدا شما را می بیند.» این نکته را به کسانی می گوید که کاملاً بی پروا هستند، مرزی ندارند و نمی توانند خواهش های منفی خود را کنترل کنند. انسان هایی که هیچ سلطه ای به عواطف و احساسات خود ندارند و نمی توانند هوای نفس خود را کنترل کنند و برده عواطف درونی خود هستند، به گفته قرآن این افراد زندگی جاهلی دارند.
  • سومین ویژگی انسان جاهل «نادانی» است. نادانی به معنای بی خردی و بی عقلی است. این افراد از توانایی عقل خود استفاده نمی کنند و دور اندیش نیستند، احساسات بر آنها غلبه دارد و کمتر می سنجند و ارزیابی می کنند و برای ادعاهایی که می شنوند، دلیل می خواند، کمتر برای آرمان هایی که می شنوند، روش می خواهند، کمتر به آینده نگاه می کنند، هر احساسی که می آید دست و پای آنها را می بندد و خردورزی ندارند البته پس از مدتی پشیمان می شوند و ناله سر می دهند.
  • تصور کنید جامعه ای را که افراد آن به راحتی خشم بورزند و حکم صادر کنند، علاوه بر آن این افراد بی پروا باشند و نتوانند هوس های خود را کنترل کنند و این افراد بسیار سطحی و زودباور باشند، این چه مدل زندگی است؟ چقدر افراد را می تواند پر از هرج و مرج و بحران و بی نظمی و آشوب کند؟ چقدر می تواند زندگی انسان ها را درد آور کند؟ اینجاست که پیامبر می فرمایند: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ» من آمدم چون طاقت ندارم شما درد بکشید، من و شما یک پیوندی در آفرینش داریم و همه ما مخلوق هستیم و همه نشان و دست خط و کلام خدا هستیم، یک پیوند عمیقی داریم که درد کشیدن شما برای من سخت است. بنابراین این رسالت انسانی، عالی و درخشان پیغمبر(ص) است.

جایگزینی «حکمت» به جای «جاهلیت»

  •  در مقابل جهل، پیامبر(ص) می خواهد «وَمَن یُؤتَ الحِکمَةَ فَقَد أوتِیَ خَیرًا کَثیرًا» را جایگزین کند و در مقابل جاهلیت، حکمت قرار دهد. در عالم جاهلیت از اهل جهنم می پرسند که چه شد که سر از  جهنم در آوردید، می گویند چون «عقل» نداشتیم. این مدل را تصور کنید و حال پیامبر(ص) می خواهد چنین دردی را درمان کند و از حکمت استفاده می کند.
  • پیامبر(ص) در مسیر روند اصلاح جامعه تأکید می کند که خشم خود را کنترل کنید. «و الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ» به خصوص افرادی که صاحب قدرت هستند باید خشم خود را به حلم تبدیل کنند.
  •  شاید زیباترین آیه در سوره فرقان باشد که می فرماید: وقتی اینها با غیظ، غضب و بی احترامی رو به رو می شوند، قدرتشان آنقدر بالاست که می توانند در مقابل «سلام» بدهند و رفتار کج آنها را نادیده بگیرند. البته در مواردی قرآن می گوید که در مقابل ظالم و ستمگر غیظ کنیم، اما ما باید در رابطه با مناسبات انسانی، رفتار انسانی و اخلاق و آداب درونی صحبت می کنیم. یک انسانی که به غیظ عادت کرده و می خواهد با حلم، مدارا و شفقت انس بگیرد.
  • دومین ویژگی دانایی دوری انسان از نیازهای کاذب است. قرآن می فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» شیطان همان خواهش های اضافی و تمناهای غیر ضروری است، همان طلب هایی است که می خواهند انسان را ذلیل و کوچک کند، از نگاه خداوند، انسان بزرگ کسی است که وقتی شیطان از راه می رسد، او کوچک نمی شود بنابراین دومین ویژگی این است که آنها می توانند خودشان را کنترل کنند و خیلی از نیازهای کاذب و تمناهای بی مورد را از خودشان دور کنند.
  •  سومین ویژگی دانایی، دور اندیشی و تأمل و به کار بردن خِرد است. قرآن می فرماید: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ» این آیه تأکید دارد که خرد را به کار ببرید. قرآن بارها تأکید دارد که نسجنیده عمل نکنید و سخنی را تا ارزیابی نکرده، بیان نکنید چون فردای قیامت باید پاسخگو باشید که چرا از این نعمت عظیم یعنی خردورزی، دور اندیشی، دلیل آوری و روش سنجی به درستی استفاده نکردید.
  •  وقتی به جای خشم، عشق بورزید، چشم خود را از خشونت پاک کنید، کنترل احساسات را به دست بگیرید، نیازهای غیر ضروری را از خود دور کنید، دور اندیش باشید، عاقل و خردمند باشید؛ در این صورت چقدر زندگیتان می تواند از درون آرام و پر از خرسندی و شادمانی باشد و این انسان چقدر می تواند احساس کند که سعادت را به چنگ خود آورده است.
  • پروژه پیغمبر برون آوردن رنج هایی است که ناشی از جاهلیت و کشاندن به سمت خصلت هایی است که پر از رحمت، حکمت و آرامش هستند. در این پروژه کسی می تواند به انسان کمک کند که آدم ها را به خدا دعوت کند و بگوید که خدا هم تو را دوست دارد اگر حکیمانه و عاقلانه زندگی کنی. خدا را معرفی می کند و خالق هستی را معرفی می کند و می گوید که همه چیز از اوست و زندگی ما موقت است. بنابراین اگر تو بتوانی این چنین رفتار کنی، تمام آفرینش و زیبایی و خیر جهان پشتیبان توست چون خدا همه خیر و زیبایی جهان است.

«روح دین» را فراموش کرده ایم

  • متأسفانه روح دین را فراموش کرده ایم، از یک سو عطش خلافت خواهی به گونه ای که خلافت را با دیانت ترکیب کردند و متأسفانه روح دین را از بین بردند و پس از آن رخدادهای مختلف سبب شد که پروژه پیغمبر که حفظ کرامت انسان، آرامش و رهایی و نجات انسان هاست، از یاد رفت.
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.