قرادادها و جنگ های پیامبر اسلام بر چه اساسی بود؟
رضا تاران طی یادداشتی کتاب «پیامبری و قرارداد» را نقد کرده که در کانال نامههای حوزوی منتشر شده است، این یادداشت را در پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ بخوانید:
کتاب «پیامبری و قرارداد؛ نظریهای درباره سیره حکمرانی پیامبر» حاصل سه دوره تدریس سیره سیاسی پیامبر توسط داود فیرحی در دانشگاه تهران در سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۹ است که بعد از درگذشت او، اکبر محمدی در پژوهشکده اندیشه دینی معاصر آن را تنظیم و تحقیق و در سال ۱۴۰۳ نشر نی آن را منتشر کرده است.
فیرحی دوگانه «اسلامی» و «جاهلی» به تاریخ شبهجزیره عربستان را رد میکند و دولت مدینه را در امتداد دوره پیش از اسلام تحلیل میکند. او بر این باور است که قبایل عرب توانسته بودند با پیمان و قراردادهای میانقبیلهای خط اقتصادی امنی ایجاد کنند. از نظر فرهنگی هم بر فرهنگ روم و هم بر فرهنگ ایران آگاهی داشتند.
بر این اساس وضعیت عربستان پیش از اسلام جنگ دائمی نبود و بر پایه پیمان و قرارداد وضعیت باثباتی داشتند. شکلگیری دولت مدینه و حکمرانی پیامبر نیز بر پایه و اساس قراردادهای مرسوم آن دوره بود. این دیدگاه در مقابل نظریهای نخبهگرایانهای است که معتقد است پیامبر بر پایه نظر و رای خود مدینه را اداره کرده است.
فیرحی مهاجرت پیامبر به مدینه را نقطه آغاز تشکیل دولت مدینه میداند که با قراردادی میان او و بزرگان مدینه انجام شد. اما مستند اصلی فیرحی پیمان مدینه است که در ماههای اول هجرت انجام شده است.
به باور او پیمان مدینه نه فرمان بلکه از جنس قرارداد است؛ قراردادی میان پیامبر، مهاجران، انصار، مشرکان و برخی از گروههای یهودی. بر اساس این قرارداد مدینه به عنوان «حّرم» اعلام میشود که منازعات داخلی را به صلح و از تعرضات بیرونی جلوگیری شود.
مرجع حل اختلافات پیامبر است اما جنس تعیین او از قبیل «قاضی تحکیم» است که طرفین دعوا با توافق او را انتخاب کردهاند. به باور فیرحی در همه قراردادها پیامبر داور نبود بلکه با توافق طرفین قرارداد داور تعیین میشد. قرارداد مدینه قبیله و هویتهای ایمانی را از بین نبرد بلکه هویت جمعی بزرگتری بهنام شهروند مدینه بودن را افزود.
بر اساس قرارداد قانون مدینه شکل میگیرد که در دو بخش است؛ بخش اول: قانون داخلی قبایل و گروههای عقیدتی است و قانون دوم قانون شهر با توافق جماعتها. محور این قرارداد ممنوعیت ظلم، گناه، دشمنی و فساد نسبت به اعضای قرارداد بود.
به باور فیرحی در چند سال اول حضور او در مدینه، قرارداد مدینه توانست انسجام نسبی داخلی ایجاد کند و دولتشهر مدینه را شکل دهد. از سال ششم قراردادهای جدیدی اضافه شد از جمله مهمترین آن «قرارداد صلح حدیبیه» بود که توانست قریش را کنترل کند.
قرارداد طائف که پیمانی امنیتی بود بخشی دیگری از مخالفان مدینه را به همپیمان تبدیل کرد. سال نهم هجریت ویژگی مهمی دارد و این سال را «عام الوفود» یعنی سال قراردادها نامگذاری کردهاند، زیرا در این سال تعداد زیادی از قبایل وارد مدینه شده و با پیامبر قرارداد بستند.
قرارداد نجران از دیگر قراردادهای مهم پیامبر با مسیحیان است؛ پیامبر دین مسیحیان را به رسمیت شناخته و امنیت آنان را در مقابل پرداخت جزیه تضمین میکند. فیرحی معتقد است این قرارداد در دوره خلیفه اول تمدید شد اما خلیفه دوم این پیامبر را شکست و مسیحیان را مجبور به کوچ کرد. همچنین قرارداد مقنا و خیبر نیز که با یهودیان بسته شده است مورد توجه فیرحی است.
به باور فیرحی حکمرانی پیامبر نه بر آرایش جنگی بلکه بر نرمافزار قرارداد ایستاده است. بر این اساس اصل صلح و قرارداد است و جنگ عارضه است. در تمام قراردادها استقلال قبایل به رسمیت شناخته شده است. فیرحی پیامبر را نه شخصیتی انقلابی بلکه اصلاحگری محافظهکار میداند که دنبال زیر و رو کردن طبقات اجتماعی نبود.
به باور فیرحی پیامبر با قراردادهای مختلف نوعی فدرالیسم قبیلهای شکل داد که در آن وحدت اصلی با محوریت دفاعی و نظامی بود. فیرحی بر این باور است که تکیه پیامبر نه بر نیروی نظامی و مسلح بلکه بر قرارداد بوده است و نظامیگری دوره خلفا تخطی از سیره پیامبر است.
بهنظر میرسد فیرحی بر «جهاد ابتدایی« باور نداشت و جنگهای پیامبر را در اثر پیمانشکنی و تخطی از قراردادها از جانب قبایل تحلیل میکرد. فیرحی بر این باور است که پیامبر همچون یک استراتژیست توانست با عنصر قرارداد دولتی تشکیل دهد و اسلام را عرضه کند.