ببینید | چهار نوع رفتاری که موجب خیر دنیا و آخرت می شود
مرحوم آیت الله آقا مجتی تهرانی در یکی از سخنرانی های خود به تشریح روایتی از امام باقر علیه السلام پرداخته است.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، آیت الله شیخ مجتی تهرانی در سخنانی با اشاره به روایتی از امام باقر علیه السلام در تبیین چهار خصلتی که موجب خیر دنیا و آخرت می شود، گفتند: رُوِیَ عَن الباقِرِ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: «وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ (ع) أَنَّ (أِنَّ) رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ تَعَالَی وَ رَجَائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتِيَابِ الْمُؤْمِنِينَ»
ترجمه: در کتاب حضرت علی(ع) دیدیم که پیامبر خدا حضرت محمد(ص) در حالی که بر منبر خود بودند، فرمودند: قسم به آن خدایی که جز او هیچ خدایی نیست، هیچ گاه به مؤمن خیر دنیا و آخرت داده نشده است، مگر این که این چهار خصلت در آن شخص مؤمن باشد. اوّل: این که به خداوند خوش گمان باشد و به او حسن ظن داشته باشد. دوّم: در همۀ کارها و حالات و زمان ها فقط به خداوند امیدوار باشد و تنها تکیه گاه و اعتماد او فقط به خداوند باشد. سوّم: حسن داشته باشد. چهارم: غیبت مؤمنین را نکند.
شرح: روایت از امام باقر صلوات الله علیه، منقول است، حضرت فرمودند: ما در نوشته های علی (ع)، این جملات را یافتیم. «وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ (ع)» که در نوشته های امیرالمؤمنین؛ چون این ها هرکدام صحیفه داشتند، نوشته بودند. این جملات را که حضرت، نقل کردند از پیغمبراکرم(ص)، در حالی که پیغمبر(ص) روی منبر بوده است و این فرمایشات را می فرمودند: «هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ»؛ قسم به آن موجودی که خدایی جز او نیست، اوّل پیغمبر(ص) قسم خورده. این تأکید است نسبت به جملات آینده شان. «وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ»؛ قسم به آن موجودی که اله و خدایی جز او نیست، «مَا أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ قَطُّ»؛ هیچ مؤمنی به اش عطا نشد، این چیزی را که من می خواهم بگویم که بعدش می فرماید. «خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ یعنی خیر دنیا و آخرت به مؤمن نمی رسد، مگر این که این چهار تا چیزی که بعدش حضرت می فرماید، درش باشد.
اوّل: فرمودند به اینکه: «إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ تَعَالَی»؛ یک: گمان نیکش به خداوند. نعوذبالله این کسانی را که گاهی مثلاً فرض کنید، یک سنخ پیچیدگی، گرفتاری برایشان پیشِن می شود، می گوید: خدا که به ما چیزی ندارد، کاری ندارد که، ما کجا، خدا کجا، نعوذبالله، شد؟! یا تعبیرات این جوری. حالا درونی است این. گوش کنید. یعنی اگر مؤمن، حسن ظن به خدا داشت؛ خدا را قبول دارد،ها! مؤمن بالله است، این ها منافات ندارد،ها! هست خداهه، نمی گوید خدا نیست، می گوید هست؛ اما او با من نظر خوشی نعوذبالله،ندارد. این ها را با هم فرق بگذارید،ها! چون اولش دارد: «مَا» چی؟ در هر صورت «أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ قَطُّ»؛ ایمان به خدا دارد؛ اما از آن طرف نعوذبالله می گوید: خدا میانه ای با من ندارد. این را می گویند: سوءظنّ بالله تعالی که بدترین چیزها هم هست این. «بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ تَعَالَی»؛ اوّل.
دو: «وَ رَجَائِهِ لَهُ»؛ گمان خوب به او داشته باشد؛ بالاتر، تنها امیدش او باشد. آنی که گره های من را باز می کند فقط اوست.
سه- اوّلی: حسن ظن بالله. دوّمی رجاء بالله.
سوّم: «وَ حُسْنِ خُلُقِهِ»؛حسن خلق، و او این است به این که در رفتارش،با دیگران سوء خلق نداشته باشد. توجّه می کنید؟
چهارم: «وَ الْكَفِّ »؛ خوب دقّت کنید. «عَنِ اغْتِيَابِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ یعنی خودداری کند از این که غیبت مؤمن را نکند. اگر کسی بخواهد، خیر دنیا و آخرت به او برسد رعایت این چهار تا: حسن ظن به خدا، امید به خدا، خلق خوش نسبت به رفتارش با برادران مؤمنش و از آن طرف هم غیبت نکردن از برادران مؤمنش. خودش را، جلویش را بگیرد. که حضرت در اینجا اوّل هم قسم خورده، «وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ»؛. که این چهار چیز را اگر رعایت بکنی، خیر دنیا و آخرت. این را خوب دقّت کنید. خیر دنیا و آخرت؛ یعنی آن چه را که در دنیا نعوذبالله، شرّ است، اگر بخواهد متوجّه تو بشود، اگر این چهار چیز را رعایت کنی، آنها رفع می شود. همچنین صریح بگویم. شرّ آخرت معلوم است که چیست جهنّم است. شرّ دنیا همین پیچیدگی ها و چه کنم، چه کنم های من و توست.
منبع: اصول کافی، جلد۲ صفحه۷۱
عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ (ع)أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْكَفِ عَنِ اغْتِيَابِ الْمُؤْمِنِينَ