ترک تحصیل یک میلیونی و پیامدهای ناگوار اجتماعی و روانی
دکتر محمدرضا رئیسی
مبلغ/ خبر ترک تحصیل نزدیک به یک میلیون دانشآموز (۹۷۰ هزار نفر) را اگر به شمار بازماندگان از تحصیل از همان دوره ابتدایی اضافه کنیم، با چشماندازی مواجه میشویم که در آیندهای نزدیک به سوی جامعه گشوده خواهد شد و پیامدهای آن از سطوح اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خواهد گذشت و بیشترین آسیب را به بدنه نحیف «فرهنگ و روان» فرد و جامعه وارد خواهد کرد.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایرناپلاس، در بخش نخست بررسی این حجم از ترک تحصیلها، به بررسی برخی عوامل و علل آن پرداخت و مشکلات اقتصادی و کرونایی را یکی از مهمترین دلایل انصراف دانشآموزان از حضور در مدارس برآورد کرد.
در این بخش، مهمترین پیامدهای فردی و جمعی این رویداد را بر میشماریم؛ با این امید که با اطلاعرسانی درباره پیامدهای گسترده ترک مدرسه، بتوانیم تا حد ممکن مردم و مسئولان را به چارهجویی واداریم.
نخستین پیامد ترک تحصیل دانشآموزان، کاستن از میزان سواد و معلومات آنها و کل جامعه است؛ سطح کمی و کیفی آموزش در مدارس کشور را هرچه قدر هم که پایین تصور کنیم، بدون تردید یک دانشآموز سال آخر دبیرستان از همه جهات، معلومات بیشتری نسبت به همکلاسی پیشین خود دارد که در دوره یا پایههای گذشته، از تحصیل بازمانده است.
ضرورت توجه به آسیبهای اجتماعی ترک تحصیل
کاهش سواد (حتی در سطوح خواندن و نوشتن) و فقر اطلاعات مهمترین پیامد ترک ناگزیر تحصیل حدود یک میلیون دانشآموز است که به طور حتم در آینده با کاهش تفکر، مطالعه و آگاهی از حقوق فردی و اجتماعی و انواع کاهشهای علمی، آموزشی و «آسیبهای اجتماعی» همراه خواهد بود.
روشن است دانشآموزی که پیش از اتمام مدرسه از محیط درس خارج شده، حتی اگر روزی قصد ادامه تحصیل در مقاطع دانشگاهی را داشته باشد، ناگزیر است پلههای پایینتر را دوباره طی کند و چه بسا در کوران تدوام مشکلات قبلی منجر به ترک تحصیل، از پیگیری اهداف تحصیلی آینده خود منصرف شود.
بررسیها نشان میدهد بیشتر کسانی که در میانه دوران مدرسه، تحصیل را رها میکنند، هرگز به مشاغل تخصصیتر (دانشگاهی یا فنی و حرفهای) نمیرسند و از این منظر نیز آسیب قابل توجهی به بهرهوری نیروی کار در کشور وارد خواهد شد.
آسیب به بُعد پرورشی دانشآموز، وجه دیگری از آسیبهای متعدد ترک تحصیل است که اگر بزرگتر از زیان آموزشی نباشد، به طور قطع کمتر از آن نیست؛ برخلاف برخی تصورها که «پرورش» را تنها در معیارهای تربیتی و فرهنگی-سیاسی مدارس کشور میدانند، بخش مهمی از خمیرمایه و تکوین شخصیت، هویت، طرز فکر و شاکله اصلی شخصیت افراد در دوران کودکی تا نوجوانی در مدرسه شکل میگیرد و غفلت از آن بهگونهای خطرناک است که بیتردید آثار متعدد تربیتی، اجتماعی، فرهنگی و روانی به همراه خواهد داشت.
دانشآموزی که وارد مدرسه میشود، طرز ارتباط با همسالان، معلمان، دانشآموزان بزرگتر، روش همفکری، همکلامی، هماحساسی و در یک کلمه «همزیستی» را فرامیگیرد و تمرین میکند؛ در کنار آن از محتوای دروس تاریخی، دینی، اجتماعی و جغرافیایی مطلع میشود و میتواند برآوردی نزدیک به واقعیت از اوضاع فردی و اجتماعی خود و دیگران بهدست آورد و در هجوم محتواهای عمدتا رسانهای هویتزدا و آسیبزا (اینترنت و ماهواره) تابآوری بیشتری داشته باشد؛ از طرفی تمرین آداب و مناسک دینی، مذهبی، سیاسی و ملی و همگروهی در فعالیتهای ورزشی یا هنری و یا رقابتهای علمی میتواند به کشف استعدادهای نهفته او کمک کند و فرآیند شکلگیری شخصیت و رشد درونمایههای او را تسهیل کند.
آسیب به «سرمایه اجتماعی» کشور، ضرر دیگر ترک تحصیلهاست؛ دو شاخص مهم سرمایه اجتماعی یعنی «تعلق به جامعه» (کشور) و «اعتماد»، به طور مستقیم در جریان ترک مدرسه کاهش خواهند یافت و در تسلسلی طولانی، همچنان تا سالها ادامه خداهند یافت.میدانیم دانشآموزان برخی از اطلاعات و تجربههای یگانه مانند ورود یا گذر از دنیای بلوغ جسمی و عاطفی را در مدرسه کسب میکنند و در یک نگاه کلی میتوان گفت، این محیط «استاندارد شده»، از محیطهای کاری بیرون، به طور قطع امنتر و بهداشتیتر است؛ مگر آنکه تصور کنیم کارفرما، آقابالاسر و همکار دانشآموزی که (به قصد شغل یا ازدواج) اقدام به ترک تحصیل میکند، سطح سواد یا بینش بالاتری نسبت به مربیان و معلمان کشور دارد و میتواند همچون معلمی دلسوز به آینده او حساس باشد!
در بُعد روانشناختی اما ماجرا فراتر است؛ نخست آنکه دانشآموزی که ناگزیر به ترک دوستان و مدرسه است، با یک احساس خشم و یا نفرت به جامعه خواهد نگریست؛ جامعهای که او و خانوادهاش را همراهی نکرد و در یک بیعدالتی آشکار، فرصت شیرین محصل بودن را از او گرفت؛ این وجه از پیامدهای ترک تحصیل در برخی از مجرمان عادی یا خطرناک مشترک است که همواره در دورانی از زندگی خود با بیعدالتی یا فقر یا بیسرپرستی یا بدسرپرستی مواجه بودهاند و انتقام آن را (به زعم خود) بعدها از جامعه گرفتهاند.
دانشآموزی که تحصیل را کنار گذاشته است، هر روز با همکلاسیهای سابق خود در کوچه و خیابان مواجه شده و نوعی از کمبود عزت نفس یا اعتماد به نفس، خودبدپنداری یا خودمقصرپنداری یا حتی کینه نسبت به خانواده خود مواجه خواهد شد که پیامد منفی آن قابل تصور است.
از طرفی تفاوت دو محیط مدرسه و جامعه (بعد از ترک مدرسه) گاهی آنقدر زیاد است که ممکن است منتهی به آسیب بزرگ روانی (تروما) شده و به دلیل فقر آگاهی یا مالی هرگز درمان نشود؛ روشن است که چنین تغییر بزرگی میتواند علاوه بر شخص (دانشآموز سابق) گریبان دوستان، خانواده و دیگر مرتبطان با او را هم بگیرد.
پیامدهای روانشناختی ترک تحصیل
افتادن در دام روابط احساسی و حتی جنسی غیرشرعی، غیرعرفی و غیربهداشتی و پیامدهای روانشناختی آن خطر دیگری است که در کمین ترک تحصیلهاست و دود آن مستقیم و غیرمستقیم به چشم جامعه خواهد رفت؛ محیطهای بیرون از مدرسه به دلیل فقدان مشاور مدرسه، معلم آگاه یا مربی و مدیر مدرسه (که ناگزیر یا معتقد به استانداردهای عرفی و مذهبی جامعه هستند) الزاما راهنمایان دلسوزی را در مسیر کودک و نوجوان قرار نمیدهند و او ناگزیر است پاسخ کنجکاویهای خود را از افرادی جویا شود که لزوما دانا یا دلسوز نیستند؛ همینطور است افتادن در دامهای اعتیاد، بزهکاری، فعالیتهای غیرقانونی، قاچاق و … .
این موارد البته به معنای تصویرگری بهشت برین برای مدارس کشور نیست؛ اما به جرات میتوان ادعا کرد که متوسط سطح آموزشی، تربیتی، فرهنگی و بینشی موجود در فضای مدارس ایران از متوسط سطح مشاغل کارگری یا کارمندی که دانشآموزان بعد از ترک مدرسه وارد آن میشوند، بالاتر است و این محیطها هیچ ترجیحی بر مدارس ندارند.
بر این فهرست میتوان همچنان موارد دیگری را افزود؛ شاید که فکری عاجل برای مقابله با ترک تحصیل یا حتی بازگرداندن صدها هزار نفر از دانشآموزان سابق به مدارس کرد؛ مقصر کرونا باشد یا شرایط اقتصادی یا فقر فرهنگی و اقتصادی خانوادها، باید فکری عاجل کرد و اقدامی زودهنگام؛ یادمان باشد این آسیبها به افراد ترک تحصیلی محدود نخواهد ماند و دیر یا زود دامان کل جامعه را خواهد گرفت.