آرزوی ننه عصمت و شالگردنی برای آیت الله خامنهای
بافتن دستکشهای ننه عصمت، سال هاست که ماجرای جالبی را رقم زده است. او یک دستکش و شالگردن برای رهبر انقلاب بافته و آرزو دارد این به دست آیت الله خامنه ای برسد.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ننه عصمت دستکشهایش را به رزمندههای روزهای جنگ تحمیلی گرفته تا مدافعان حرم و مرزبانان هدیه می دهد. این روزها هم، قلب این مادربزرگ اهل محله پونک برای کودکان غزه میتپد و قرار است دستکشهای کاموایی او به دست این کودکان جنگ زده برسد.
دلگرمی رزمندهها با دسترنج مادربزرگ یزدی
همشهری نوشت: معروف به «ننه عصمت» شده اما اسم شناسنامهای او «فاطمه صغری فلکیان» است. ننه عصمت از همان روزهای جنگ تحمیلی، وقتی هر کسی به روشی برای کمک به جبهه داوطلب میشده، با بافتنی هایش جهاد خود را آغاز کرد و همچنان ادامه دارد. او متولد شهریور ۱۳۱۹ در شهر یزد است و سالهای دفاع مقدس را در همین شهر این چنین مجاهدت میکرده. خودش با لهجه غلیظ و شیرین یزدی میگوید: «پسری نداشتم که به جبهه بفرستم. به دلم افتاد حداقل با هنر بافتنی برای رزمندهها شال و دستکش ببافم. شنیده بودم در جبهه هوا آنقدر سرد بوده که دستانشان به اسلحه می چسبیده. دلم برایشان سوخت. از همان موقع عهد کردهام تا زندهام شال گردن و دستکش ببافم و از این کار خسته نمیشوم. آن روزها برای کمک به جبهه یکی مربا درست میکرد و یکی هم شال و کلاه میبافت. خیلیها هم پول و طلا برای کمک به جبهه میفرستادند. من هم با این کار خواستم دینم را به رزمندهها ادا کنم.»
یکی رو یکی زیر، با هر گرهای که با میل به نخهای رنگی میزند، ذکری میخواند. دلش گرم است به اینکه دست رنجش، دستان رزمندهها را گرم خواهد کرد. فرقی هم برایش نمیکند؛ چه مثل آن سالها رزمندههای دفاع مقدس باشند و چه مثل این روزها مدافعان حرم و مرزبانان وطن. حین بافتن همچنان که تمام حواسش به پذیرایی از مهمانهای خبرنگار است با ذوق میگوید: «رزمندههای زیادی به من سر میزنند و تشکر میکنند. وقتی میبینم هنوز هم دستکشهای من را دارند خوشحال میشوم.»
هدیهای خاص در دست کودکان غزه
چندسالی است که ننه عصمت از یزد به تهران آمده و در محله پونک کنار دختر و دامادش زندگی میکند. او هنوز هم با شوق و انگیزه در سن ۸۵ سالگی دستکش میبافد اما این بار رج به رج با عشق برای مردم جنگ زده فلسطین و غزه میبافد. خودش میگوید: «خدا لعنتشان کند که اینطور مردم غزه را آواره کردند. دلم برایشان میسوزد. دوست دارم امسال دستکشها به دست این مردم برسد. کاش کار بیشتری از دستم ساخته بود. الهی که خدا چاره کند و این مردم بیشتر از این عذاب نکشند. اگر نزدیک بودم هر کاری از دستم بر میآمد برای کمکشان انجام میدادم.» ننه بیاختیار با گفتن این حرفها متاثر شده و به پهنای صورتش اشک میریزد و با همان حال میگوید: «برای سید حسن نصرالله هم ناراحت هستم. سید اولاد پیغمبر، همیشه خنده رو بود. فیلمش را دیدم. رهبر پیشانی او را بوسید، خدا نگهدار رهبر باشد، این دنیا هیچ ارزشی ندارد حرفی هم که میزنیم باید در راه خدا باش.» ننه دلش به بچههای جشنواره مردمی فیلم عمار قرص است.
همانهایی که مرتب برای احوالپرسی به او سرمی زنند و دستکشهای بافته شده را دست صاحبان اصلیشان میرسانند. صاحبانی که روزگاری پشت سنگرها بودند و این روزها گاه در مرزبانیها ادای خدمت میکنند و گاه در میانه میدانی چون غزه و فلسطین! ننه با صلابت پیامی به اسرائیل میدهد: «شرم کنید و دست از کشتن مردم بیگناه بکشید!»
بافتن حال مادرم را خوب میکند
آنهایی که اهل بافتن بوده و با میل و کاموا کمی آشنا باشند حتما میدانند که سختترین بافتنی، بافتن دستکش با ۵ میل به هم متصل است. مهارت دستکش بافی را هر کسی بلد نیست چه رسد به اینکه با کهولت سن و ضعیفی چشم بخواهی ببافی.
وقتی از ثریا نوش زاده، دختر ننه عصمت درباره این مهارت مادرش در این سن و سال میپرسیم میگوید:
«خداوند قدرتی به دستان مادرم داده که هنوز هم میبافد. حتی پزشکان توصیه کردند که برای بهتر شدن روحیه مادرم او را تشویق به بافتن کرده و مانع کارش نشویم. همین حالا که هوا رو به سردی است چندین کارتن دستکش آماده در اتاق داریم و منتظریم اینها را به دست مردم جنگ زده غزه و لبنان برسانند.»
برای حضرت آقا شال گردن و دستکش بافته
«عباس ممتاز» نوه ننه عصمت که باب آشنایی ما با مادربزرگش را باز کرده از روزهای کودکیاش در خانه ننه میگوید: «زمان جنگ ننه یزد بود و ما از تهران مرتب به دیدارش میرفتیم. با هزینه خودش گونی گونی دستکش میبافت و میبرد به اداره سپاه تحویل میداد تا به دست رزمنده ها برسد، الان با توجه به کهولت سن کمی بافتن برایش سخت است اما اشتیاق این کار بیشتر به او آرامش میدهد. مخصوصا که دوست دارد امسال بافتنی ها به دست مردم لبنان و فلسطین برسد.» میان دستکش های ننه عصمت یکی برایش عزیزتر است. نوه ننه به آن اشاره می کند و می گوید: «ننه آرزو دارد رهبری را از نزدیک ببیند. چند بار به نیت آقا دستکش بافته و به افراد معتمد داده تا به دست آقا برسانند. الان هم تنها دلخوشی اش این است که بافته هایش به دست آقا رسیده باشد.» خودش می گوید: «برای حضرت آقا هم دستکش و شال گردن بافتم. رنگ طوسی! چند بار دیدم که آقا به کوه می رود. خب کوه سرد است. کاش این ها از من مادر حقیر دست حضرت آقا می رسید.»
دستکشی که نماد جشنواره عمار شد
«دستکش ننه عصمت» جایزه ویژه جشنواره مردمی فیلم عمار است که طی سالهای اخیر به فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی اهدا میشود و تاکنون چهرههایی نظیر مسعود دهنمکی موفق به دریافت آن شدهاند.
دستکش ننه عصمت در شرق اروپا
هم چنین طی مراسمی در سارایوو، پایتخت کشور بوسنی و هرزگوین، «دستکش ننه عصمت» از طرف جشنواره عمار به «رفامیزا بورزیج» مادر شهید سربرنیستایی تقدیم شده است. شرح ماجرای دردناک شهادت همسر و فرزندان این زن در زمان جنگ بوسنی در یکی از سکانسهای فیلم بلند «آوازهای باد» است.