ماجرای آب خواستن شیخ مرتضی انصاری به روایت آیت‌الله بهجت

در کتاب خاطرات زندگی آیت الله بهجت، روایت های زیبایی از سلوک علما نقل شده است.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، مرحوم آیت‌الله بهجت در خاطره ای  می‌ گفتند: روزی شیخ انصاری – رضوان الله علیه – از درس برگشته بود. در هوای گرم تابستان نجف خسته و تشنه؛ به منزل رسیدند.
تقاضا می‌کنند: یک مقدار آب برای من بیاورید. تا خواستند آب را از سرداب بیرون آورده، برای ایشان بیاورند، یک مقدار طول کشید. در این فرصت شیخ به نماز ایستاد. در آن ظهر گرم با لب تشنه نماز را که شروع کرد، حالی پیدا کرد و شروع به خواندن یکی از سوره‌های طولانی کرد. آنقدر از این نماز لذّت برد که مدّتی طول کشید. نماز که تمام شد، آب گرم شده بود.
از همان آب گرم مقداری دهانش را تر می‌کند و دوباره مشغول عبادت می‌شود. آن‌هایی که معنای نماز را می‌دانند، مزه نماز را می‌چشند، و می‌فهمند با چه کسی حرف می‌زنند، موقع تشنگی – آن هم آن تشنگی شدید و هوای گرم – باز هم، هیچ چیز جای نماز را برایشان نمی‌گیرد. اما انسانی که معرفت به نماز ندارد، از نماز خسته می‌شود. «… وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ»

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.