آیا سازمان اخوان‌المسلمین به پایان عمر خود رسیده؟

به گزارش «مبلغ» به نقل از شعوبا، پس از هر بحرانی که «اخوان المسلمین» با آن مواجه می‌شود، یک سؤال به صورت اساسی مطرح می‌گردد و آن، این است که آیا عمر «سازمان اخوان» پایان یافته است؟ همانطور که مشاهده می‌کنید، در اینجا از واژه «سازمان اخوان» استفاده کردم و نه «جمعیت اخوان». چرا؟ علت این مسأله آن است که اخوان المسلمین در واقع متشکل از ۲ بخش است؛ یکی بخش دعوت و تبلیغ و دیگری بخش سازمانی و تشکیلاتی. دعوت و تبلیغ بخشی است که ایدئولوژی و اصول، آن را تشکیل می‎‌دهند. هر انسان و یا گروهی می‌توان از این ایدئولوژی و اصول برخوردار باشد. اخوان المسلمین و دیگر گروه‌ها نیز از این امر مستثنی نیستند. در نقطه مقابل، بخش سازمانی و تشکیلاتی بخشی است که بر مبنای آن، یک گروه از ساختار اداری برخوردار می‌گردد؛ ساختاری که با آن شناخته می‌شود. تنها افرادی که از یک سِری شروط معین برخوردار باشند، می‌توانند وارد این ساختار تشکیلاتی شوند. بنابراین، کسانی که در این ساختار نقش‌آفرینی می‌کنند باید شرایط خاصی که از پیش تعیین شده است را داشته باشند.

کسانی که تاریخچه جمعیت و سازمان اخوان‌المسلمین را مطالعه و پیگیری کرده باشند به خوبی می‌دانند که اخوان بیش از هر گروه و جریان دیگری با سلسله بحران‌ها، معضلات و مشکلات مختلفی روبرو است. اخوان‌المسلمین از دوران حکمرانی «ملک فاروق» با بحران‌های عمیقی مواجه شده است. ازجمله این بحران‌ها می‌توان به ترور «حسن البنّا» مؤسس و بنیانگذار اخوان‌المسلمین اشاره کرد. در آن زمان، بسیاری از اعضاء و رهبران اخوانی در پشت میله‌های زندان‌ها و بازداشت‌گاه‌ها روزگار سپری می‌کردند. در سال ۱۹۴۸ میلادی حکم انحلال اخوان‌المسلمین صادر شد. بنابراین، برای اولین بار در تاریخ مصر، اخوان‌المسلمین مشروعیت خود یعنی پشتوانه‌ قانونی‌اش را از دست داد. علیرغم تمامی این مصائب، اخوانی‌ها توانستند از این بحران بزرگ به سلامت عبور کنند. بدین‌ترتیب، آن‌ها فعالیت‌های خود را بدون آشکار کردن اسم و رسم‌شان از سر گرفتند. درهمین ارتباط، «شیخ یوسف القرضاوی» تصریح می‌کند: «اخوان المسلمین در آن مرحله به فکر دعوت و تبلیغ بود. اخوان در آن هنگام شهرت بیشتری پیدا کرده بود و به همین دلیل تحرکات خود را نیز گسترش داد. اخوان المسلمین در آن زمان از پایگاه مردمی بزرگی برخوردار بود. دامنه حمایت‌های طرفداران اخوان‌المسلمین بسیار وسیع‌تر از درد و رنج‌هایی بود که اخوان با آن‌ها مواجه شد».

پس از این مرحله، اخوان‌المسلمین با چالشی به نام نیروهای مسلح و «جمال عبدالناصر» مواجه شد. حقیقتا این بحران، بحران بزرگی برای اخوانی‌ها بود. به دنبال ظهور و بروز چالش و بحران مذکور بود که اخوان‌المسلمین قریب به ۲۰ سال یعنی از سال ۱۹۵۴ تا سال ۱۹۷۴ از جامعه مصر کنار گذاشته شد. با این حال، پایگاه مردمی اخوان در سطوح مختلف داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی همچون گذشته به قوت خود باقی ماند. حتی فراتر از آن، سلسله فعالیت‌های اعضای اخوان‌المسلمین در خارج از مرزهای مصر موجب شد تا برخی از شکل‌گیری «سازمان بین‌المللی اخوان‌المسلمین» سخن بگویند. لذا اخوانی‌ها هر بار که با بحران و چالش مواجه شدند با بکارگیری هوش و درایت خود تلاش کردند تا تهدیدات را به فرصت تبدیل کنند. هرچند که آن‌ها توسط نظام‌های حاکم در مصر به شدت محدود شدند، اما تلاش کردند تا در آن سوی مرزهای مصر، جغرافیای جدیدی را برای فعالیت‌های خود بیابند. همین سیاست و استراتژی اخوان‌المسلمین موجب شد تا این گروه به تأسیس مراکز اسلامی در غرب مبادرت ورزد. پس از آن نیز، اخوان‌المسلمین به تأسیس مدارس اسلامی و دیگر نهادها و مؤسساتِ دارای گرایشِ اسلامی در کشورهای غربی روی آوردند. اخوانی‌ها حتی در دوران حکمرانی شخصیت‌هایی نظیر «انور سادات» و «حسنی مبارک» نیز همین سیاست و استراتژی را دنبال کردند. تاریخ اخوان‌المسلمین نشان می‌دهد که اعضاء و رهبران این گروه حتی در دادگاه‌های نظامی نیز مورد محاکمه قرار گرفته‌اند. محدودیت‌های امنیتی برای اعضاء و رهبران این گروه نیز یکی دیگر از چالش‌ها و بحران‌های آن در طول زمان بوده است. علیرغم تمامی این مشکلات و مصائب، همواره تعداد افرادی که به اخوان‌المسلمین گرایش پیدا می‌کردند بیش از شمار افرادی بود که ترجیح می‎‌دادند از آن خارج شوند. هیچ‌یک از بحران‌ها و چالش‌هایی که بدان اشاره شد، اخوان‌المسلمین را از تداوم کار، تلاش و فعالیت بازنداشت. اخوانی‌ها همچنان به گسترش دامنه نفوذ خود در نقاط مختلف مصر و نیز در فراسوی مرزهای این کشور ادامه دادند. حتی برخی از هیئت‌های حقوقی عربی و غربی به دفاع از اخوان‌المسلمین در دادگاه‌ها پرداختند. همه این بحران‌ها ادامه پیدا کرد تا اینکه مرحله آزمودنِ اخوان‌المسلمین فرا رسید. انقلاب روز ۲۵ ژانویه در سال ۲۰۱۱ رقم خورد و اخوان‌المسلمین به قدرت رسید. پس از آن نیز کودتای روز ۳ ژوئیه سال ۲۰۱۳ اتفاق افتاد.

تحولات مذکور خلل‌های موجود و نهادینه‌شده در ساختار سازمان اخوان‌المسلمین را آشکار ساختند. پیشتر نیز در مقالات و مطالب پیشین به این مسأله اشاره کردیم که غیاب ساختار تشکیلاتی نظام‌مند، عدم وجود شفافیت در تصمیم‌گیری، عدم وجود شفافیت در حوزه مالی و اقتصادی و نیز عدم شفافیت در جذب اعضاء جملگی عواملی هستند که موجب می‌شوند تا یک سازمان به پایان حیات خود نزدیک شود. باید گفت که مشکلات و معضلات در ساختار اخوان‌المسلمین تنها از دوران حکمرانی آن در زمان انقلاب سال ۲۰۱۱ و یا از مرحله کودتا علیه آن در سال ۲۰۱۳ آغاز نشدند. این مشکلات و معضلات از سال‌ها پیش از ظهور و بروز انقلاب و کودتا، در ساختار اخوان وجود داشتند و بر روی هم انباشته شدند. در واقع، اخوان‌المسلمین با یک ناکارآمدی مزمن در عرصه فعالیت‌های سازمانیِ یکپارچه و نظام‌مند چه در داخل و چه در خارج از مصر مواجه بوده است. افزون بر این، اعضاء و رهبران اخوان همواره حفظ جایگاه و موقعیت خود را به کار و فعالیت مخلصانه ترجیح داده‌اند. رهبران اخوان، بحث و تبادل نظر و نیز شفافیت را قربانیِ نهادینه کردن اطاعت و پیرویِ بی چون و چرایِ اعضاء از رهبران، کردند. تمامی این عوامل دست به دست هم دادند تا اخوان‌‌المسلمین پس از کودتای ماه ژوئیه دیگر استراتژی روشنی برای برخاستن و ازسرگیری فعالیت‌های خود نداشته باشد. بدین‎‌ترتیب، صفوف اخوان‌المسلمین دچار انشقاق شد. رهبران اخوانی دیگر نتوانستند وحدت اعضای خود را بازیابی کنند. مجموعه خلل‌هایی که بدان اشاره شد اگر جملگی در یک گروه ـ هرچند که اعضاء و رهبران آن صاحب کفایت و صلاحیت باشند ـ انباشته شوند، بدون شک، آن گروه را به پایان حیات خود نزدیک می‌سازند. این در واقع یک سنّت الهی محسوب می‌شود. چه بسیار تمدن‌هایی که شکل گرفتند اما به دلیل همین ضعف‌ها و خلل‌ها، در گذر روزگار عمرشان به پایان رسید و از بین رفتند. بنابراین، سازمان اخوان‌المسلمین نیز خارج از چارچوب‌های این سنّت الهی قرار ندارد.

حال و روز کنونی سازمان اخوان‌المسلمین به گونه‌ای نیست که بتوانیم خیزش مجدد آن را متصور باشیم. تنها چیزی که مشاهده می‌کنیم نشانه‌ها و شواهد زوال و نابودی است؛ مگر اینکه خداوند تقدیر دیگری را برای اخوانی‌ها رقم بزند و رهبران آن بتوانند یک بار دیگر از لحاظ فکری، سیاسی، اداری، تبلیغی و … از جای خود برخیزند. ممکن است افکار اخوان‌المسلمین به عنوان یک مکتب در عصر نوین باقی بمانند، اما متأسفانه باید بگوییم که هیچ علامت و نشانه‌ای برای بقای خودِ این سازمان به چشم نمی‌خورد. بدون شک، دچار شدن سازمان اخوان‌المسلمین به چنین سرنوشتی نشأت‌گرفته از یک قصور داخلی در صفوف خودِ سازمان بوده است.

متأسفانه حال و روزی که از سازمان اخوان‌المسلمین دیده می‌شود، به همین صورت است. در گذشته حتی زمانی که اعضاء و رهبران اخوانی از دست نظام حاکم فرار کرده و به خارج از مصر می‌گریختند، وحدت و انسجام‌شان را از دست نمی‌دادند و تنها همّ‌وغم‌شان دعوت و تبلیغ در خارج از مرزهای مصر بود. با این حال، پس از کودتای ماه ژوئیه سال ۲۰۱۳ همه چیز تغییر کرد و یک انشقاق وچند دستگی در میان بخش‌هایی از سازمان اخوان‌المسلمین نمایان گشت و رهبران این سازمان دیگر از بازیابی قدرت سابق خود عاجز ماندند. البته جای تأسفِ بسیار دارد که چنین چیزی را درباره سازمانی نظیر اخوان‌المسلمین بیان می‌کنیم؛ سازمانی که دارای یک تاریخ طولانی است و همواره از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است. اخوان‌المسلمین، سازمانی است که همواره در برابر زیاده‌خواهی‌های رژیم صهیونیستی و نیز پروژه‌های استعماری در منطقه ایستاده است. بنابراین، جای تأسف دارد که بگوییم این سازمان با برخورداری از چنین تاریخی به این سطح از ضعف رسیده است. حال و روز کنونی سازمان اخوان‌المسلمین به گونه‌ای نیست که بتوانیم خیزش مجدد آن را متصور باشیم. تنها چیزی که مشاهده می‌کنیم نشانه‌ها و شواهد زوال و نابودی است؛ مگر اینکه خداوند تقدیر دیگری را برای اخوانی‌ها رقم بزند و رهبران آن بتوانند یک بار دیگر از لحاظ فکری، سیاسی، اداری، تبلیغی و … از جای خود برخیزند. ممکن است افکار اخوان‌المسلمین به عنوان یک مکتب در عصر نوین باقی بمانند، اما متأسفانه باید بگوییم که هیچ علامت و نشانه‌ای برای بقای خودِ این سازمان به چشم نمی‌خورد. بدون شک، دچار شدن سازمان اخوان‌المسلمین به چنین سرنوشتی نشأت‌گرفته از یک قصور داخلی در صفوف خودِ سازمان بوده است.

شاید یک ساختار جدید شکل گیرد که افکار و ایدئولوژی سازمان اخوان‌المسلمین را ارتقاء بخشد و پرچم دیگری را بالا ببرد؛ همانطور که «حسن البنّا» از حدود ۱۰۰ سال پیش پرچم اخوان‌المسلمین را بالا بُرد. تفاوتی ندارد که این پرچم متعلق به یک جریان، تفکر، مکتب و یا حتی متعلق به یک سازمان جدید باشد. پس از «حسن البنّا» برخی از افراد در داخلِ اخوان‌المسلمین چنین ایده‌ای را مطرح کردند. به عنوان نمونه، «البهی الخولی» به عنوان یکی از بزرگترین مبلغان اخوان‌المسلمین که صاحب کتاب «تذکره الدعاه» نیز هست، پس از ظهور و بروز بحران در مسیر اخوانی‌ها در سال ۱۹۵۴ خطاب به قرضاوی گفت: «من معتقدم که اخوان‌المسلمین باید به سلسله فعالیت‌هایی که تا پیش از این انجام داده است بسنده کند و از فعالیت‌های سیاسی کناره‌گیری نماید. شخصا بر این باورم که لازم است اخوانی‌ها بر انجام فعالیت‌های تبلیغی متمرکز شوند».

افزون بر این، «محمود عبدالحلیم» مؤلف کتاب «اخوان‌المسلمین؛ حوادثی که تاریخ‌ساز شدند» درست به همین مسأله اشاره کرد. «عبدالحلیم» پس از آزادی اعضاء و رهبران اخوانی از زندان در سال ۱۹۷۴ تأکید کرد: «اخوان‌المسلمین باید بر روی فعالیت‌های فکری و علمی متمرکز شود و مَردان بزرگی را در این زمینه پرورش دهد و تربیت کند». می‌خواهم به این مسأله اشاره کنم که ایده متمرکز شدن اخوان‌المسلمین بر عرصه‌های فکری، علمی و تبلیغی تنها محدود و محصور به این دوره و زمانِ حاضر نیست بلکه از قدیم الایام مطرح بوده است. بدون هیچگونه شک و تردید، همه دوستداران و دلسوزان سازمان اخوان‌المسلمین به دنبال اصلاح این سازمان هستند و نه نابودی آن. علیرغم این مسأله، باید به این نکته نیز اشاره کنم که اصلاح اخوان‌المسلمین در این شرایط بسیار سخت است. یکی از مهمترین عوامل نیز این است که اساسا افراد صاحب صلاحیتی برای پیشگام شدن در مسیر اعمال اصلاحات دیده نمی‌شوند؛ هرچند که ما به حسن نیت بسیاری از شخصیت‌ها در این زمینه ایمان داریم. متأسفانه باید اذعان کرد که صِرف برخورداری از حسن نیت برای اصلاح سازمانی در این حجم، کافی نیست. البته مقصود از چنین سخنی این نیست که اخوان‌المسلمین را از هم‌اکنون نابود کنیم و یا زمان نابودی آن را جلو بیندازیم. مطرح کردن چنین سخنانی به این خاطر است که می‌خواهیم همگان را به تفکر جدی درباره جایگزین‌ها دعوت کنیم، چراکه گروه و سازمان، یک وسیله است و هدف، خدمت به دین و امت اسلامی است. بنابراین، ابزارها متغیر هستند و هدف، ثابت است. بر این اساس، اخوان‌المسلمین نیز وسیله‌ای است که تاریخ انقضای آن سرآمده است.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.