نقد روش قرآن‌بسندگی علامه طباطبایی در المیزان

مبلغ/ حجت‌الاسلام سیدمحسن حسینی‌فقیه ضمن اشاره به روش تفسیری علامه طباطبایی در المیزان به توضیح درباره برخی عبارات علامه و نقد آنها پرداخت.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، جلسه تفسیر حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحسن حسینی فقیه، روز گذشته در حوزه علمیه برگزار شد. متن این جلسه را در ادامه می‌خوانید.

چند روش در تفسیر قرآن داریم؛ یکی تفسیر به رأی که بسیار نکوهیده است و از جانب آیات و روایات مردود است. روش دیگر قرآن‌بسندگی است به این معنا که همه علوم را از قرآن بفهمیم. اکثر علما قائل به انکار این روش هستند. روش تفسیری دیگر روش قرآن‌بسندگی در خود قرآن است یعنی برای اینکه قرآن را بفهمیم نیاز به غیر آن نداریم. البته قائلان به این روش می‌گویند در فروع احکام یا مسائل تاریخی نیازمند به غیر قرآن هستیم اما برای فهم قرآن نیاز به غیر قرآن و حتی روایات نداریم.

روش علامه طباطبایی در المیزان

آیا مرحوم علامه در المیزان به این شیوه و روش قائل بودند و عمل کردند؟ ادعای ما این است؛ ایشان به روش قرآن‌بسندگی در فهم خود قرآن قائل بودند. عبارات ایشان را در جلسات قبل آوردیم. الآن می‌خواهیم عبارات دیگری از ایشان را بخوانیم و نقدهایش را بیان کنیم. عبارت ایشان این است: «فأما المحدثون، فاقتصروا على التفسير بالرواية عن السلف من الصحابه و التابعين فساروا و جدوا في السير حيث ما يسير بهم المأثور و وقفوا فيما لم يؤثر فيه شئ ولم يظهر المعنى ظهورا لا يحتاج إلى البحث أخذا بقوله تعالى: «والراسخون في العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا الآية».

ایشان می‌گوید محدثین در تفسیر با استفاده از روایات بسنده کردند. روایات را هم از سلف می‌گیرند. پاسخ ما این است ما هم محدثینی که فقط سراغ صحابه و تابعین رفتند و روایات را به معصوم نرساندند انکار می‌کنیم. ما هم می‌گوییم کلام صحابی بماهو صحابی حجت نیست. من می‌خواهم بگویم کاش ایشان تفصیل می‌دادند که ما داریم به پیروان اهل بیت(ع) اشکال می‌گیریم یا روش سنی‌ها را نقد می‌کنیم. اگر منظورشان روش سنی‌هاست ما هم به آن انتقاد داریم ولی در مکتب اهل بیت(ع) فقط به صحابه مراجعه نمی‌شود و اگر اجماع را هم حجت می‌دانیم بدین خاطر است که کاشف از قول معصوم است. لذا اتکای ما به اقوال صحابه و تابعین بماهو صحابه و تابعین نیست.

دو شرط استفاده از آیات محکمات برای تبیین متشابهات

بعد ایشان می‌فرماید: «و وقفوا فيا لم يؤثر فيه شئ ولم يظهر المعنى ظهورا لا يحتاج إلى البحث» یعنی محدثین در برخورد با آیاتی که ظهوری ندارند توقف کردند. خب اگر آیه چنین ظهوری نداشته باشد معنایش این است که آیه متشابه است. ممکن است علامه بگوید آیه ظهور ندارد ولی با ظهور آیه دیگری آن را شرح می‌دهیم. اگر واقعا آیه‌ای ظهوری دارد که حجت است و می‌توانیم با ظهور حجت او مشکل یک آیه دیگری که متشابه است را حل کنیم ایرادی ندارد و کسی انکار نمی‌کند ولی شرطش این است اولا ظهوری که من از آیه برداشت کردم مخالف با استظهار معصوم نباشد، ثانیا نوع اهل کلام این ظهور را بفهمند و ظهور نوعی باشد؛ چراکه قرآن برای مردم و به زبان عامه مردم نازل شده است ولی نیازمند شرح اهل بیت(ع) است.

پس اگر محدثی در جایی که آیه ظهور نداشته است توقف کرد نه تنها توقشان بد نیست بلکه خیلی هم خوب است. نظر علامه این است اگر معنای آیه را نفهمیدید یک آیه دیگر پیدا کنید و مشکل این آیه را با آن حل کنید. سوال این است خود آیه‌ای که به عنوان محکم فرض کردیم محکم است یا نه و آیا مشکل آیه متشابه را حل می‌کند یا خیر. اگر واقعا محکم و متشابهی داشتیم که آیه محکم، کاملا زمینه‌ساز صراحت در آیه متشابه شد می‌پذیریم ولی واقعا می‌شود همه مشتابهات را با محکمات حل کرد. از کجا معلوم آن چیزی که محکم می‌دانم این متشابه را روشن می‌کند.

آیه قرآن می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ». قرآن در برخورد با آیات متشابه خیلی با احتیاط حرکت می‌کند. ممکن است کسی بگوید؛ اگر کسی برای طلب فتنه از مشتبهات پیروی می‌کند مذموم است، ما که دنبال فتنه نیستیم یا دنبال تاویل نیستم، فقط می‌خواهیم استظهار کنیم. اشکال ما این است که شما چقدر مطمئن هستید به این نحو سر از تاویل و ابتغای فتنه درنیاورد، پس از اول باید بااحتیاط راه رفت.

در ادامه ایشان فرمودند: «وقد اخطأوا في ذلك فان الله سبحانه لم يبطل حجة العقل في كتابه، وكيف يعقل ذلك وحجيته انما تثبت به»، یعنی آقایان محدثین در کارشان خطا کردند چون خدای متعال حجیت عقل را در کتابش ابطال نکرده است. چطور قرار است حجیت عقل ابطال شود در حالی که حجیت خود کتاب به وسیله عقل اثبات می‌شود. من دو نکته راجع به فرمایش ایشان عرض می‌کنم. نکته اول این است؛ چه کسی گفته کسانی که سراغ روایات می‌روند حجیت عقل را ابطال کردند. اتفاقا آیا خود عقل نمی‌گوید در فهم قرآن سراغ کسانی برو که مصون از خطا هستند. بله اگر واقعا کسی حجیت عقل را انکار کند ما هم می‌گوییم خطا کرده است. نکته بعد اینکه آیا معنای حجیت عقل این است بگوییم همه قرآن قابل فهم است. پس حروف مقطعه را چکار می‌کنید؟

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.