چرا این‌قدر فرسوده شده‌ایم؟

«فرسودگی» شاید مشخصاً نوعی بیماری نباشد، اما قطعاً روح زمانۀ ماست

به گزارش «مبلغ» به نقل از ترجمان، حدود ۵۰ سال پیش، روان‌درمانگری که روزانه تا ۱۶ ساعت کار می‌کرد در نوشته‌ای، در توصیف وضع زندگی‌اش، گفت «فرسوده» شده است. او این کلمه را بارها از زبان بیمارانش شنیده بود که عمدتاً معتادانی بودند که هروئین نابودشان کرده بود. رفته‌رفته، فرسودگی ورد زبان همه شد. معلمان، پرستاران، پزشکان و کارمندان احساس می‌کردند شرایط سبعانۀ کار زندگی‌شان را سیاه کرده است. بعد توصیه‌ها از راه رسیدند. پنج یا ده یا بیست راه برای رهایی از فرسودگی. اما آیا واقعاً کسی از فرسودگی نجات پیدا کرد؟

جیل لپور،نیویورکر— گفته می‏شود که مفهوم فرسودگی به سال ۱۹۷۳ برمی‌گردد، یا حداقل می‌توان گفت حدود همان سال‌ها بود که چنین نامی را روی این پدیده گذاشتند. در دهۀ ۱۹۸۰ کمتر کسی را پیدا می‌کردی که دچار فرسودگی نباشد. رابرت فگلز، پژوهشگر دانشگاه پرینستون، ترجمۀ انگلیسی جدیدی از کتاب ایلیاد را در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد؛ در این ترجمه آمده که آشیل به آگاممنون می‌گوید: «نمی‌خواهم مردم فکر کنند بزدلی نالایق و فرسوده‌ام». نیازی به گفتن نیست که عبارت «فرسودگی» در نسخۀ یونانی اصلی وجود نداشته است. باوجوداین، همین تصور‏ که رزم‏جویان جنگ تروا، در سدۀ دوازده یا سیزدۀ قبل‌ازمیلاد، دچار فرسودگی بودند نشانۀ خوبی برای ادعای عمومیت این اختلال است: کسانی که دربارۀ فرسودگی قلم‌فرسایی می‌کنند می‏گویند که این پدیده همیشه و در همه‌جا وجود داشته و در آینده هم همین‌طور یا حتی بدتر وجود خواهد داشت. روان‌درمانگری سوئیسی در سال ۲۰۱۳ کتابی دربارۀ تاریخچۀ فرسودگی منتشر کرد که با جمله‌ای شروع می‌شد که در موقعیت‌های اضطراری ورد زبان‌ها می‌شد: موضوع فرسودگی بیش‌ازپیش جدی شده است و به دغدغه‌ای عمومی بدل شده است. او در کتابش پافشاری می‌کند که مواردی از فرسودگی در عهد عتیق هم یافت می‌شود؛ برای نمونه، در سِفر اعداد باب ۱۱ آیۀ ۱۴، موسی دچار فرسودگی شده بود، آن هنگام که به خداوند شکوه کرد: «به‌تنهایی تمامی این قوم را بردن نتوانم؛ این بهر من زیاده سنگین است». همین مطلب دربارۀ ایلیا، در کتاب اول پادشاهان، باب ۱۹، نیز صدق می‌کند: «اما خود یک روز راه در صحرا پیمود و رفت و زیر یک درختچۀ طاووسی بنشست. آرزو کرد بمیرد و گفت: اکنون دیگر بس است!»۱.

فرسودگی یعنی تا آخر مصرف‌‌شدن، مانند باتری‌ای که چنان خالی شود که دیگر نشود دوباره شارژش کرد. گفته می‏شود که فرسودگی در انسان‌ها -برخلاف باتری‌ها‌- با بروز علائم تعریف‌شدۀ «سندروم فرسودگی» همراه است، علائمی نظیر ازپاافتادن، بدبینی و افت کارایی. در سرتاسر جهان، از هر پنج کارگر سه نفرشان می‌گویند دچار فرسودگی هستند. مطالعه‌ای در آمریکا در سال ۲۰۲۰ انجام شد که این رقم را سه نفر از هر چهار نفر اعلام کرد. اخیراً هم در کتاب به ته خط رسیدیم: چگونه نسل هزاره به نسلی فرسوده بدل شد؟ ۲ادعا شده که فرسودگی نسل هزاره را به فنا داده است؛ نویسندۀ این کتاب آنه هلن پیترسون، خبرنگار سابق شرکت رسانه‌ای بازفید، چنین تصویری از خود ترسیم می‌کند: گویی «تلی از خاکستر بودم». کرۀ زمین هم دچار فرسودگی شده است. آریانا هافینگتن در بهار امسال هشدار داد «مردمان فرسوده در حال فرسوده‌کردن این کرۀ خاکی هستند». در خبرهای داغی که در تلویزیون، رادیو و جای‌جای اینترنت و در اغلب روزنامه‌ها و مجلات مهم مثل فوربس، گاردین، نیچر و نیو ساینتیست منتشر می‌شوند، این‌طور گزارش می‏شود که پدیدۀ فرسودگی در دوران همه‌گیری کرونا بسیار تشدید شده است. روزنامۀ نیویورک تایمز از خوانندگانش خواست تا از اوضاع و احوال خود بگویند. یک نفر گفته بود: «قبلاً در یک دقیقه یا کمتر ایمیل بی‏اشکالی را ارسال می‏کردم، اما حالا چه؟ روزها طول می‌کشد تا دستم به کار برود و به پاسخ ایمیل‌ها فکر کنم». من هم، وقتی در پیام‌های دریافتی‌ام دیدم که وظیفۀ نوشتن این مقاله به من واگذار شده، با خودم گفتم اوه خدای من، از پسش برنمی‌آیم، اصلاً توانش را ندارم. اما کمی بعد به خودم گفتم تنبلی نکن و انجامش بده. از ادبیات موجود در فرسودگی این‌طور برمی‌آید که این احساس ملامت‌کردن خویشتن نیز از نشانه‌های فرسودگی است. چه فکر کنید که دچار فرسودگی هستید چه نه، درهرحال دچار فرسودگی هستید. همه زیر سایۀ آن درختچۀ طاووسی -‌که ایلیا نشسته بود‌- می‌نشینند و با بغضی زیر لب زمزمه می‌کنند: «اکنون دیگر بس است».

اما فرسودگی دقیقاً چیست؟ سازمان بهداشت جهانی سندروم فرسودگی را در سال ۲۰۱۹، در ویرایش یازدهم «طبقه‌بندی آماری و بین‌المللی بیماری‌ها»، به رسمیت شناخت، ولی صرفاً به‌عنوان پدیده‌ای شغلی و نه وضعیتی پزشکی. در سوئد اگر دچار فرسودگی باشید می‌توانید به مرخصی استعلاجی بروید. ولی احتمالاً انجام این کار در آمریکا دشوارتر است، چراکه در نسخۀ پنجم کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSM-۵)، که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، فرسودگی به‌عنوان اختلالی روانی تلقی نمی‌شود. و هرچند بعید نیست که روزی این اختلال به این کتاب مرجع اضافه شود، اما بسیاری از روان‌شناسان با آن به دلیل مبهم‌بودنش سر سازگاری ندارند. برخی مطالعات نشان می‏دهند که نمی‌شود فرسودگی را از افسردگی تمیز داد؛ این مسئله از وحشتناک‌بودن فرسودگی کم که نمی‌کند هیچ، آن را به‌عنوانِ اصطلاحی بالینی، نادقیق، اضافی و غیرضروری جلوه می‌دهد.

زیرسؤال‌بردن فرسودگی به معنای حاشاکردن میزان مصائب یا لطمه‌های همه‌گیری نیست، لطماتی مثل احساس ناامیدی، تحمل‌ناپذیری، خستگی، ملالت، تنهایی، بیگانگی و، به‌خصوص، اندوه. بلکه برعکس، غرض این است که به این صرافت بیفتیم که یک مفهوم مبهم تا چه اندازه معناهای مختلفی را در بر می‌گیرد و اینکه آیا در به‌دوش‌کشیدن سختی‌ها هیچ کمکی به ما می‌کند یا خیر. فرسودگی یک استعاره‌ است که به‌عنوان بیماری جا زده شده و از دو جهت دچار خلط مبحث شده است: خلط جزئی با کلی و خلط کلینیکی با کوچه‏و‏بازاری. اگر فرسودگی پدیده‌ای عمومی و همیشگی باشد، آن‌وقت بی‏اهمیت است، و اگر بگوییم همه دچار فرسودگی هستند و همیشه نیز بوده‏اند، پس فرسودگی چیزی نیست جز جهنمِ زندگی. اما اگر معضل فرسودگی محصول همین اواخر باشد (اگر همان زمان که چنین نامی بر آن گذاشتند شروع شده باشد، یعنی اوایل دهۀ هفتاد قرن بیستم)، در این صورت پرسشی تاریخی مطرح می‏شود: چه چیزی جرقه‌اش را زد؟

هربرت فرویدنبرگر، کسی که واژۀ فرسودگی را ساخت، در سال ۱۹۲۶ در فرانکفورت به دنیا آمد. دوازده‌ساله بود که نازی‌ها کنیسه‌ای را آتش زدند که پدر و مادرش اعضای آن بودند. فرویدنبرگر از گذرنامۀ پدرش استفاده کرد و از آلمان گریخت و سرانجام راهی نیویورک شد. در نوجوانی برای مدتی در خیابان‌ها زندگی می‌کرد. سپس به کالج بروکلین رفت و روان‌کاوی خواند و دکترای خود را در رشتۀ روان‌شناسی از دانشگاه نیویورک گرفت. اواخر دهۀ شصت مجذوب جنبش «درمانگاه رایگان» شد. اولین درمانگاه رایگان ایالات‌متحده در سال ۱۹۶۷ در محلۀ هِیت‌-‌اَشبِری تأسیس شد. یکی از مؤسسان این درمانگاه رایگان نوشته بود: «واژۀ رایگان در جنبش درمانگاه رایگان بیشتر مفهومی فلسفی است تا اصطلاحی اقتصادی» و این درمانگاه‌های محلی به «جمعیت‌های طردشدۀ ایالات‌متحده، مثل هیپی‌ها، کمون‌‏نشین‏ها، معتادها، اقلیت‌های جهان‌سوم و دیگر غریبه‌هایی که فرهنگ اکثریت آن‌ها را پس زده است،» خدمات ارائه می‌دهد. درمانگاه‌های رایگان بیماران را قضاوت نمی‌کردند و بیماران از خطر اقدام قانونی در امان بودند. بیشتر کارکنان این درمانگاه‌ها را افراد داوطلب تشکیل می‌دادند. این درمانگاه‏ها متخصص درمان اعتیاد و مدیریت بحران‏های جسمی و روحیِ معتادها بودند و کارهایی انجام می‌دادند که به آن «سم‌زدایی» می‌گفتند. در آن زمان، مردم محلۀ هِیت‌-‌اَشبِری دربارۀ فرسودگی ناشی از اعتیاد صحبت می‌کردند؛ احساس می‌کردند ازپاافتاده و توخالی شده‌اند، بدن‌هایشان تحلیل ‌رفته‌ و برایشان هیچ‌چیز باقی نمانده جز ناامیدی و درماندگی. فرویدنبرگر در سال‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸ به بازدید از کلینیک محلۀ هیت‌-اشبری رفت و در سال ۱۹۷۰ در محلۀ سنت مارک نیویورک یک درمانگاه رایگان تأسیس کرد. درمانگاه از ساعت شش عصر تا ده شب باز بود. در طول روز، فرویدنبرگر ده تا دوازده ساعت در مطب خود به‌عنوان روان‏درمانگر کار می‌کرد و بعد به درمانگاه می‌رفت و تا نیمه‌شب در آنجا مشغول بود. او در سال ۱۹۷۳ نوشت: «وقتی مردم به خانه‌هایشان می‌روند، شما تازه شغل دومتان را شروع می‌کنید؛ حجم عظیمی از انرژی‌تان را صرف این کار می‌کنید، کاملاً احساس می‌کنید که در قیدوبند این شغل دوم هستید، تا اینکه درنهایت از شدت خستگی از پا می‌افتید؛ همان‌طور که من افتادم».

فلاویو فونتس، روان‌شناس برزیلی، نشان داده که «فرسودگی» را نخستین‏بار فرویدنبرگر برای توصیف شرایط خودش به کار برده است. وی این استعاره را از زبان معتادهایی شنیده بود که حال خود را برای او توصیف کرده بودند. فرویدنبرگر در سال ۱۹۷۴ سردبیر شمارۀ ویژه‌ای از ژورنال آو سوشیال ایشوز شد که به جنبش درمانگاه‌های رایگان اختصاص داشت. همچنین در این شماره مقاله‌ای دربارۀ «فرسودگی کارکنان درمانگاه‏های رایگان» نوشت (همان‌طور که فونتس می‌گوید، این مقاله شامل سه پاورقی بود که همۀ آن‌ها ارجاع به مقالات فرویدنبرگر داشت). در این مقاله، فرویدنبرگر از پدیده‏ای سخن می‏گوید که شبیه فرسودگی‌ای است که مصرف‏کنندگان مواد در جریان درمان خود از آن سخن گفته بودند. او می‌گوید:

در آن بحبوحه که خود من هم این احساس فرسودگی را تجربه می‌کردم، سؤالاتی برایم مطرح شد؛ اولین پرسش این بود که فرسودگی چیست؟ علائم آن چیست و چه افرادی بیشتر در معرض خطر ابتلا به آن هستند؟ و چرا فرسودگی ویژگی مشترک کارکنان درمانگاه‌های رایگان است؟

او تشریح می‌کند که اغلب اوقات نخستین قربانی فرسودگی کارکنانْ رئیس پرجذبۀ درمانگاه بود، کسی که مانند برخی از معتادان سریع از کوره در می‌رفت، خیلی راحت گریه می‌کرد و یک‌مرتبه به همه‌چیز مشکوک و دستِ‌آخر هم گرفتار پارانویا می‌شد. فرویدنبرگر در این مقاله نوشت: «این فرد مبتلا به فرسودگی گمان می‏کند چون خود در درمانگاه کار می‏کند و شاهد همه‏ چیز است می‏تواند مرتکب اعمالی شود که دیگران نمی‏توانند». این شخص دست به کارهایی می‏زند که «گاهی شانه به شانۀ دیوانگی می‏زند». او نیز موادمخدر مصرف می‏کند. «ممکن است به مصرف بی‏رویۀ داروهای آرام‏بخش و خواب‏آور پناه ببرد یا کارش به مصرف زیاد گُل و حشیش بکشد. او این اعمال را با «اتکا» به اینکه به استراحت نیاز دارد و از این طریق خودش را آرام می‏کند انجام می‏دهد».

این اصطلاح خیابانی در جامعه گسترش یافت. هر کسی که در آن سال‌های دهۀ هفتاد به دبیرستان می‌رفت در خاطرش مانده که آدمِ فرسوده کسی بود که کلاس‌ها را می‌پیچاند تا پشت حیاط گُل بکشد. در این اثنا، فرویدنبرگر مفهوم «فرسودگی کارکنان درمانگاه‏های رایگان» را از نظر معنایی گسترش داد تا دیگر کارکنان مشاغل را هم در بر بگیرد. در دانشگاه اَکرِن مقالاتش داخل پوشه‌هایی بود که هر پوشه به فرسودگی یک شغل اختصاص داشت: وکلا، پرستاران کودک، دندان‌پزشکان، کتاب‌داران، پزشکان متخصص، وزرا، زنان طبقۀ متوسط، پرستاران، پدران و مادران، داروسازان، پلیس‌ها و نظامیان، منشی‌ها، مددکاران اجتماعی، ورزشکاران، معلمان و دام‌پزشکان. به هر جا که نگاه می‌کرد، نشانی از فرسودگی می‌یافت. سال ۱۹۷۸، نیل یانگ در آهنگی خواند: «بهتر است فرسوده شویم تا اینکه از یادها برویم»؛ و این مصادف بود با زمانی که فرویدنبرگر با مصاحبه‌هایش ایدۀ فرسودگی را ترویج ‌می‌داد و نخستین کتاب خودیاری‌اش را با همکاری شخص دیگری می‌نوشت. او در کتاب فرسودگی: بهای سنگین موفقیت‌های بزرگ۳، که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، دایرۀ استعارۀ فرسودگی را بزرگ کرد تا کل مردم ایالات‌متحده را در بر بگیرد و این پرسش را مطرح کرد: «چرا تک‌تک مردم آمریکا در چنگال پدیدۀ فرسودگی اسیر شده‌اند، پدیده‌ای که ب‌‌ شدت هم در حال گسترش است؟».

ناگهان مفهوم فرسودگی دیگر به معنای آن نبود که هیچ چیزی برای ازدست‌دادن ندارید و به قهقرا می‌روید، بلکه زمانی رخ می‏داد که خواهان همه‌چیز بودید. پس دیگر فرسودگی پدیده‏ای آمریکایی، مربوط به قشر نوکیسه، و مظهر موفقیت بود. مطبوعات این ماجرا را با آغوش باز پذیرفتند و به شکل‌های مختلف به آن پرداختند، مثلاً دسته‌های جدیدی از شاغلانِ دچار فرسودگی خوراک صفحات روزنامه‌ها و مجله‌ها شدند (در مقاله‏ای به سال ۱۹۸۱ که دربارۀ «فرسودگی زنان خانه‏دار» هشدار می‌داد آمده بود: «عادت کرده بودیم هرجا که واژۀ فرسودگی را ‌می‌شنویم یا می‌خوانیم قبل از آن واژۀ معلم را بشنویم یا بخوانیم») یا در داستان‏ها («پِت غلت می‌زند، زنگ ساعتش را خاموش می‌کند و آرزو می‌کند که ای کاش صبح نشده باشد … احتمالاً پت دچار فرسودگی شده است») یا فهرست‏های علائم («هرچه علائم بیشتری از این فهرست را داشته باشید، بیشتر احتمال دارد که دچار فرسودگی باشید») یا قوانین («از خیال‏پردازی دست بردارید») به این موضوع گریز زدند و آزمون‌هایی برای تشخیص آن طراحی شد، مثل آزمون زیر:

آیا شما دچار فرسودگی شده‌اید؟ در ذهنتان خاطرات شش ماه گذشتۀ زندگی‌تان در محیط کار، خانه و موقعیت‌های اجتماعی را مرور کنید و به این پرسش‌ها پاسخ دهید:

۱- آیا در عین کار بیشتر، نتایج کمتری می‏گیرید؟

۲- خیلی زود و بدون اینکه کار زیادی کنید خسته می‌شوید؟

۳- آیا اغلب بدون هیچ دلیل مشخصی دچار حزن و اندوه می‌شوید؟

۴- آیا قرار ملاقات‌ها و موعدهای مقرر را فراموش می‌کنید و وسایل شخصیتان را جا می‌گذارید؟

۵- بیشتر از گذشته زودرنج شده‌اید؟

۶- آیا نسبت به اطرافیان خود دلسرد شده‌اید؟

۷- کمتر به ملاقات دوستان نزدیک و اعضای خانوادۀ خود می‏روید؟

۸- آیا مبتلا به علائم فیزیکی مثل درد، سردرد و سرماخوردگی‌های طولانی‌مدت هستید؟

۹- آیا زمانی که کِنِفت می‏شوید خودتان به آن نمی‌خندید؟

۱۰- آیا چیز زیادی برای صحبت‌کردن با دیگران ندارید؟

۱۱- آیا از نظرتان رابطۀ جنسی به دردسرهایش نمی‌ارزد؟

شما می‌توانستید پاسخ مورد نظر خود را با علامت ضربدر مشخص کنید، آزمون را از صفحه جدا کنید و روی یخچال خانه یا دیوار اتاقک کارتان -همانند اتاقک موجود در داستان مصور «دیلبرت»۴- بچسبانید و با دیدن آن بگویید: دیدی؟ دیدی گفتم! لعنتی؛ این کاغذ به من می‌گوید که به استراحت نیاز دارم.

البته همواره نسبت به این مسئله تردیدهایی هم وجود داشته است؛ ستون‌نویس روزنامۀ تایمز-پیکایون نوشت: «مُد جدید فرسودگی است و اگر به آن مبتلا نشده‌اید، احتمالاً آدم بیکار و بی‌عاری هستید». حتی فرویدنبرگر هم می‌گفت آن‌قدر به موضوع فرسودگی پرداختم که خسته شدم. باوجوداین، او در سال ۱۹۸۵ کتاب جدیدی منتشر کرد با نام فرسودگی زنان: چگونه آن را تشخیص دهیم، از بین ببریم و از آن جلوگیری کنیم۵. در عصر نگاه‌های ضدفمنیستی -که سوزان فالودی وقایع آن را ثبت کرده است‌- مطبوعات دوست داشتند چنین جملاتی را از فرویدنبرگر نقل کنند: « نمی‌توانید مالک همه‌چیز باشید».

فرویدنبرگر، سال ۱۹۹۹ در سن هفتادوسه‌سالگی از دنیا رفت. در آگهی درگذشتش در روزنامۀ تایمز این‌طور آمده بود: «مرحوم فرویدنبرگر شش روز در هفته، روزی چهارده تا پانزده ساعت، کار می‌کرد؛ او حتی تا سه هفته قبل از وفاتش هم مشغول کار بود». او با کار زیاد رس خود را کشیده بود.

بیونگ‌چول هان، فیلسوف کره‌ای‌الاصلی که ساکن برلین است‌، در کتاب جامعۀ فرسودگی۶ می‌نویسد: «هر عصری رنج‏های خاص خودش را دارد». این کتاب نخستین‌بار در سال ۲۰۱۰ در آلمان منتشر شد. هان فرسودگی را با چنین عباراتی توصیف می‌کند: فرسودگی حالتی مانند افسردگی و ازپاافتادگی است، «بیماریِ جامعه‏ای که دچار مثبت‌اندیشی بیش‌ازحد است»، «جامعه‌ای موفقیت‏محور»، جهانی که مردمش می‌گویند ما می‌توانیم و هیچ‌چیز غیرممکنی در این جهان وجود ندارد، جهانی که افراد را وادار می‏کند که تا سرحد نابودیِ خود تلاش کنند. «این نشان‌دهندۀ آن است که بشریت در حال جنگ با خویشتن است».

در تاریخ مبهم فرسودگی، حقیقتی هست که به دست فراموشی سپرده شده است؛ این حقیقت دربارۀ بیمارانی است که در دهۀ هفتاد قرن بیستم در درمانگاه‌های رایگان درمان می‌شدند: بسیاری از آنان کهنه‌سربازان جنگ ویتنام بودند که به هروئین اعتیاد داشتند. تعطیل‌نشدن درمانگاه محلۀ هیت‌-‌اشبری تا حدی به‌خاطر این بود که چنان تعداد زیادی از این کهنه‌سربازها را درمان کرد که بودجۀ آن را حکومت فدرال تقبل کرد. این کهنه‌سربازها در اثر مصرف هروئین دچار فرسودگی شده بودند؛ به‌علاوه آن‌ها به چیزی مبتلا بودند که دهه‏ها با عناوینی چون «خستگی ناشی از جنگ» یا «خستگی ناشی از نبرد» شناخته می‏شد. در سال ۱۹۸۰ که ادعاهای فرویدنبرگر دربارۀ «سندرم فرسودگی» برای نخستین‌بار با اقبال عمومی زیادی مواجه شد، خستگیِ ناشیِ از نبرد کهنه‌سربازان جنگ ویتنام به‌عنوان اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) در ویرایش سوم کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSM-III) به رسمیت شناخته شد. در این فاصله بعضی گروه‌ها، به‌ویژه فمنیست‌ها و مدافعان حقوق زنان بدسرپرست و کودکانی که مورد سوءاستفادۀ جنسی قرار می‌گرفتند، این اختلال را در مورد زنان و کودکانی به کار می‏بردند که هیچ جنگی در زندگی‌شان ندیده بودند.

فرسودگی همانند اختلال اضطراب پس از سانحه از فضای نظامی به زندگی شخصی منتقل شد، انگار که یک‌مرتبه همۀ مردم دچار خستگی ناشی از نبرد شده باشند. کریستینا ماسلاچ، استاد روان‌شناسی اجتماعی در دانشگاه برکلی، از اواخر دهۀ هفتاد در تحقیقات تجربی فرسودگی پیش‌گام بوده است. در سال ۱۹۸۱ او ابزار تشخیصی اصلی این حوزه، یعنی پرسش‌نامۀ فرسودگی شغلی ماسلاچ، را طراحی کرد؛ سال بعد نیز کتاب فرسودگی: بهای مراقبت۷ را منتشر کرد که باعث شد عموم مخاطبان از پژوهش‌های استقبال کنند. ماسلاچ می‌گفت: «سندروم فرسودگی شغلی شامل خستگی روحی، زوال شخصیت و افت عملکرد فردی است و در میان افرادی دیده می‌شود که به‌نوعی خدمتی به مردم ارائه می‌کنند». او بر وجود فرسودگی شغلی در «مشاغل مددرسان» مثل معلمی، پرستاری و مددکاری اجتماعی تأکید می‌کرد، مشاغلی که جمعیت زنان در آن‌ها غالب است و همواره هم حقوق ناچیزی می‏گیرند (کسانی که با گسترده‌کردن معنای استعارۀ نظامی «خط مقدم»، در کنار پلیس‌ها، آتش‌نشان‌ها و متخصصان فوریت‌های پزشکی، به‌عنوان کارمندان خط مقدم دسته‌بندی می‌شوند). در این نوع مشاغل، مراقبت از افراد آسیب‌پذیر و مشاهدۀ تألم‌هایشان آسیب‌های فراوانی دارد و معضلات خاصی به بار می‌آورد. هدف از گذاشتن نام فرسودگی شغلی بر این دردها کاهش آن‌ها بود اما اینگونه نشد، چراکه شرایط کاری این مشاغل مراقبتی، مثل اضمحلال عاطفی، زیادبودن ساعات کاری و نشناختن منزلت آن‌ها، بهبود نیافته بود.

فرسودگی کماکان پیشرفت می‏کرد. هاروارد بیزنس ریویو در سال ۱۹۸۱ مقاله‌ای منتشر کرد که در آن گفته شده بود: «فرسودگی، از سطوح اجرایی گرفته تا سطوح مدیریتی، همه را در بر می‌گیرد». در این مقاله داستان مدیری آمده بود که خردوخاکشیر شده بود: «باعث‌وبانی ازپاافتادن او ساعات طولانی کار و فشار بی‌وقفۀ ناشی از تصمیمات دشوار بود. به‌علاوه این مسائل سبب شده بود تا نتواند به مسائل کنترلی توجه کافی داشته باشد و در یک کلام دچار فرسودگی شده بود». فرسودگی شغلی همچنان جولان می‌داد. روی جلد یکی از نسخه‏‌های نیوزویک در سال ۱۹۹۵ نوشته شده بود: «رؤسای دانشگاه‌ها، مربیان و مادران شاغل همگی دچار فرسودگی شده‌اند». مردم با پیدایش اینترنت دربارۀ «فرسودگی دیجیتال» صحبت می‌کردند؛ مجلۀ اِل در سال ۲۰۱۴ این پرسش را مطرح کرد که آیا دستِ‌آخر اینترنت ما را نابود می‌کند؟ در این مقاله توصیه‌هایی برای مقابله با فرسودگی آمده بود، مثل اینکه «نیمه‌شب‌ها نه ایمیلی بنویسید و نه به ایمیلی پاسخ دهید. … به نَفَسی که از بینی‌تان فرومی‌رود و برمی‌آید و یا به بالا و پایین‌رفتن شکمتان حین تنفس توجه کنید». شعار شرکت اِسلک این است: «سخت کار کنید و به خانه بروید»، شرکتی که، با عرضه‌کردن محصولش در سال ۲۰۱۴، پایان‌یافتنِ به‌موقع کار را دشوار کرد. اسلک شما را فرسوده می‌کند. شبکه‌های اجتماعی شما را فرسوده می‌کنند. مشاغل موقت شما را فرسوده می‌کنند. پیترسون در کتاب به ته خط رسیدیم: چگونه نسل هزاره به نسلی فرسوده بدل شد؟، کتابی که آن اوایل مطلبِ پربازدیدی در سایت بازفید بود، می‌گوید: «فرسودگی صرفاً گرفتاری موقتی نیست، بلکه وضعیت عصر کنونی ماست و این پدیده به‌ویژه در نسل هزاره رو به افزایش است»؛ و حالا در دوران همه‏گیری کرونا هم هستیم.

در ماه مارس، ماسلاچ و همکارش مقاله‌ای در هاروارد بیزنس ریویو منتشر کردند که حسابی روی آن کار کرده بودند؛ آن‌ها در این مقاله هشدار دادند که نباید واژۀ فرسودگی شغلی به یک اصطلاح عام تبدیل شود و ابراز تأسف کردند که پرسشنامۀ ماسلاچ در مواردی نابجا به کار رفته است. آن‌ها تشریح کردند که «غرض از طراحی پرسشنامۀ فرسودگی شغلی این نبوده که مشکلات مربوط به سلامت افراد را تشخیص دهیم، بلکه در پی آن بودیم که، با سنجش فرسودگی شغلی، کارفرمایان را ترغیب کنیم تا محیط کار سالم‌تری برای کارکنان ایجاد کنند».

این‌طور که پیداست، هرچه بیشتر دربارۀ فرسودگی صحبت کنیم، افراد بیشتری می‌گویند که ما دچار فرسودگی هستیم، افرادی که احساس می‌کنند به ستوه آمده‌اند و تهی و دل‌مرده شده‌اند. چه چیزی می‌تواند پیدایش و گسترش بهت‌انگیز این گرفتاری را توضیح دهد؟ شاید بگوییم کم‌شدن عضویت در کلیساها. اما در سال ۱۹۸۵ هفتاد‌و‌یک درصد از آمریکایی‌ها در عبادت‌گاهی عضو بودند که حدود همان آمار دهۀ چهل است. در سال ۲۰۲۰ فقط چهل‌و‌هفت درصد از آمریکایی‌ها در یک مرکز دینی عضو بوده‏اند. بسیاری از روش‌های پیشنهادشده برای درمان فرسودگی -سلامت جسم، ذهن‌آگاهی و مراقبه (مثل توصیۀ مجلۀ اِل که می‌گوید «هر روز، حتی شده پنج دقیقه، آرام و بی‏حرکت بنشینید»)- همان نسخه‌های غیردینی‌شدۀ نیایش، آداب روز یکشنبه و عبادات هستند. اگر فرسودگی از زمان جنگ تروا وجود داشته است، شاید انسان خودش برای تسکین رنج‌های ناشی از آن نماز، عبادات و آداب روز شنبه را ابداع کرده است. اما این توضیح حرف زیادی برای گفتن ندارد، خصوصاً اینکه، با پیدایش انجیل ثروت، مسیحیت آمریکایی به آیینی موفقیت‏محور تبدیل شد. بیشتر این موارد در ادیان دیگر نیز دیده می‌شوند. وبسایتی به نام پروداکتیو مُسلم وجود دارد که توصیه‌هایی دراین‌باره دارد «چگونه با فرسودگی مقابله کنیم؟»، برای مثال می‌گوید «درآمد حلال برکت دارد». گذشته از این، درواقع امر نیایش، بزرگداشت روز یکشنبه و شرکت در مراسم عبادی مانعِ فرسودگی افراد مذهبی نمی‌شود، چراکه حتی وبسایت‌های مذهبی و مجله‌ها هم مرتباً نسبت به ایجاد فرسودگی، حتی برای روحانیان، تذکر می‌دهند. («پیشوای کلیسا در زندگی خود با افراد زیادی برخورد دارد و اغلب اوقات وقتی دچار استرس زیاد یا فرسودگی می‌شود، روابطش را با بقیه قطع می‌کند و در انظار عمومی ظاهر نمی‌شود»).

ممکن است شما به فرسودگی ناشی از ازدواج، فرسودگی از انجام وظایف پدری و مادری و یا فرسودگی از همه‌گیری یک بیماری مبتلا شوید. علت این مسئله تا حدی به‌خاطر این است که هرچند فرسودگی بیشتر دربارۀ کارکردنِ زیاد مطرح می‌شود اما امروزه در همۀ اموری که بر وفق مراد مردم نیست، سخنی از آن به میان می‌آید. شما باید برای ازدواج خود وقت بگذارید، در باغچۀ خانۀ خود کار کنید، فعالیت کنید، برای تربیت فرزندان خود بیشتر وقت بگذارید و روی رابطۀ خود با خداوند هم کار کنید. یکی از وبسایت‌ها گفته بود: «اگر آن‌قدر از خودتان کار می‌کشید که مسیحیِ ممتازی شوید، شک نکنید که در معرض خطر فرسودگی مسیحی هستید». [امروزه] حتی ماساژدادن هم یک «فعالیت بدنی» است.

شاید فرسودگی وضعیت عصر کنونی ما باشد، اما خاستگاه‌های تاریخی خاص خودش را دارد. زمانی که فرویدنبرگر در دهۀ هفتاد به دنبال فرسودگی شغلی می‌گشت، دستمزد واقعی دچار رکود شده و عضویت در اتحادیه‌ها کاهش یافته بود؛ مشاغل تولیدی از بین رفته و مشاغل خدماتی رونق گرفته بود. تازگی‌ها تعدادی از این معضلات از میان رفته است، اما حرف‌زدن دربارۀ فرسودگی شغلی در دهه‌های گذشته هیچ دردی از ما دوا نکرده است. بلکه برعکس، این کارها سبب شد تا مسئولیت آشوب‏های عظیم اقتصادی و اجتماعی و تغییرات بازار کار به گردن خود افراد شاغل بیفتد. پیترسون دراین‌باره می‌گوید این حجم از بار مسئولیت بیش‌ازهمه بر دوش نسل هزاره سنگینی می‌کند و برای تأیید این ادعایش مواردی را مطرح می‌کند. اما درسی که از تاریخ فرسودگی می‌آموزیم این است که هر نسلی از آمریکایی‌ها که از دهۀ هفتاد به بعد متولد شده باشد ادعاهای مشابهی را مطرح می‌کند و پر بی‌راه هم نمی‌گوید، چراکه کارکردن افراطی در حال افزایش است. این آشفتگی عظیم همان چیزی است که جو بایدن درصدد رفع آن است. در زمان‌های گذشته که شرکت‌ها در قبال ساعت‌های کاری زیاد حقوق ناچیزی می‌پرداختند، کارگران در چانه‏زنی‌های جمعی شرکت می‌کردند و قراردادهای بهتری می‌نوشتند. اما اوایل دهۀ هشتاد قرن بیستم که شرکت‌ها در قبال ساعت‌های کاری زیاد دستمزدهای ناچیزی می‌دادند، کارگران چک‌لیست‌های فرسودگی را از روزنامه‌ها جدا می‌کردند و روی درِ یخچالشان می‌چسباندند. آیا شما دچار فرسودگی هستید؟ این‌گونه می‏توانید بفهمید!

فرسودگی استعاره‌ای جنگی است. از زمان ریگان به بعد، اوضاع و احوال سرمایه‌داری متأخر باعث شده که شغل برای بسیاری از مردم به‌مثابۀ میدان نبرد باشد و زندگی روزمره، از جمله سیاست‌ و زندگی مجازی، بیشتر شبیه سلاخی‌شدن به نظر آید. همۀ اقشار جامعه، از غنی و فقیر و جوان و پیر گرفته تا کسانی که از دیگران مراقبت می‌کنند و کسانی که از آن‌ها مراقبت می‌شود و افراد مذهبی و غیرمذهبی، همگی به علت جراحات ناشی از این نبرد ازپاافتاده‌اند، نیست‌ونابود یا بی‌ارزش شده‌اند، جانشان به لب رسیده و لت‌وپار شده‌اند. قرنطینه نیز یکی از این شرایط جنگی است؛ گویی هر یک از ما، نه‌تنها در بحبوحۀ همه‌گیری بیماری کرونا، بلکه در میان اقدامات تروریستی و تیراندازی‌های گسترده و شورش‌های مسلحانه، در وضعیتی هابزی درگیر نبردی برای بقا هستیم و زندگی اجتماعی مانند فعالیت در منطقۀ جنگی شده است. امیدواریم که دوباره استعاره‌های مسالمت‌آمیزتری برای تألم‌ها، خستگی‌های شدید، حسرت‌های تلخ و خساراتی که فراموششان نمی‌کنیم بیابیم. آشیل به آگاممنون هشدار داد: «شما قلب خود را شکسته، مأیوس و آشفته خواهید کرد». همین الان، یک سایت سلامتی به من توصیه ‌کرد که «یازده روش برای فرونشاندن دردهای ناشی از فرسودگی و شکستن دیوار همه‌گیری کرونا وجود دارد. اولین کار این است که فهرستی از راهبردهایی تهیه کنید که برای مقابله با این مشکلات به ذهنتان خطور می‌کند». در جواب می‌گویم: باشد، حتماً.

 

پی‌نوشت‌ها:

  • این مطلب را جیل لپور نوشته و در تاریخ ۲۴ مه ۲۰۲۱ با عنوان «Burnout: Modern Affliction or Human Condition?» در وب‌سایت نیویورکر منتشر شده است. و برای نخستین‌بار با عنوان «چرا این‌قدر فرسوده شده‌ایم؟» در بیستمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀمحسن به‌خوی منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۶ آذر ۱۴۰۰با همان عنوان منتشر کرده است.
  • • جیل لپور (Jill Lepore) نویسندۀ همکار نیویورکر و استاد تاریخ دانشگاه هاروارد است. او تاکنون چهارده کتاب نوشته که نام آخرین‌شان اگر آنگاه (If Then: How the Simulmatics Corporation Invented the Future) است.
  • •• آنچه خواندید در شمارهٔ ۲۰ فصلنامهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالبی مشابه می‌توانید شمارۀ بیستم فصلنامهٔ ترجمان را از فروشگاه اینترنتی ترجمان به نشانی www.tarjomaan.shop بخرید. همچنین برای بهره‌مندی از تخفیف و مزایای دیگر و حمایت از ما می‌توانید اشتراک فصلنامهٔ ترجمان را با تخفیف از فروشگاه اینترنتی ترجمان خریداری کنید.

[۱] هر دو قطعۀ کتاب عهد عتیق از ترجمۀ آقای پیروز سیار از همین کتاب (نشر نی و هرمس، ۱۳۹۶) گرفته شده است [مترجم].

[۲] Can’t Even: How Millennials Became the Burnout Generation

[۳] Burn-out: The High Cost of High Achievement

[۴] دیلبرت یک داستان مصور آمریکایی است که اسکات آدامز نوشته و نقاشی کرده است و در زمان خود بسیار معروف بود ]مترجم[.

[۵] Women’s Burnout: How to Spot It, How to Reverse It, and How to Prevent It

[۶] انتشارات ترجمان دو کتاب از بیونگ چول هان، جامعۀ فرسودگی و جامعۀ شفافیت، را ترجمه و در قالب یک کتاب با عنوان جامعۀ فرسودگی، جامعۀ شفافیت منتشر کرده است. برای خرید این کتاب به فروشگاه اینترنتی ترجمان به نشانی www.tarjomaan.shop مراجعه کنید.

[۷] Burnout: The Cost of Caring

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.