پروفسور فان اس آنطور که من شناختم
حسن انصاری
مبلغ/ فان اس تاریخنگار اندیشه اسلامی بود. او به زمینهها و بافت تاریخی اندیشه و تحولات آن توجه داشت. اگر به علم کلام علاقه داشت از این خاستگاه و منظر بود. بیش از آنکه مسئله های کلامی از نقطه نظر فلسفی برایش اهمیت داشته باشد و یا جذاب باشد؛ آنطور که مثلا برای دانیل ژیماره و یا ریچارد فرانک مطرح بود فان اس به بافت اجتماعی و سیاسی اندیشه ها توجه داشت. با این دیدگاه بود که به نوشتن کتاب کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم همت گماشت.
به گزارش «مبلغ» به نقل از دین آنلاین، بیستم نوامبر امسال جهان اسلام شناسی در غرب بزرگترین و مشهورترین و پرکارترین شخصیت خود را از دست داد: پروفسور یوزف فان اس. برخلاف دیگر همکاران و همسالانش شهرت او در اسلامشناسی از مرزهای حوزه آکادمیک بسیار فراتر رفت و شهرت رسانه ای و جهانی پیدا کرد. او همراه ویلفرد مادلونگ و دانیل ژیماره آخرین افراد از نسل قدیم اسلامشناسان در غرب به شمار می آمد. من با هر سه این اشخاص از نزدیک آشنا بوده ام و اینجا تلاش می کنم مختصرا روایت خود را از کارنامه علمی شادروان فان اس ارائه دهم.
فان اس عموما شهرتش را مرهون تخصص در علم کلام اسلامی و به ویژه کلام معتزلی است. هم به دلیل کتاب عظیم شش جلدی اش درباره کلام و جامعه در سده های دوم و سوم قمری و هم به دلیل بیشتر مقالات و کتاب هایی که در این زمینه نوشته و از آن جمله رساله دانشیاری اش درباره عضد الدین ایجی. با این وصف فان اس را باید فراتر از یک متخصص در حوزه علم کلام دانست.
فان اس به گواهی آثار متعددش بیش از یک متخصص صرف در زمینه کلام اسلامی، در واقع متخصص در تاریخ اندیشه دینی در اسلام بود و اگر به سرچشمه های تاریخ علم کلام در دو قرن نخست توجه داشت بیشتر بدین جهت بود. او در حقیقت تاریخ نگار اندیشه و تاریخ فرهنگی اسلام بود. در همین چارچوب باید اشاره کنم که رساله دکتری او درباره حارث محاسبی بود. به یک معنا تفکر اسلام سنی برای او محور مطالعاتی اش را تشکیل می داد. علم کلام معتزلی و سابقه علم کلام اشعری در سنت های ابن کلاب و حارث محاسبی و قلانسی را هم درست به همین دلیل مورد مطالعه قرار می داد تا مراحل شکلگیری اسلام ارتودکسی را بتواند تبیین کند؛ چیزی که در کتاب شکوفایی علم کلام اسلامی آن را در چندین فصل ممتاز توضیح داد؛ کتابی که در حقیقت خلاصه موسوعه شش جلدی اوست و به زبان های انگلیسی و عربی و اینک فارسی ترجمه شده.
برای او دو قرن نخست اهمیت فوق العاده ای داشت: اینکه چگونه به تدریج منابع دینی فقه و کلام شکل گرفت؟ مسئله های اصلی دینی و اعتقادی در بافت تحولات سیاسی دقیقا در سده های اول و دوم چه بود؟ مرجعیت های دینی چگونه شکل گرفتند و به تدریج سخن از سنت و اجماع متداول شد؟ به همین دلیل به مرجئه و قدریه پرداخت و چند متن مهم از آنان را که متعلق به دو قرن اول بود منتشر کرد. فان اس از همان آغاز تحقیقات به مسئله شکل گیری جماعت ها / فرق دینی بذل توجه داشت و در دهه آخر عمر علمی خود دو جلد بزرگ درباره ادبیات بدعت نگاری اسلامی نگاشت که از شاهکارهای اوست. همچنین متن کتاب الأصول را که به نظر مادلونگ باید از جعفر بن حرب باشد در همان اوائل کار و البته با انتساب اشتباه به ناشی اکبر منتشر کرد.
برخلاف مادلونگ که متن های زیادی را با تصحیح انتقادی منتشر کرده فان اس چندان به این کار گویا علاقمند نبود. با این وجود من در سرتاسر غرب در حوزه اسلامشناسی کسی را به پایه و میدان اطلاع فان اس در شناخت متون و منابع اسلامی نمی شناسم. نه تنها متون چاپ شده قدیم بلکه حتی متن هایی که در دو دهه اخیر و لو در مجلات و یا از سوی ناشران ناشناخته منتشر شده بود را می شناخت و سعی می کرد از آنها در آثارش استفاده کند. من خود یکبار از او از سبب آن پرسیدم و سرّ این موفقیتش را جویا شدم. گفت که سفر زیاد می رود و هر جا می رود سعی می کند تنها در کتابخانه ها وقتش را سپری کند. فان اس اصولا اهل سفر بود. به شاید تمامی کشورهای اسلامی سفر کرده بود. چند باری هم به ایران آمد. اولین بار او را در کنگره شیخ مفید در سال ۷۲ شمسی در قم دیدم و با او مختصری صحبت کردم. قبل از آن هم به ایران آمده بود. بعد از آن چند بار دیگر هم ایران آمد. تا آنجا که می دانم گویا هیچگاه شاگردی ایرانی نداشت اما از کشورهای عربی تعدادی از معارف امروز از شمار شاگردان او هستند و به همین سبب شاید در کشورهای عربی شهرت بیشتری داشت. البته به نظرم تعداد مقالات و کتاب هایی که از او به فارسی ترجمه شده با احتساب سال های اخیر بیش از ترجمه های عربی باشد. خودش به ایران خیلی علاقمند بود و از پایه و سطح علمی نویسندگان و محققان ایرانی ستایش می کرد. فارسی را بسیار خوب می خواند و می فهمید و از منابع قدیم فارسی و حتی تحقیقات جدید به راحتی استفاده می کرد. فان اس برخلاف مادلونگ که در زمینه شیعه شناسی کار تخصصی کرده متخصص تشیع نبود. البته در آثارش به کلام نخستین شیعه توجه داشت؛ منتهی به حساب مساهمتی که متکلمان شیعی در روند کلی علم کلام اسلامی در دو سه قرن نخست داشته اند. تحلیلش از اسلام هم بیشتر با محوریت اسلام سنی بود. این البته نقطه ضعفی در کارش به حساب می آید.
در غرب اصولا توجه آکادمیک به تشیع بیشتر مرهون هانری کوربن است و امروزه آنطور که آقای امیر معزی جایی هم ابراز کرده گویا تنها کرسی مختص شیعه شناسی در کل غرب که دانشجویان دکتری تربیت می کند کرسی اوست در مدرسه کاربردی مطالعات عالی سوربون که اینک در اختیار آقای امیر معزی است.
فان اس در زمینه علم کلام معتزلی بیشتر از همه روی ابراهیم نظّام کار کرده بود. با این وصف آنچه با عنوان “کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم” سال ها بعد در دهه نود منتشر کرد در حقیقت حاصل سه دهه کار علمی دقیقی بود که پیشتر روی کلام اسلامی در آغاز آن، به ویژه عصر واصل بن عطاء تا دوره ضرار بن عمرو، قدریه آغازین و مرجئه نخستین و همچنین متکلمین سنت گرایی مانند ابن کلاب انجام داده بود و درباره آنها کتاب ها و مقالات متعددی منتشر کرده بود.
فان اس حاصل و خلاصه این پژوهش ها را در کتاب شش جلدی خود دیگر بار مطرح کرد. این کتاب که در واقع موسوعه ای عظیم درباره تاریخ اندیشه دینی اسلامی در دو قرن دوم و سوم قمری است بیش از هر چیز یک لیستی است بلند از همه متفکران دینی که در ساختن اندیشه اسلامی در دوره نخستین آن مساهمت داشته اند بر اساس امصار مختلف؛ لیستی از قدریان و مرجیان و شیعیان و خوارج و طبعا معتزله. در این چارچوب فان اس از دو نوع دسته کتاب بیش از هر منبع دیگری استفاده کرده: یکی کتاب های ملل و نحل و ردیه نویسی ها و دیگری کتاب های رجال و تراجم نگاری اهل سنت. این دومی در واقع ابتکار مهم فان اس است. او این امتیاز را داشت که اهمیت گزارش های کتاب های رجال و تراجم نگاری نخستین را برای آشنایی با اندیشه های دینی نخستین به درستی درک کند. فان اس البته از آثار کلامی معتزله هم استفاده کرده اما در مجموع او را نمی توان متخصص کلام متأخر معتزلی، مثلا کلام بهشمی دانست آنطور که مثلا ریچارد فرانک متخصص بود و یا متخصص کلام اشعری (و البته معتزلی) آنطور که دانیل ژیماره و یا کلام شیعی آنطور که مادلونگ است. فان اس با این وصف چنانکه گفتیم پیشینه مطالعه درباره کلام متأخر را هم در کارنامه خود دارد: کتابی درباره ایجی و یک کتابشناسی تفصیلی درباره میر سید شریف جرجانی. فان اس همچنین از نخستین کسانی بود که به اهمیت کلام و تاریخ اندیشه کرامیه توجه نشان داد و متون ناشناخته ای از آنان و یا درباره آنان را در کتابچه ای معرفی کرد. فان اس گاهی به حسب علاقه و یا شاید بر حسب اتفاق به کارهای دیگری در حوزه اسلامشناسی مشغول می شد: مثلا کتابچه ای دارد درباره کسانی که ستایش نامه هایی برای کتاب های رشید الدین فضل الله نوشته اند و یا اثری درباره الحاکم بأمر الله فاطمی دارد.
فان اس برای اصالت اندیشه اسلامی و مساهمت مهم متکلمان و متفکران اسلام در الهیات دینی در شکل جهانی آن اعتبار و اهمیت زیادی قائل بود. چنانکه گفتم فان اس بیش از هر چیز به تاریخ اندیشه دینی اعم از علم کلام توجه داشت. به همین دلیل مثلا به احادیث و اسناد حدیثی در تحلیل هایش خیلی اهمیت می داد. کتاب او با عنوان “میان حدیث و کلام” نمونه برجسته ای است از تحلیل متن/سند درباره یک حدیث در بحث از قدریه. در خصوص تاریخ گذاری حدیث و متون، نظر فان اس نظری میان مادلونگ و مایکل کوک/ پاتریشیا کرون بود. بنابراین فان اس با دیدگاه تجدید نظر طلبان در خصوص اصالت متون حدیث و قرآن موافق نبود گرچه در مجموع دیدگاه او از مادلونگ به نظرم در این زمینه سخت گیرانه تر بود. در واقع فان اس برخلاف نظر تجدید نظر طلبان و شکاکان اصالت قرآن و متون حدیثی را می پذیرد گرچه برای تاریخگذاری حدیث اهمیت قائل است. در تحقیقات خود با دقتی قابل ستایش به بحث های اصالت متون می پردازد و تاریخگذاری متن ها برایش اهمیت دارد.
من از سال ۲۰۰۵ دوستی ام با فان اس بیشتر شد و تا این اواخر مکاتباتی با هم داشتیم. در نامه هایش فان اس معمولا از کشفیات علمی جدیدش و یا از مقالات و تحقیقات تازه اش می نوشت و گاهی هم من کمک می کردم و منبعی را به او معرفی می کردم و یا نسخه کتابی را برایش می فرستادم. اولین بار در اروپا او را در پاریس دیدم که برای سخنرانی آقای خاتمی به یونسکو دعوت شده بود. همانجا درباره کتاب التحریش ضرار بن عمرو که به تازگی درباه اش تحقیقی را آغاز کرده بودم مفصلا با او گفتگو کردم. بعدها در آلمان او را بیشتر می دیدم و یکبار هم در کنفرانسی که درباره موضوع تکفیر در مادرید ترتیب داده بودیم او هم شرکت کرد و سخنرانی جالبی کرد و چند روزی با هم بودیم. آخرین بار اگر اشتباه نکنم او را در سال ۲۰۱۳ در میلان و در کتابخانه آمبروزیانا دیدم که به مناسبت دعوتی از او آنجا بود. من از حضور او در ساختمان با شکوه آمبروزیانا بی اطلاع بودم و مثل هر روز در مدت اقامتم در آنجا قصد رفتن به داخل تالار نسخه های خطی را داشتم که متوجه شدم از تالار کناری صدای آشنای فان اس به گوش می رسد. او در حال سخنرانی در آن تالار بود و بعد یک روزی آنجا با هم بودیم و گفتگو می کردیم. فان اس بر کتاب های زیادی از همکارانش در عمر دانشگاهی اش نقد و گزارش نوشت و گاه البته بسیار سخت و تند و منتقدانه می نوشت. به گمانم تنها دو بار درباره تحقیقاتی به زبان فارسی ریویو و یا مقاله ای نوشت: یکبار مقدمه مفیدی بر بیست گفتار استاد دکتر مهدی محقق نگاشت که به زبان فارسی در مقدمه کتاب منتشر شد. یکبار هم وقتی کتاب بررسی های تاریخی من منتشر شد و من نسخه ای از آن را برای او فرستادم یک نقد و معرفی دوازده سیزده صفحه ای بر آن به زبان آلمانی در مجله مشهور و ممتاز اسلام (آلمان) منتشر کرد که البته برای من خوشایند بود؛ از این جهت که توجهی به یک اثر فارسی کرده است. فان اس در آثارش به تحقیقات در زبان های غیر اروپایی توجه نشان می داد و از آن جمله به مقالات و تحقیقات به زبان فارسی. کاری که شاید بسیاری متأسفانه به اهمیت آن بی توجهند. در این میان در کتاب دو جلدی اش درباره ملل و نحل نگاری و همچنین مقالات متأخرش مکرر به نوشته های من ارجاع می داد. حتی در بسیاری مواقع به نوشته های من در فضای مجازی (وبلاگ کاتبان) در آثارش ارجاع داده است. زمانی من مطلبی درباره عدم صحت انتساب کتاب الشجره المبارکه به فخر رازی منتشر کردم و او نقدی مفصل به زبان فرانسه بر من نوشت و منتشر کرد.
تا قبل از اینکه مطالعات خود را در غرب دنبال کنم در ایران و یا لبنان هر چه از فان اس به فارسی و یا عربی ترجمه می شد را می خواندم؛ از جمله شاهکارش درباره ساخت منطقی علم کلام اسلامی که در مجله معارف منتشر شد و یا کتابچه اش درباره کرامیه (باز در همان مجله). در بیروت از طریق شاگردش رضوان السید بیشتر با آثار و روش تحقیقاتی فان اس آشنا شدم. آن زمان ماهر جرار هم در آشنایی من با فان اس مؤثر بود. بعدا او قسمتی از کتاب حدیث و کلام فان اس را به عربی شایسته ای ترجمه کرد که مجله الأبحاث آن را منتشر کرده. نویسندگان متعددی از دنیای عرب که در زمینه تحقیقات کلامی آثاری منتشر کرده اند عمیقا تحت تأثیر فان اس بوده اند. نمونه روشن آن آقای فهمی جدعان است که در کتاب المحنه خود کاملا تحت تأثیر نوشته های فان اس است.
شادروان فان اس بسیار پر کار بود. هم بسیار می خواند و هم بسیار می نوشت. سفر هم زیاد می رفت و من حقیقتا نمی دانم این همه را چگونه با هم جمع می کرد. جالب اینکه تا زمانی که من به خاطر دارم از کامپیوتر ظاهرا استفاده نمی کرد و برای نوشتن از ماشین های دستی تایپی قدیم همیشه استفاده می کرد و وقتی به ناشران کتاب هایش را می فرستاد خود باز با همان سیستم دستی غلط گیری می کرد. حتی نامه های شخصی اش که چند نمونه از آنها را که به من فرستاده هنوز دارم با همین سبک قدیمی تایپ و غلط گیری می کرد.
فان اس چنانکه گفتم تاریخنگار اندیشه اسلامی بود. او به زمینه ها و بافت تاریخی اندیشه و تحولات اندیشه توجه داشت. اگر به علم کلام علاقه داشت از این خاستگاه و منظر بود. بیش از آنکه مسئله های کلامی از نقطه نظر فلسفی برایش اهمیت داشته باشد و یا جذاب باشد؛ آنطور که مثلا برای دانیل ژیماره و یا ریچارد فرانک مطرح بود فان اس به بافت اجتماعی و سیاسی اندیشه ها توجه داشت. با این دیدگاه بود که به نوشتن کتاب کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم همت گماشت.
سخن آخر درباره استاد فان اس اینکه وی حقیقتا در مقابل موج جدید اسلام هراسی که در یکی دو دهه اخیر در برخی رسانه ها در غرب دیده می شود ایستاد و بر تنوع اندیشه و تفکر اسلامی و بر گشودگی آن بر تفکرات و تمدن های دیگر پای فشرد و از گفتگوی اسلام و مسیحیت دفاع می کرد.