نگاهی به «مطالعات مردانگی» در جهان اسلام؛ مردانگی در نقاط مختلف جهان اسلام چگونه است؟

به گزارش «مبلغ» به نقل از شعوبا، مقاله‌ی حاضر از «کتاب راهنمای اسلام معاصر و زندگی‌های مسلمانان» انتخاب شده که انتشارات اشپرینگر در سال ۲۰۲۱ آن را به چاپ رسانده‌است. سرویراستاران این کتاب، رونالد لوکنز-بول، استاد انسان‌شناسی و مطالعات دین در دانشگاه فلوریدای شمالی و مارک وودوارد، پژوهشگر حوزه‌ی انسان‌شناسی فرهنگی هستند. در این کتاب، پس از مروری بر تاریخ اسلام و مذاهب آن، وجوه متعددی از زندگی معاصر مسلمانان در نقاط متفاوت جهان، از جمله اروپا، خاورمیانه، آفریقا و آسیا مورد بررسی قرار گرفته‌است. علاوه بر مسائل روزمره‌ی زندگی، مقالاتی در خصوص جریان‌های سیاسی ملی و فراملی نیز در این کتاب مطرح شده‌اند. مقاله‌ی «مسلمانان و مردانگی: مجادلات معاصر» مروری است بر زیرشاخه‌ی جدیدی که در دهه‌های اخیر در مطالعات مردانگی ظهور کرده‌است. نویسنده‌ی این مقاله، مروری مختصر داشته است بر مهم‌ترین مطالعات انجام‌شده در سراسر دنیا با موضوع مردانگی‌های مسلمان. در ادامه، خلاصه‌ای از این مقاله به فارسی برگردانده شده‌است.

مقدمه

در دو دهه‌ی نخست قرن بیست و یک، مطالعه‌ی مردانگی‌های مسلمان با شتاب بسیار توسعه یافته‌است. این دو دهه، برای اجتماعات مسلمان در تمام جهان، با «جنگ علیه تروریسم» در مقیاس جهانی تعریف شده، جنگی که در آن افغانستان و عراق، در اثر پیامدهای حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱، اشغال شدند. در این بستر است که مردان مسلمان توامان نقش تهدیدگر (به عنوان تروریست) یا در خطر (رادیکال شدن و متعاقبا ورود به تروریسم) داشته‌اند و در نتیجه هم اسماً، هم در ظاهر و هم به واسطه‌ی عمل کردن بر اساس ایمان‌شان، مورد برخوردهای کلیشه‌ای قرار گرفته‌اند، به گونه‌ای مضحک و اغراق‌آمیز بازنمایی ‌شده و موضوع پوشش همه‌جانبه‌ی رسانه‌های جمعی بوده‌اند.

مطالعاتی که در این بستر انجام شده‌اند، کوشیده‌اند با استفاده از مفهوم شرق‌شناسی‌گراییِ ادوارد سعید و نظریه‌ی پسااستعماری او، آثار استوارت هال و نیز مفهوم اسلام‌هراسی، نژادپرستی و سایر چالش‌هایی که در برابر اجتماعات مسلمان قرار دارند را نمایان کنند. با  این همه، «مردانگی هرچند در فرهنگ اسلامی مسلط است، اما تا کنون مقوله‌ای بازشناسی‌نشده باقی‌مانده و قدرتش را با پرهیز از هویت‌یابی حفظ می‌کند.» در این زمینه است که ما می‌خواهیم ظهور یک زیرشاخه‌ی پژوهشی مهم و روبه‌رشد، یعنی مردانگی‌های مسلمان را معرفی کنیم. شیب رشد این دسته مطالعات نشان می‌دهد تلاش برای فهمیدن تقاطع جنسیت و اسلام در دو دهه‌ی ابتدایی قرن بیست‌ویک افزایش معناداری داشته است. از جمله، پدرسالاری و نابرابری جنسیتی از مسائلی هستند که بین اندیشه‌ها و مناسک اسلامی مورد توجه قرار گرفته‌اند و مطالعه‌ی مردانگی‌های مسلمان، نه تنها این قسم مسائل را روشن‌تر می‌کند، بلکه توامان ظرفیت رهایی‌بخشی هم دارد، چراکه نابرابری‌های دیرینه‌ی ساختاری و فرهنگی را نمایان می‌کند و تبعیضی که از سوی دولت، رسانه‌ها و جامعه‌های گسترده‌تر بر مردان رواداشته‌می‌شود را پیش چشم می‌آورد. مردان مسلمان هم معمولی‌اند، یعنی پدران بامحبت و اعضای خانواده را تشکیل می‌دهند، و هم در جامعه مشارکت می‌کنند. مطالعات مردانگی می‌تواند هر دوی این وجوه را آشکار کند.

مردانگی و قدرت

مطالعات مردانگی در ابتدا محدود به مطالعات جنسیت و به شدت تحت تأثیر مطالعات فمنیستی قرارداشت. اما از آنجایی که به دنبال فهم هنجاری‌شدن نقش‌ها و نابرابری‌های جنسیتی بود، به مرور عرصه‌های بیشتری را در بر گرفته است. مردانگی در این جا به معنای برساخت اجتماعی «مرد بودن» است. کانل، به منظور ارائه‌ی طرح کلی از طبیعت سیال مردانگی، می‌گوید: «شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد مردانگی‌ها چندگانه‌اند، پیچیدگی‌های درونی دارند و حتی دچار تناقض می‌شوند. همچنین، مردانگی‌ها در طول تاریخ تغییر می‌کنند و زنان، در تعامل با مردان و پسران، در ساختن مردانگی‌ها نقش قابل‌توجهی دارند.» کانل در اثر خود به نام «مردانگی‌ها»، مفهوم مردانگی هژمونیک را مطرح می‌کند. این مفهوم که بر مبنای تحلیل گرامشی از روابط طبقاتی است، به پویایی فرهنگی اشاره دارد که یک گروه به واسطه‌ی آن جایگاه پیشروی خود را در زندگی اجتماعی به دست آورده و حفظ می‌کند. «مردانگی هژمونیک می‌تواند به مثابه‌ی پیکربندی رفتارهای جنسیت تعریف شود. این رفتارها متضمن پاسخی فعلا مورد قبول، به مسئله‌ی مشروعیت پدرسالاری هستند.» ده سال بعد، کانل و مسراشمیت در بازنگری متن خود چنین می‌نویسند که «ما فرض نکرده بودیم که مردانگی هژمونیک به لحاظ آماری نرمال است، تنها اقلیتی از مردان مردانگی هژمونیک را به نمایش درمی‌آورند. اما قطعا هنجاری است. مردانگی هژمونیک احترام‌برانگیزترین شیوه‌ی مرد بودن در زمان حاضر را متجسم می‌کرد، تمام مردان دیگر را ملزم می‌کرد که خود را در نسبت با آن قرار دهند و به فرودستی جهانی زمانی مشروعیت ایدئولوژیک می‌داد.»

البته مفهوم مردانگی هژمونیک همچنان نیازمند توسعه است، اما چارچوبی فراهم می‌کند که به واسطه‌ی آن می‌توان به این مسئله پرداخت که چگونه منزلت فرودست افراد به رفتار اجتماعی و عمل سیاسی‌شان شکل می‌دهد. این چارچوب به طرز قابل دفاعی مهم‌ترین چارچوب نظری است که به زیرشاخه‌ی مطالعات مردان شکل می‌دهد.

مردانگی‌های مسلمان در زمینه‌هایی با اکثریت مسلمان

پژوهش‌هایی که مردان مسلمان را در زمینه‌هایی با اکثریت مسلمان موضوع خود قرار داده‌اند بسیار گسترده‌اند، و از این رو بازتابی از تنوع موجود در جهان اسلام هستند. این پژوهش‌ها اکثرا در این دیدگاه مشترک‌اند که مردانگی‌ها به صورت اجتماعی برساخته‌می‌شوند، تأکید دارند که تنوع در اسلام ذاتی است، بر این تصریح می‌کنند که مردانگی‌های اسلامی سیال‌اند، و در عین حال، می‌کوشند که ساختارهای پدرسالار در سراسر جهان اسلام را به چالش بکشند. برای مثال، در یکی از پژوهش‌ها، نشان داده شده است که نوعی مردانگی جاافتاده هست که مقدس دانسته می‌شود. این مردانگی در جهان اسلام به واسطه‌ی سلطه‌ی خانوادگی و نمایش قدرت تعریف شده و مردانی که نمی‌توانند با این صورت مسلط مردانگی سازگار شوند را از قلمروی اسلامی اخراج کرده و به قلمروی سکولار می‌فرستد.

در پژوهش دیگری که با رویکرد پزشکی-انسان‌شناختی انجام شده بود، موضوع، شیوه‌های چاره‌اندیشی مردان مسلمان عرب برای رفع مسئله‌ی ناباروری بود. این افراد در پی راهی بودند که فرزندآوری را تسهیل کند، آن هم در محیطی که به واسطه‌ی پدرسالاری، مرد بودن و پدر بودن یک معنا داشتند. در این پژوهش، به واسطه‌ی مفهوم «مردانگی هژمونیک» کانل، تصویری از «مردانگی هژمونیک به سبک خاورمیانه» ارائه می‌شود که ویژگی‌های او بسیار مشابه تصویری است که رسانه‌های غربی ارائه می‌کنند: مرد در آن رئیس خانواده است و می‌تواند اقتدار و قدرت خود را بر زنان اعمال کند، زندگی خانوادگی پدرمکان است، تعدد زوجات مجاز دانسته می‌شود و خشونت، نظامی‌گری، قبیله‌گرایی و رجولیت شدید از دیگر ویژگی‌های آن هستند. با این حال، در کنار این کلیشه‌های منفی از مرد خاورمیانه‌ای، ابعادی بسیار شخصی از افراد هم در این پژوهش به دست آمده‌اند. در این لحظات گفت‌وگوهای صمیمانه‌ای درباره‌ی عشق مردان به همسرانشان شکل‌گرفته‌است که هم نمایانگر آسیب‌پذیری این افراد و هم از خودگذشتگی آن‌ها بود. چنین تصویری با بازنمایی‌های هنجاری معمول در تضاد جدی است. نتیجه‌ی این پژوهش این است که مردانگی‌ها در خاورمیانه، همچنان که در هر منطقه‌ی دیگر، متکثر، متنوع و وابسته به مکان هستند و به صورت تاریخی پدید آمده‌اند.

به علاوه، پژوهشی در مصر نشان داده‌است که برخلاف بازنمایی‌های انجام شده از مردان مسلمان، در واقعیت زندگی آن‌ها بین مذهب و شکل مردانگی رابطه‌ای خطی برقرار نیست. برخی مردان به دستورهای هنجاری دین متعهدند، اما در اجتماع جایگاه محکمی به عنوان مردان واقعی ندارند (به این دلیل که شخصیت قوی، شجاع یا باسخاوتی ندارند) و در مقابل، مردانی که الکل می‌نوشند، مواد مخدر مصرف می‌کنند و دستورهای مذهبی را زیرپامی‌گذارند ممکن است مرد واقعی تلقی شوند.

آسیای جنوبی

مطالعه‌ای در پاکستان، اختلافی را نشان می‌دهد که میان شکل ایدئال مردانگی هژمونیک در پاکستان (سلحشور، جنگجو و شورشگر بودن) و موقعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردان پاکستانی وجود دارد و سبب می‌شود که آن‌ها به کل در جایگاهی نباشند که بتوانند دست به اعمال سلحشورانه بزنند. هنجارهای فرهنگی مردان را ملزم می‌دانستند که هم تأمین‌کننده‌ی مالی باشند و هم از ناموس فردی و جمعی خود حفاظت کنند. از سوی دیگر، فقر احترام مردانه را در سطح فردی و اجتماعی تهدید می‌کند و مردان با اِعمال خشونت، که به لحاظ فرهنگی کنش هنجاری مردانه تصور می‌شود، می‌کوشند جایگاه مناسب خود را باز پس بگیرند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که محققان غربی اغلب گمان می‌کنند با روش‌های کمی می‌توانند دلایلی برای مشارکت مردان پاکستانی در تروریسم و درگیری‌های نظامی پیدا کنند، بدون این که پژوهش کافی در بستر محلی آن‌ها انجام داده باشند.

پژوهشی دیگر در افغانستان به این نتیجه رسیده است که یک عنصر مهم، که به ایدئولوژی سیاسی گروه‌های اسلام‌گرایی مانند طالبان شکل می‌دهد، این است که مردان غیرغربی می‌خواهند در برابر مردان غربی مقاومت کنند، به این دلیل که مردانگی محلی خود را در برابر تجاوز مردانگی غربی در خطر می‌بینند. آن‌ها می‌خواهند مرد بودن خود را در برابر سیاست‌های جهانی‌شدن حفظ کنند، سیاست‌هایی که به طرز ویرانگری مردانگی‌زدا و خوارکننده‌ است. این توصیفات با مفهوم «مردانگی فرودست» همبستگی دارند. مردانگی فرودست به این معناست که کنشگر می‌کوشد قدرت خود را در برابر دیگریِ قدرتمندتر باز به دست آورد.

آسیای جنوب‌شرقی

پژوهشی درباره‌ی مردانگی‌های معاصر در اندونزی دریافته است که مردان جوان اندونزیایی سه گونه نمایش در رسانه‌ها دارند: «مسلمان جوانی که مومن است، ریش دارد، درس دین می‌خواند و کلاه سفید به سر دارد»، «مرد جوان کاردرست اما حساس» و «مجرم اهل دعوا یا عضو باند خلافکاری». اما چیزی که مردان اندونزیایی با آن درگیرند، تعارض نسلی است: یک طرف مردانگی هژمونیک است که در دستان مردان مسن قرار دارد و سوی دیگر مردان جوان فرودستی که منتظرند جای آن‌ها را بگیرند. در نظر مردان جوان، اسلام‌گرایی در تضاد با تمایلات سکولار نسل قبلی است و قدرت را به نحوی بازتوزیع می‌کند که به جوانان تعلق بگیرد.

آزار دیدن در آسیا؛ مردانگی میان اقلیت‌های مسلمان

مردانگی‌های بزرگ‌ترین اقلیت مسلمان جهان در هند، به خصوص به خاطر رشد ملی‌گرایی در اکثریت هندو، اهمیت پیدا کرده است. مردانگی‌های مسلمان در هند به صورت خارجی و در زمان استعمار بریتانیا به شکل متعصب، خطرناک، خشن، غیرقابل‌اعتماد و ضدملی‌گرا برساخت شده‌اند. چنین تصویری به درگیری میان هندوها و مسلمانان دامن می‌زند و برخورد ستیزه‌جویانه را در میان مردانگی‌های هندو افزایش می‌دهد.

از سوی دیگر، اقلیت مسلمانان اویغور در چین با نسل‌کشی فرهنگی مواجه‌اند. یکی از عناصر اساسی برنامه‌ی «تعلیمِ دوباره» این است که مردانگی‌های مسلمان در موقعیت فرودستی نسبت به دولت چین قرار بگیرند. در مطالعه‌ای، ویژگی‌های مهم در مردانگی مسلمانان اویغور این طور توصیف شده‌است: در فرهنگ اویغورها پرخاشگری برای هر دو جنس ناپسند است و نمایش علنی خشم نسبت به دیگر اویغورها نشانه‌ی مردانگی نیست. بلکه مردانگی یعنی توانایی مرد برای مستقل، نیرومند و قوی بودن، یعنی توانایی او برای پیش بردن اهداف خودش بدون تجاوز به حقوق دیگری. مرد اویغور وقتی مردانه است که تأمین‌کننده و مسئولیت‌پذیر، همسر و مراقبت‌گر، پدر و بامحبت باشد.

در میانمار نیز بار دیگر ترکیب اقلیت مسلمان با استعمار بریتانیا و ملی‌گراییِ قومی و مذهبی، باعث شده است اقلیت مسلمان یا وادار به سازگاری شود یا موضوع رفتارهای خشونت‌آمیز قرار بگیرد. تصویر کردن مردانگی مسلمان به مثابه‌ی افرادی خشن، حریص و نیازمند برخورد خشونت‌آمیز، از ویژگی‌های دولت‌های قومی-ملی‌گرا در آسیا است.

مردانگی میان اقلیت‌های مسلمان در غرب

در این کشورها، مردان مسلمان، در نگاه فعالان سیاسی چپ و راست، طلایه‌داران پدرسالاری و سرکوب‌اند و ارزش‌های پیشامدرن را بازنمایی می‌کنند. این نگاه خصوصا در استرالیا دیده می‌شود. بسیاری از مقالات می‌کوشند این تصویری که از مردانِ مسلمانِ بیکار به مثابه‌ی تهدید یا تروریست‌های بالقوه وجود دارد را به چالش بکشند. یکی از پژوهش‌ها نشان داده است که مردان جوان مسلمان، در رابطه‌ با فعالیت‌های تحریک‌آمیز راست افراطی، به «خصوصی‌شدنِ رادیکال» رو می‌آورند، یعنی نوعی پرهیز از درگیری و در عین حال عمل کردن بر اساس مردانگی معترض هنگامی که هیچ حرکت تحریک‌آمیزی در حوزه‌ی عمومی اتفاق نیافتاده است.

در استرالیا که جامعه‌ای با فرهنگ‌های چندگانه است، دائما از مردان جوان مسلمان خواسته می‌شود که با جامعه سازگار شده و در آن ادغام شوند، و در عین حال صرف وجود آن‌ها زیر ذره‌بین قرار دارد و تبعیض‌هایی در سطوح متعدد در مقابل‌شان قد علم می‌کند. این جا است که اسلام، به عنوان یک ایدئولوژی ضدنژادپرستی، نقش خود را در زندگی مسلمانان غربی بازی می‌کند: هم فضای اجتماعی لازم برای تعلق داشتن را فراهم می‌کند، و هم جایگاهی در تضاد با چندگانه‌گرایی فرهنگی استرالیا، که بیشتر نوعی شیوه‌ی حکمرانی است، نه فرهنگ، فراهم می‌کند.

مردانگی‌های مسلمان در ایالات متحده، به دلیل رویکرد خاص دولت امریکا به مهاجرت و نیز سابقه‌ی تاریخی امریکایی‌هایی آفریقایی‌تبار مسلمان، صورت‌های متفاوتی به خود گرفته‌است. فرهنگ هیپ‌هاپ سیاه‌پوست، یا شخصیت‌هایی مانند مالکوم ایکس و محمد علی، همه  قهرمانان مردانه‌ای بودند که به حال‌وهوای جدید سیاست و موسیقی تعلق داشتند. ظهور این جریان‌ها و شخصیت‌ها، تغییر اساسی جایگاه اسلام در فرهنگ و جامعه‌ی امریکا را نشان می‌داد. مطالعه‌ای در خصوص تغییر دین امریکایی‌های آفریقایی‌تبار به اسلام، نشان می‌دهد که این تصور وجود داشته است که «با مسلمان‌ها نباید درافتاد.» در این بستر است که وحدت و قوت مسلمانان سیاه‌پوست به صحنه آمده و مقاومت در برابر سرکوب تاریخی سفید‌پوست‌ها را به تصویر می‌کشد.

نتیجه‌گیری

از آغاز قرن بیست‌ویک، مردان مسلمان با حجم قابل‌توجهی از خصومت مواجه بوده‌اند. مردانگی آن‌ها در حوزه‌ی عمومی برایشان تعریف شده است، آن هم به مثابه‌ی افرادی پدرسالار، کنترل‌گر، بنیادگرا، در بهترین حالت: در خطر رادیکال شدن و در بدترین حالت: تروریست. زیر شاخه‌ی جدید مطالعات مردانگی می‌کوشد مردانگی‌ها را سیال، در حال‌تغییر، در نسبت با زنان و وابسته به شرایط تاریخی و محلی بفهمد. اهمیت این کار خصوصا از این جهت است که مردان مسلمان به دلیل جنگ علیه تروریسم تحت فشار شدیدی هستند. این مطالعات منجر به شکل‌گیری مباحثات گسترده‌تر درباره‌ی اسلام در کشورهای غربی، تکامل اسلام در کشورهایی با اکثریت مسلمان، و واکنش‌های متناسب‌تر نسبت به آزار اقلیت‌های مسلمان خواهد شد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.