زهد اسلامی در بطن روابط اجتماعی قرار دارد/ توصیف زندگی خوب از نظر قرآن

مبلغ/ آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد ضمن اشاره به تفاوت زهد و رهبانیت بر این باور است که؛ آدم زاهد کسی است که از عهده مسئولیت اجتماعی برآید و از آن فرار نکند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، جلسه تفسیر قرآن در حکمت متعالیه با حضور آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد، عضو فرهنگستان علوم، در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

گزیده متن جلسه را در ادامه می‌خوانید؛

خواجه طوسی برای بحث زهد از آیه «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى» شروع کرده است. هفته گذشته مباحثی در این زمینه عرض کردم ولی چون بحث کامل نشد در نظر دارم باز هم اندکی پیرامون آن صحبت کنم. گفته بودم اگر واقعا زهد درست معنا نشود ممکن است نتیجه آن نتیجه معکوس باشد. زهد هم در سیر و سلوک آمده است و هم در اخلاق، اما نهادی است که اگر درست تفسیر نشود، اثر تربیتی سوء دارد. به دنبال بحث قبل، در قرآن مجید یک آیه دیگری است که عرفا به پیروی از حضرت امیرالمومنین(ع) گفتند این آیه تفسیر زهد است و اگر کسی بخواهد زهد را معنا کند باید این آیه را بفهمد.

تفاوت زهد و رهبانیت

امیرالمومنین(ع) این مطلب را در حکمت ۴۳۱ نهج‌البلاغه بیان فرمودند: «الزُّهدُ کُلُّهُ بَینَ کَلِمَتَینِ مِنَ القُرآن»، یعنی زهد مفهومی میان دو کلمه قرآن مجید است که این دو کلام بیانگر مفهوم زهد است. آن دو کلام این است: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ». معنای این جمله این است که برای آنچه از مادیات دنیا از شما فوت می‌شود متاسف نشوید و برای آنچه خدا به شما می‌دهد شاد نشوید. این آیه شریفه پیام بسیار مهمی دارد. آن پیام این است که اگر آدمی مادیات جهان را کمال مطلوب نداند یا اصلا مطلوب نداند، نه از آمدنش شادمان می‌شود و نه از رفتنش تاسف می‌خورد.

اینکه در آغاز درس گفتم زهد مفهومی است که اگر درست معنا نشود خطرناک می‌شود به خاطر این است که یک نهادی در مسیحیت به تعبیر قرآن ابداع شد، یعنی جزء آیین رسمی و دینی مسیح نبود اما خود مردم مسیحی آن را ابداع کردند و بر خودشان واجب کردند، عنوان آن نهاد رهبانیت بود. رهبانیت یعنی ترک دنیا. اگر زهد درست معنا نشود با رهبانیت خلط می‌شود و افراد همان چیزی که در مسیحیت بدعت‌گذاری شد و قرآن در سوره حدید می‌فرماید: «وَرَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا» را با زهد اشتباه می‌گیرند.

تفاوت زهد و رهبانیت

حالا ببینیم فرق زهد با آن چیست. در رهبانیت اینطور است که نگاه به دنیا نگاه بدبینانه است در حالی که در آموزه‌های اسلامی، نگاه به دنیا نگاه خوشبینانه است، نه بدبینانه. رهبانیت به معنی بریدن از مردم و رو آوردن به عبادت است. به تعبیر دیگر، از نظر رهبانیت مسیحی، دنیا و آخرت از یکدیگر جداست. رهبانیت در ارتدوکس مسیحی دنیا را از آخرت جدا می‌کرد و دنیا و آخرت در نظر آنها دو نوع امر بیگانه از هم بود و هر انسانی باید یکی را انتخاب می‌کرد. اگر به عبادت و ریاضت می‌پرداخت، در جهان آخرت به کارش می‌آمد و اگر متوجه زندگی این دنیا بود، این دنیا به کارش می‌آمد. رهبانیت بر ضد زندگی و جامعه‌گرایی بود. رهبانیت مستلزم کناره‌گیری از خلق و بریدن از مردم بود اما زهد اسلامی در عین اینکه مستلزم انتخاب زندگی ساده و بی‌تکلف است ولی در متن زندگی است، در بطن روابط اجتماعی قرار دارد، در عین جامعه‌گرایی است.

آدم زاهد کسی است که از عهده مسئولیت اجتماعی برآید و از مسئولیت اجتماعی فرار نکند. فلسفه زهد در اسلام چیزی نیست که رهبانیت را به وجود آورده است. در اسلام مسئله جدا بودن این جهان و آن جهان مطرح نیست. نه خود آن جهان از این جهان بیگانه است و نه کار این جهان و آن جهان، از هم جدا است. یک روایتی است که در متون روایی ما آمده است؛ این جمله از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است و خیلی معنا می‌دهد. همه شما این جمله را از حفظ هستید ولی شاید درباره آن فکر نکردید. جمله این است: «الدنیا مزرعه الاخره». این جمله آنقدر اهمیت دارد که مرحوم شهید ثانی که از مفاخر اسلام است، رساله‌ای در شرح این حدیث نوشته است. خوشبختانه این رساله به فارسی ترجمه شده است. معنای حدیث این است که راه آخرت از دنیا عبور می‌کند. به عبارت دیگر، اولا آخرت از دنیا جدا نیست، ثانیا برای رسیدن به آخرت خوب باید از دنیای خوب گذشت. شخصی آخرت خوب دارد که دنیای خوب دارد ولی دنیا را نه برای دنیا ولی برای آخرت بخواهد.

زندگی خوب از نظر قرآن

دنیای خوب از نظر قرآن چیست؟ خداوند در سوره کهف می‌فرماید: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا». صدر آیه مقدمه ذیل آیه است. می‌فرماید مال و فرزند زیور حیات دنیا است، یعنی زندگی انسانی را زیبا و شیرین می‌کند ولی اعمال شایسته ماندنی در نزد پروردگار، پاداش بهتری دارد و امیدبخش‌تر است. شاید سوال کنید ربط جمله دوم با جمله اول چیست؟ اعمال شایسته ماندنی چه ربطی به جمله اول دارد؟ به نظر می‌رسد ارتباطشان این است که مال و فرزند برای بشر مایه امید است. انسان به مال امیدوار می‌شود، به فرزند امیدوار می‌شود؛ مال و فرزند برای آدمی ثمره زندگی است. قرآن مجید به نوعی این مطلب را تایید می‌کند ولی می‌فرماید ماندنی‌های شایسته نزد خداوند پرثمرتر و امیدبخش‌تر است. این جمله یعنی چه؟ یعنی مال و فرزند می‌تواند ماندنی باشد می‌تواند نماندی باشد. مال و فرزند ماندنی آنی است که هم در این دنیا به درد می‌خورد و هم در آن دنیا به درد می‌خورد. مال نماندنی مالی است که موجب فساد و افساد است.

از نظر الهیاتی مال نماندنی، مالی است که دارنده آن مال منشا مال را توانایی‌های خودش بداند و بگوید اینها را خودم به دست آوردم، مثل اموال قارون. قارون یکی از عموزاده‌های حضرت موسی بود. مردم به قارون گفتند سرمستی نکن، خدا سرمستی‌کنندگان را دوست ندارد: «إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ». پاسخ قارون این بود: «قالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی». در نهایت خداوند بر او غضب کرد و او را مبتلا به فقر و بدبختی کرد. این مال ماندنی نیست، نماندنی است. مال ماندنی شایسته آن اموالی است که می‌شود با آن به خدا قرض‌الحسنه داد. قرض‌الحسنه به خدا چگونه است؟ در راه خدا انفاق کردن و بدون تظاهر به دیگران کمک کردن. «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ». پس مال ماندنی مالی است که انسان به خدا قرض می‌دهد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.