فمینیسم تساوی زن و مرد را میخواهد و آرامش زندگیها را از بین برده است
مبلغ/ حجتالاسلام سیدرضا مودب با اشاره به نواقص علوم انسانی موجود بیان کرد: نظریاتی که در حوزه علوم انسانی مطرح است انسان را یک موجود مادی میدانند و نه یک بنده و عبد الهی که باید در راستای سعادت الهی حرکت کند.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، نشست «نقش دانشکدههای الهیات و حوزههای علمیه در تحول علوم انسانی»، به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدرضا مودب، رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم را میخوانید؛
فکر میکنم باید در برخی از دانشگاهها در مورد ضرورت تحول فکر کنیم و گفتمان درست کنیم و این موضوع را بیشتر به بحث بگذاریم. هنوز بسیاری از استادان دانشکدههای الهیات پیوند چندانی با علوم دیگر ندارند و به همین دلیل، مشکلات علوم انسانی موجود را هم به خوبی درک نمیکنند و شاید برایشان خیلی ملموس نیست و هنوز تحول در حوزههای علوم انسانی مسئله آنها نیست. البته که برخی از استادان نیز در این جهت ورود دارند و در جلسات شرکت میکنند و خدماتی انجام میدهند و در این چند سال نیز زحمات زیادی کشیدهاند که باید از آنها قدردانی شود اما اگر بخواهیم دانشکدههای الهیات را در حوزه تحول علوم انسانی بسنجیم، باید مسئله تحول و ضرورت تحول بیشتر برایشان روشن شود.
رفاه بدون معنویت؛ رهاورد علوم انسانی موجود
ضرورت تحول را برخی از این حیث میدانند که علوم انسانی فعلی خاستگاه نظری غربی دارد و از پایگاه دینی برخوردار نیست و با فرهنگ و جامعه اسلامی ما و کشورهای اسلامی دیگر، همساز و همسو نیست و به عبارتی علوم انسانی فعلی در سعادتمند کردن انسان توفیق زیادی نداشته است. این علوم انسانی هرچند رشد کرده و رفاه را آورده اما با ارزشهای معنوی و فرهنگی که امام راحل، انقلاب را بر آن اساس شکل داد و موفقیتهای نظام نیز بر آن اساس بوده است، سازگار نیست. نظریاتی که در حوزه علوم انسانی مطرح است انسان را یک موجود مادی میدانند و نه یک بنده و عبد الهی که باید در راستای سعادت الهی حرکت کند.
این نظریهها مبتنی بر یک تفکری است که انسانها را اهل فکر نمیداند و یک نگاه خاصی دارد؛ مانند نظریه فمینیسم که در جامعه فعلی ما متأسفانه آثار زیادی داشته است و در مسائل زندگی و شغلی زنان، اتفاقات تلخی را رقم زده است. این تفکر، تفکری نیست که با ارزشهای دینی همساز باشد و اسلام برای همه انسانها ارزش را به تقوا میدهد، اما پایههای تفکری فمینیسم تساوی زن و مرد را میخواهد و آرامش زندگیها را از بین برده است و آمار طلاق را بالا برده و این تفکری است که در علوم انسانی اسلامی جایی ندارد.
آیا رؤسای دانشگاهها دغدغه تحول در علوم انسانی دارند؟
باید ببینیم که برای کدامیک از استادان دانشکدههای الهیات و گروههای علمی، ضرورت این تحول به خوبی روشن است؟ شاید در مقام سخن مسئله روشن باشد اما وقتی آثار عملی در کنار این ضرورت رخ نمیدهد، مشخص میشود ضرورتش نه تنها روشن نیست که مخالفانی هم دارد و باید ببینیم که مسئله تحول دغدغه چه کسانی است. امروزه رؤسای دانشگاهها اصلاً دغدغه تحول را دارند؟ آیا دانشکدههای الهیات چنین دغدغهای دارند؟ ظاهراً اینطور نیست و هریک از ما در گروههای درسیای هستیم و دنبال ارتقا میگردیم و این همه مقاله چاپ میکنیم اما اینها چه خروجی دارد؟
از رئیس مرکز پایگاه جهانی اسلام یک آماری دیدم که خیلی عجیب بود. ایشان نوشته بود: تحول علوم انسانی یکی از ارکان سیاستهای کلان علم و فناوری ابلاغی مقام معظم رهبری است. اما پژهشگران علوم انسانی که در دهه گذشته بیش از صدهزار مقاله منتشر کردند، چقدر در تولید علم مؤثر بوده و آنهایی که مؤثر بوده چقدر در تحول علوم انسانی نقش داشته است؟ الآن بیش از پانصد مجله علمی – پژوهشی در زمینه علوم انسانی داریم که هر مجله در سال حدود سی مقاله منتشر میکند و هزار مقاله در سال داریم، اما چقدر این مقالات در تولید علم مؤثر هستند؟ اصلاً هدف نویسندگان مقالات، تحول نیست و مقالهای که میآید را دو نفر داوری میکنند و ممکن است نوآوری هم داشته باشد اما واقعاً سیاستهای کلان کشور که این همه برای مقالات هزینه میکنند و در یک دهه یکصدهزار مقاله چاپ میکنند، چقدر به نتیجه رسیده است؟
کیفیت پژوهشها، متأسفانه آسیب جدی دارد. بله، کمیت خیلی خوب است و میگوییم در خاورمیانه در تولید علم رتبه اول هستیم اما چقدر این مقالات در حوزه تحول اهمیت دارد؟ آیا میتوانیم در سال از این مجلاتی که در حوزه علوم انسانی کار میکنند دغدغهمندی تحول را ببینیم که مدیران آنها چنین دغدغهای داشته باشند؟ خیر؛ چون دغدغهها بیشتر معطوف به ارتقاء است.
در اجرایی کردن هدایتهای رهبری سستی کردهایم
هدایتهای مقام معظم رهبری بسیار سودمند بوده است، اما ما قدری کوتاهی کردیم و نپرداختیم و برای اجرای فرمایش ایشان تیم نگذاشتیم. درست است که در کشور یک عدهای مشغول هستند، اما مسئله اصلی کشور تحول علوم انسانی نیست. مقام معظم رهبری در چند جلسه تأکید کردند که باید مبانی علوم انسانی را از قرآن بگیریم اما چقدر ما این فرمایش را عملی کردیم؟ چقدر رؤسای دانشگاهها آمدند و جلسه گذاشتند که مبانی علوم انسانی را درآوریم و تقسیم کار کنیم و برنامهریزی کنیم؟ اینطور نبوده و هر رئیس دانشگاه به اقتضای شرایط خودش کارهایی میکند اما برنامهریزی دقیق نداریم. باید توجه کنیم که این فرمایش مقام معظم رهبری بسیار دقیق است؛ چون قرآن که سفرهای پر از نعمتهای الهی است مورد غفلت ما واقع شده و از آن غافل هستیم. بله، قرائت میکنیم و ترجمه هم میخوانیم اما کسانی مانند علامه طباطبایی چه تحولی در حوزه فهم قرآن و علوم انسانی ایجاد کرد و ما چه کردیم؟
البته که شاگردان علامه طباطبایی مانند آیتالله جوادیآملی و … قدمهای بزرگی برداشتند و نمیخواهم زحماتشان را نادیده بگیرم اما مدیران دانشگاهها و … ضرورت این تحول را درک نکردهاند و دغدغه ندارند؛ چون مسئله آنها خیلی جدی نیست و شاید دلیلش این باشد که این گفتمان خوب شکل نگرفته است. باید مبانی را بحث کنیم و ببینیم چیستی این تحول در علوم انسانی چیست؟ باید ببینیم علوم انسانی اسلامی به چه معنا است و باید ببینیم از آیات قرآن چطور باید در روانشناسی و… استفاده شود؟ آیا این کارها جواب داده است؟ خیر. این زحماتی که کشیده شده ارزشمند است اما در برابر آن کار بزرگ، بسیار اندک است.
البته که لازم نیست همه استادان را هم درگیر کنیم، بلکه باید برای جمعی دغدغه ایجاد کنیم و آنها را به این امر اختصاص دهیم و ذهن آنها را به این کار معطوف کنیم. سپس باید ببینیم که در مراتب، مقام معظم رهبری چه میگویند. مقام معظم رهبری میگویند علوم انسانی فعلی باید با مسائل کشور درگیر شود. بله، جمعی که به کشورهای غربی میروند و تحصیل و رشد میکنند، طبیعی است که از آن شرایط تأثیر میپذیرند؛ چون ضرورت کار برای آنها روشن نیست و باید مراتب تحول از غنیسازی، بومیسازی، روزآمدی و بعد اسلامیسازی مورد بحث قرار بگیرد؛ مخصوصاً باید به بیانیه مقام معظم رهبری در گام دوم باید توجه شود که مقام معظم رهبری هم در مورد اهمیت آن تأکید کردند و این میتواند یکی از خاستگاههای این تحول باشد و باید به خوبی این بیانیه تحلیل شود تا تأثیر خود را در مراتب تحول داشته باشد.