ناسازگاری آموزه‌های مسیحیت با عقل/ اسلام، علم و دین را مکمل زندگی بشر می‌داند

مبلغ/ استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه آموزه‌هایی در مسیحیت وجود دارد که با عقل ناسازگار است، تاکید کرد: این ناسازگاری در اسلام وجود ندارد و علم و دین مکمل زندگی بشر هستند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، محمد محمدرضایی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در نشست علمی «الهیات و علوم تجربی»، گفت: زمانی که اروپای غربی کاغذ را نمی‌شناخت، در قرون دوم هجری در سرزمین‌های اسلامی بهترین کاغذ چاپ می‌شد که در دو قرن بعد به مناطق دیگری مانند اسپانیا و … راه یافت؛ شیمی از ابداعات دانشمندان مسلمان است و جابربن حیان آن را ایجاد کرد؛ در قلمرو صنعت هم مسلمانان کارهایی کردند که بعدها تکمیل شد؛ مثلا ساعت‌های آبی نزد مسلمانان رواج داشت، آسیاب بادی قبل از اروپا در جوامع اسلامی رایج بود، در قلمرو ریاضیات هم مسلمانان پیش قدم بودند و علم جبر توسط خوارزمی ایجاد شد.

محمدرضایی تصریح کرد: در قلمرو پزشکی، دو تصویر رنگی از محمد رازی و ابن سینا به عنوان دو دانشمند متقدم مسلمان در یکی از دانشگاه‌های فرانسه نصب شده است. الحاوی بزرگترین دایره المعارف طبی است که به زبان لاتین ترجمه شده و تا چندین قرن معتبرترین کتاب در حوزه پزشکی بود. این سینا هم قانون را در طب نوشت که از کتب مرجع پزشکی است. به هر حال مسلمانان تا قرن‌ها مرجعیت علمی داشتند ولی وقتی اهتمام به دین کم شد و حاکمان کشورهای اسلامی به جای عمل به دین به سیاست‌های ظالمانه و استثمار مردم پرداختند، مسلمانان دچار افول شدند.

استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: البته بعد از انقلاب توجه به علم در کشور ما بیشتر شد، گرچه دشمنان فشار زیادی آورده‌اند تا کشور ما نتواند استقلال علمی داشته باشد. امروز در شورای امنیت، حق وتو که قانون جنگل است، وجود دارد و استعمارگران دنبال منافع خود هستند و همین قدرت‌ها مانع پیشرفت ما هستند، اجازه فروش نفت و برگرداندن سرمایه به کشور را نمی‌دهند و زورگویی می‌کنند.

وی با اشاره به تعبیر الهیات و علوم تجربی گفت: الهیات به معنای خداشناسی و یا همان توحید است و توحید در حقیقت، سبک زندگی موحدانه است و متفکران از دل توحید سایر اعتقادات را هم بیرون می‌آورند. خداوند چون حکیم و عالم است، پس باید بهشت و جهنمی در کار باشد و پیامبران و امامانی را برای ما بفرستد، یعنی به هر جهت، آموزه‌های اعتقادی دیگر هم ریشه در توحید دارد.

تفاوت تجربه و عقل

وی افزود: بعد از رنسانس در اروپا دو جریان عقل گرایی و تجربه‌گرایی حاکم شد، دکارت که پدر فلسفه جدید است مروج تفکر عقل‌گرایی بود و معتقد بود که ما از راه استدلال عقلی می‌توانیم حقایقی را کشف کنیم ولی تجربه‌گرایان معتقدند که همه معرفت از تجربه شروع شده و به آن ختم می‌شود و چیزی بیرون از این را قبول نداریم و سایر منابع معرفت را نفی کردند. تجربه خوب است ولی ما نمی‌توانیم علم را منحصر به تجربه کنیم، ضمن اینکه این رویکرد مشکلاتی برای بشر ایجاد کرد.

محمدرضایی بیان کرد: برخی متفکران این حوزه بیان کردند که آزمایش و مشاهده صرفا تنها راه کسب معرفت است و اگر چیزی در این دو نگنجد باید انکار شود. در حوزه روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فیزیک هم این نوع تفکر سایه گستراند و از دل آن علم‌گرایی رشد کرد؛ علم‌گرایان بر این باور بودند که ما می‌توانیم با این روش مشکلات را حل کنیم، در حالی که این رویکردها معضلاتی ایجاد کرد از جمله اینکه علوم دینی از دایره علوم کنار گذاشته شد.

استاد فلسفه دانشگاه تهران اضافه کرد: مثلا فروید و دورکیم بر اساس روان‌شناسی و جامعه‌شناسی به تبیین مبانی مابعدالطبیعه پرداختند در حالی که ما با روش علمی نمی‌توانیم نسبت به ماوارءالطبیعه اظهار نظر کنیم، به خصوص اینکه علم چیز ثابتی نیست و دائما در حال تغییر و تحول است؛ امروز در حوزه علم، قائل به انقلابات علمی هستند و ممکن است نظریه نیوتن با نسبیت از میدان به در شود.

وی افزود: اینکه در ماورای این عالم خدا هست یا نیست، اساسا با قوانین فیزیک و ریاضی قابل کشف نیست، بنابراین اگر دانشمندان علوم مختلف جای فیلسوف بنشینند، نتایج نادرستی در پی دارد؛ مثلا نظریه داروین مطرح کرد که بشر در اثر تکامل موجودات ایجاد شده است و هیچ خالقی وجود ندارد؛ این تفکر مغالطه می‌کند که خارج از جریان تکامل، هیچ موجود ماوراء طبیعت و خدا و طرح و تدبیری نیست؛ اینجا دانشمند از حوزه علم خارج شده و دارد قضاوت می‌کند، یا مثلا نظریه انفجار بزرگ را مطرح می‌کنند و از آن نتیجه می‌گیرند که خدایی وجود ندارد؛ این مسئله هم اذعان به تجربه‌گرایی و ماتریالیست و پا را فراتر از علم گذاشتن، است زیرا علم حق ورود به حیطه بیرون از تجربه را ندارد.

وی با بیان اینکه ما دو دیدگاه در حوزه طبیعت داریم، افزود: برخی طبیعت‌گرا و ماتریالیست بوده و معتقدند فقط همین طبیعت وجود دارد؛ قرآن نیز اشاره فرموده است که برخی فقط قائل به همین حیات دنیا هستند «وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» یعنی زندگی ما خلاصه در همین حیات دنیاست.

محمدرضایی اظهار کرد: در مورد رابطه علم و دین اقسامی وجود دارد؛ یک دیدگاه این است که، علم و دین دو شیوه بیان یک واقعیت هستند، دین ممکن است در مورد حقایقی سخن بگوید که علم هم اظهار نظر می‌کند ولی هر کدام شیوه خاص خود را دارند؛ گالیله بیان کرده که طبیعت و متن مقدس، دو راه همترازی هستند که انسان را به خداوند رهنمون می‌کنند لذا اختلافی میان اینها نیست و خدا هم خالق طبیعت و هم متن مقدس است.

وی اضافه کرد: در قرآن بیان شده که خداوند زمین را گهواره قرار داده و لازمه گهواره این است که حرکت آرامی داشته باشد. قرآن به شیوه خاص خود در مورد حرکت زمین اشاره کرده است و بعدها دانشمندان، حرمت زمین را کشف کرده‌اند.

استاد دانشگاه تهران بیان کرد: دیدگاه دوم این است که هر قدر علم بیشتر پیشرفت کند، پرده از رازهای طبیعت هم بیشتر برداشته خواهد شد. خدا فرموده که ما همه چیز را زوج آفریدیم و می‌بینیم که زوجیت گیاهان در قرن ۱۸ از سوی دانشمندان کشف شد.

محمدرضایی افزود: سومین دیدگاه مکملیت است یعنی هم دین و هم علم برای بشر لازم است و هر کدام به مجموعه‌ای از سؤالات انسان پاسخ می‌دهند، همانطور که نمی‌توان پاسخ همه سؤالات را از دین بگیریم، نمی‌توانیم از علم هم بگیریم؛ مثلا اینکه هدف و غایت یک موجود چیست و برای چه خلق شده است را نمی‌توان از علم به دست آورد. رابطه غذا و بدن و بخش‌های مختلف بدن توسط پزشکی کشف می‌شود ولی پزشکی نمی‌تواند بگوید که آیا بعد از مردن، ما زندگی دیگری داریم یا خیر؟ هیچ پزشکی نمی‌تواند بگوید انسان بعد از مرگ چه وضعی خواهد یافت. حتی اگر خدا برای ما غذاهای حلال و حرام را اعلام نکرده بود، نمی‌توانستیم در مورد خوب بودن آن برای بدن اظهارنظر کنیم.

علم و ایمان مکمل هستند

این پژوهشگر حوزه فلسفه دین ادامه داد: برخی فلاسفه غربی گفته‌اند علم و دین مکمل‌ و لازم و ملزوم هم هستند، استاد مطهری هم بیان کرده است که علم و ایمان متضاد هم نیستند بلکه مکمل همدیگر هستند. از نظر علم، جهان کهنه کتابی است که اول و آخر آن مشخص نیست ولی دین می‌تواند اول و آخر آن را روشن کند، علم، انقلاب برون و ایمان، انقلاب درون است.

وی تاکید کرد: همواره باید نگران این باشیم که ما چند دهه‌ای بیشتر در دنیا نیستیم و دنیای دیگری پیش رو داریم و هر کار خیر و بد را خواهیم دید، پس باید در همه تصمیم‌گیری‌ها این مسئله را مدنظر قرار دهیم. لذا فلسفه‌های اخلاق متعدد در دنیا برای تعیین خوب و بد بیان شده است. برخی می‌گویند هر چیزی سود و لذت مادی دارد، خوب و هر چیزی ندارد، بد است. اگر رابطه با فلان کشور سود دارد، خوب است و اگر نه بد است. بر همین اساس، اگر چیزی منفعت دارد حاضرند هزاران انسان را از بین ببرند تا منافع آنان تامین شود ولی آیا فضیلت‌های اخلاقی و ایثار و از خودگذشتگی با سودگرایی سازگاری دارد؟ آیا ما فقط لذات مادی و سود دنیوی داریم؟

محمدرضایی گفت: دیدگاه دیگر قدرت‌طلبی است، یعنی هر چیزی که قدرت مادی مرا افزایش دهد، خوب و هر چیزی خلاف آن باشد بد است. الان شورای امنیت حق وتو را به رسمیت شناخته است و هر کسی که قدرت و سلاح بیشتری دارد، حرفش حاکم است ولی آیا باید معارف دینی و فضائل اخلاقی را قربانی قدرت کنیم؟

وی افزود: دیدگاه دیگر اینکه علم و دین دو حوزه مختلف هستند و هر دو برای بشر لازم بوده و تعارضی هم با هم ندارند. البته در مسیحیت باورهایی مانند الوهیت عیسی و تثلیث و گناه ذاتی انسان وجود دارد که با علم و عقل ناسازگار است لذا ترویج کردند که علم و دین با هم ناسازگارند ولی ما ناسازگاری بین علم و دین در اسلام  نداریم، اگر نظریه‌ای به اثبات نرسیده با آن محتاط برخورد می‌کنیم و اگر چیزی در دین باشد که خلاف علم و عقل است، آن را تاویل می‌کنیم مانند یدالله. پس باید به هر دو تمسک کنیم و مانند کبوتری با دو بال پرواز کنیم؛ همه چیز را نمی‌توان با نگاه صرف دنیوی تفسیر و تبیین کنیم زیرا خدا و عالم دیگری هم وجود دارد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.