تعابیر مندرآوردی و هزینههای گزاف
حجت الاسلام رضا غلامی از مدافعان علوم انسانی اسلامی اخیرا نوشته: «طرح مفهومی به نام علوم انسانی اسلامی یا غیراسلامی، بحثی بیثمر و بینتیجه خواهد بود… درنهایت باید اذعان كنیم كه افزودن وصف «اسلامی» به علوم انسانی، از ابتدا خطایی معرفتی بود»
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، یكی از دردسرهای علوم انسانی كه فكر میكنم به ایران هم اختصاص نداشته باشد، فقدان متر و معیار دقیق و مشخص مثل علوم پایه و تجربی است. علوم انسانی به دلیل ماهیت و سرشتشان طوری هستند كه تشخیص سره از ناسره در آنها دشوار است. در علوم پایه و علوم تجربی حرف روی هوا زدن كار سادهای نیست. یعنی وقتی یكی ادعای تازهای مطرح میكند، هزار و یك روش وجود دارد كه به وسیله آن بتوان نشان داد، حرف او از نظر علمی بیمعنا و فاقد ارزش است. اما در علوم انسانی چنین ملاكهای دقیقی وجود ندارد، به ویژه در جوامعی كه علوم انسانی جدید در آنها ریشه نداشته باشد و این علوم در آن سرزمینها «وارداتی» تلقی شود. قاعدتا در این جوامع چیزهایی ما به ازای فلسفه و جامعهشناسی و روانشناسی و تاریخشناسی و علم سیاست و… از قبل وجود داشته.
حالا فرض كنید فرد یا افرادی در این جوامع مدعی شوند كه ما با علوم انسانی جدید كه خاستگاهش جوامع غربی است، مخالفیم و خودمان فلسفه و اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی و علوم سیاسی و… داریم. با چنین ادعاهایی چه میشود كرد؟ البته میتوان گفت كه علوم انسانی مثل سایر علوم، اما به شیوه خودشان متر و معیارهای مشخصی دارند و هر كسی ادعایی دارد، باید آن را به صورت روشمند و دقیق بیان كند. اما در وهله نخست مثلا یك صاحبنظر علوم اجتماعی در آلمان نمیتواند و به خودش اجازه نمیدهد كه صریح و مستقیم به كسی كه مدعی است علوم اجتماعی ژاپنی وجود دارد، بگوید كه حرف تو دقیق نیست و ترجیح میدهد به او بگوید، قبول، شما درست میگویید، بروید علوم اجتماعی ژاپنیتان را پدید بیاورید و حاصل را به جامعه جهانی عرضه كنید، شاید شما درست میگفتید، ما كه بخیل نیستیم.
البته ممكن است كسانی در همان ژاپن پیدا شوند و به آن افراد مدعی بگویند، علوم انسانی در همه جای جهان، روشها و مفاهیم و اصول مشخصی دارند، اما اگر سنبه مدعیان پر زور باشد، چارهای جز پذیرش ندارند و نتیجه آن میشود كه هزینهها و بودجههای هنگفتی صرف تولید علوم انسانی ژاپنی میشود. عین همین اتفاق در كشور ما تحت عنوان علوم انسانی اسلامی رخ داد. یعنی عدهای مدعی شدند كه علوم انسانی در اصل رگ و ریشه غربی دارد و ما باید به سمت علوم انسانی اسلامی برویم. هر چه هم پژوهشگران شناخته شده علوم انسانی به آنها گفتند كه این حرفها دقیق و درست نیست، به خرجشان نرفت و مخالفان را ناآگاه یا فریب خورده یا غربزده یا مغرض تلقی كردند.
اخیرا حجتالاسلام رضا غلامی مطالبی نوشته كه بسیار حائز اهمیت است. ایشان یكی از بنیانگذاران و مدافعان سرسخت علوم انسانی اسلامی بوده و در این زمینه كارهای فراوانی كرده است از جمله بنیانگذاری مركز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا و ارایه گفتارها و نوشتارهای فراوان مثل كتاب «معنا و مبنای علوم انسانی اسلامی» در دفاع از این مفهوم. با این سابقه قابل توجه در طرح این مفهوم، حجتالاسلام به تازگی در توضیح مصاحبهاش با ویژه نامه آبان ماه فرهیختگان نوشته: «در این مصاحبه مطرح كردم كه چیزی به نام علوم انسانی و اجتماعی «تجربی» دینی یا غیردینی وجود ندارد. تجربه، تجربه است و نمیتوان آن را با صفاتی همچون دینی یا غیردینی توصیف كرد… طرح مفهومی به نام علوم انسانی اسلامی یا غیراسلامی، بحثی بیثمر و بینتیجه خواهد بود… درنهایت باید اذعان كنیم كه افزودن وصف «اسلامی» به علوم انسانی، از ابتدا خطایی معرفتی بود. ما به دلیل شناخت ناقص از ذات علم و تاریخ آن، گمان كردیم كه علوم انسانی تجربی را میتوان دینی كرد. اما اكنون روشن است كه این مسیر، از اساس نادرست بوده است.»
قبل از هر چیز باید گفت این سخنان صادقانه بسیار خوب است و طرح آنها از جانب حجتالاسلام غلامی جای تحسین دارد، مخصوصا كه به مصداق جلوی ضرر را هر وقت بگیری، منفعت است. در واقع قاطبه اهالی علوم انسانی احتمالا با خواندن یا شنیدن این حرفها میگویند، احسنت، مرحبا، جانا سخن از زبان ما میگویی.
اما سخنان حجتالاسلام غلامی از جنبهای دیگر عبرتآموز است. برای توضیح آن اجازه بدهید به یك ماجرای مشابه دیگر اشاره كنم. چندی پیش خبر آمد كه موسسه حكمت پژوهی علوم دانشگاه تهران در محل یا در كنار محل ساختمان موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران تاسیس شده. ریاستش را هم به حجتالاسلام حمید پارسانیا سپردند كه از قضا از چهرههای اصلی مدافع مفاهیمی مثل علوم انسانی اسلامی مخصوصا علوم اجتماعی اسلامی بوده و هست. او در مراسم افتتاحیه این موسسه مباحثی از سنخ «علوم انسانی اسلامی» مطرح كرد و گفت: «ارتباط اسلام با علوم كه به مدت ۲۰۰ سال به تاخیر افتاده بود، امید است با افتتاح این مجموعه این ارتباط برقرار شود.»
اما بعد از تاسیس این موسسه جدید سوالهای زیادی پدید آمد، مثل اینكه چرا این كار در ساختمان موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران رخ داده؟ «حكمت پژوهی علوم» دیگر چه صیغهای است؟ آیا شبیه علوم اجتماعی اسلامی است یا خیر؟ آیا كشورهای دیگر موسسه حكمت پژوهی علوم دارند؟ روشن است كه كسی به این سوالها وقعی نگذاشت. چندی پیش از خیابان پورسینا میگذشتم، دیدم تابلوی موسسه حكمت پژوهی را برداشتهاند. احتمالا منحل شده یا به جای دیگری منتقل شده، در هر صورت خبری از این تغییر و تحولات نیامد.
این اتفاقات عبرتآموز است برای آیندگان. راههای توسعه و پیشرفت و گسترش علم مشخص است، روشها و اصول آنها هم معلوم. جعل تعابیر و اصطلاحات «من در آوردی» هیچ فایدهای ندارد، جز اینكه هزینههایی را از جیب بیتالمال یا نهادهای خصوصی به باد میدهد و درنهایت هم یكی میگوید راهی كه رفته از اساس غلط بوده!