چرا اسلام مدعی زنانه ترین قوانین تاریخ است؟/ دلیل تفاوت شهادت زن و مرد در دادگاه

مبلغ/ یک پژوهشگر حوزه زنان با تاکید بر جایگاه حقوقی زنان در اسلام، و هویت بخشی دین اسلام به جنس زن برای نخستین بار در تاریخ بشریت، به تشریح شبهات در موضوعات حقوقی این حوزه پرداخت.

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، بحث حقوق زن و شبهات مربوط به آن در دین اسلام از اواسط دهه ۷۰ شمسی با ورود نظریه های فمنیستی به فرهنگ ایرانی به یکی از مهمترین موضوعات اجتماعی تبدیل شد، اما تقابل دیدگاههای سیاسی برای مطرح کردن و پاسخ دهی به این شبهات باعث شد، دیدگاه مترقی اسلام در حقوق زنان به حاشیه برده شود و گاهی مسائل پیش پاافتاده ای مثل ورود زنان به ورزشگاه ها یا دوچرخه سواری زنان جای مطرح کردن موضوعات عمیق تر دیدگاههای ریزبینانه دین مبین اسلام  در این زمینه را بگیرد.

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری هم نشان می دهد ایشان به دنبال مطرح شده دیدگاه مترقی اسلام درباره حقوق زنان هستند، برای مثال ایشان در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام در واپسین روز اسفندماه سال ۹۵ با تاکید بر برابری معنوی زن و مرد از دیدگاه اسلام ابراز داشتند : «خدای متعال مرد را و زن را از جهاتی مثل هم قرار داده است؛ از لحاظ عروج به مقامات معنوی با هم تفاوتی ندارند، نمونه‌اش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها)؛ از لحاظ قدرت رهبری با هم تفاوتی ندارند، نمونه‌اش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها)؛ از لحاظ توانایی هدایت بشر تفاوتی ندارند، نمونه‌اش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها)؛ امّا از لحاظ وظایف اداره‌ زندگی تفاوت دارند، باز نمونه‌اش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها). اینهایی که از حقوق زن می خواهند دفاع کنند، به قول معروف شیپور را از سرِ گشادش میزنند و نمیفهمند چه بگویند و از چه چیز زن دفاع کنند، می گویند چرا زن مدیریّت نکند؛ مگر مدیریّتها یک افتخار است برای یک انسان که دنبال این باشد که چرا مدیریّتها مخصوص مرد است؟ اسمش را هم می گذارند عدالت جنسیّتی؛ این عدالت است؟ آن کسانی که در دنیا برابری جنسیّتی را مطرح می کردند و دنبال آن بودند، امروز این‌قدر بدبختی و فساد از این ناحیه گریبان‌گیرشان شده که خودشان پشیمانند؛ البتّه خیلی‌هایشان صریحاً اقرار نمی کنند، خیلی‌هایشان هم با این فرهنگ بزرگ شدند، نمیفهمند چه اتّفاقی دارد می‌افتد؛ امّا اندیشمندانشان چرا، اندیشمندانشان می گویند، می فهمند، اظهار نگرانی می کنند. خدا کند این کسانی که در داخل اسم عدالت جنسیّتی می‌آورند، مرادشان این چیزی که به‌عنوان برابری جنسیّتی مطرح شده، نباشد.»

ایشان دقیقا در زمانیکه که برخی مدعیان حقوق زنان در ایران از کلید واژه عدالت جنسیتی برای پیشبرد اهداف فمنیستی در ایران سخن می گفتند با این مثال نقض از سیره حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از این نقشه پرده برداشتند.

به دلیل فعالیت های رسانه ای گسترده فمنیست های فارسی زبان، صحبت از برابری زن و مرد آنهم در نازل ترین سطح خود، یعنی برابری در وظایف که دیگر حتی در موج های جدید فمنیستی به آن اقبالی وجود ندارد به زنان و دختران ایرانی تحمیل می شود. شبکه های اجتماعی هم در گسترش این دیدگاهها در سایه سکوت صاحبنظران و کارشناسان حقوق زنان در اسلام بی تاثیر نبوده و شاهد افزایش شبهات و دلسردی زنان و دختران ایرانی از جایگاه و منزلتشان در جامعه ایرانی _ اسلامی هستیم، به همین دلیل به سراغ سید محمد حسینی، پژوهشگر حوزه زنان و خانواده رفتیم. وی که دانش آموخته دکتری کلام اسلامی از دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی قم  است، در تدوین سند سیاست های کلی خانواده مرکز پژوهش های زنان و خانواده مشارکت داشته است.و طی سالهای اخیر هم به منظور روشنگری درباره حقوق زنان در اسلام سخنرانی هایی داشته است. حسینی در این گفت و گو بحث درباره جایگاه زن در اسلام را به عنوان بحث  مبنایی حقوق زن مورد تاکید قرار داده و به بررسی برخی شبهات روز از جمله علت عدم مشارکت زنان در جهاد، وجود احکام جداگانه  زنان آزاد و کنیزان، همچنین احکام شهادت دادن زنان پرداخته است.

به عنوان سوال اول با توجه به فعالیت شما در عرصه پاسخگویی به شبهات و پرداختن به حوزه زنان در اسلام، بفرمایید چرا این مساله بخصوص در سال‌های اخیر تبدیل به یک سوال و شبهه شده و عملکرد دستگاه های مسئول پاسخگو در این زمینه چگونه بوده است؟

در سال های اخیر که رسانه به عنوان یک بستر انتشار محتوا گستردگی عجیبی پیدا کرده و از طرفی رسانه ها در قالب شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی عمدتا در دست مخالفین اسلام و انقلاب بوده فضای مطالب عنوان شده را به سمتی بردند که تفکر اسلامیِ واقعی را ضربه پذیر کنند. ضربه پذیر کردن به این معنا که موضوعاتی خاص و مورد مطالبه و توجه جوانان و عموم مردم را طوری مطرح کنند که اشکال و ایراد نرم افزاری به معارف اسلامی برگردد. در بین این موضوعات یکی از موارد مورد مطالبه که جنبه احساسی هم داد موضوع حقوق زنان است. این مساله هم جنبه تاریخی در اسلام دارد و هم جنبه کلامی دارد و هم جنبه رفتاری.

واقعیت این است که اتفاقا در چنین مساله ای که اسلام اصلا مدافع و مطالبه گر بوده مورد حمله قرار می گیرد و همین نشان دهنده ضعف ما در ابعاد رسانه ای و ارتباطی است. در راس مراکز مسئول حوزه علمیه قرار دارد که به قول رهبر انقلاب وظیفه روحانیت درست کردن عقاید مردم است و البته نخبگان دانشگاهی هم این وظیفه را دارند. خلاصه و رک بگویم هر دو گروه برای حفظ عقاید و پاسخ به شبهات دینی کم گذاشته اند. معتقدم موضوعاتی مانند حقوق زن در اسلام از مسائلی است که کاملا باید توسط ما تهاجمی مطرح شود یعنی ما از تاریخ و عملکرد گذشتگان، غرب فرهنگی و جغرافیایی، ادیان تحریف شده و فرق نوپدید پاسخ بخواهیم. ما اسلام را زنده کننده حقوق زن می دانیم و این موضوع تنها جنبه شعاری ندارد و کاملا از جوانب مختلف و بر اساس مستندات متعدد قابل اثبات است منتها اینقدر این اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام بخاطر عملکرد ما مظلوم است که موضع مطالبه گری آن به محکومیت و پاسخگویی تغییر کرده است. البته این اتفاق کاملا قابل جبران و تغییر است.

در مورد حقوق زنان در اسلام هم باید این نکته را عرض کنم که حقوق زنان ابعاد مختلفی دارد. مثلا حقوق مالکیت، آموزش و پرورش، یا حقوق اجتماعی زن که ذیل خانواده به عنوان دختر و همسر و مادر تبیین می شود، تا حقوق جنسی و عاطفی و سیاسی که مثلا حق رای ذیل آن تبیین می شود اما برای همه این موارد باید ابتدا به بحث جایگاه زن در اسلام پرداخته شود که از سمتی مقدمه حقوق زن است و از سمتی دیگر بخش اساسی و مبنایی حقوق زن. حالا اگر فرصت دیگری مهیا شد به صورت جزئی تر می شود این موارد را مطرح کرد.

اگر شخصی حوزوی یا دانشگاهی در موضوع حقوق زنان در اسلام دغدغه مند باشد باید از کجا شروع کند و چگونه باید به این مساله ورود کند؟

پاسخ به این سوال دو بخش دارد. یکی چارچوب ورود علمی و دیگری شیوه ورود به صورت رسانه ای. در مورد چارچوب ورود علمی باید به یک مساله بسیار دقت شود و آن هم بررسی تاریخ زن، قبل و بعد از اسلام است. ما تا این مقدمه را درست مطرح نکنیم و جایگاه زن قبل و بعد از اسلام را شفاف نکنیم بنیان پاسخگویی را درست نچیده ایم. اما در مورد شیوه ورود رسانه ای باید ابتدا شیوه طرف مقابل را در طرح شبهه دید و بر اساس همان و بلکه بالاتر از آن وارد شد وگرنه هر چقدر از لحاظ علمی در موضوع حقوق زن در اسلام عالمانه وارد شویم اما ابعاد رسانه ای را در نظر نگیریم موفق نخواهیم بود.

منظور شما از بررسی تاریخ زن قبل و بعد از اسلام چیست؟ اگر مساله حقوق زن در اسلام باشد چه ربطی به قبل از آن دارد؟

اجازه بدهید خاطره ای را برای شما تعریف کنم تا منظورم واضح شود. چند سال قبل یکی از دانشجویان ادبیات عرب با بنده ارتباط گرفت تا برخی ایرادات خودش در موضوع حقوق زن در اسلام را مطرح کند. انسان معتقدی به اسلام نبود و از آنجایی که می دانست امانتدار مطالبش در نقد اسلام هستم راحت اعتقادات خود را بیان کرد. بر اساس تجربه ای که در زمینه پاسخگویی به این دست دانشجوها در فضای دانشگاهی داشتم برخی شبهاتش رفع شد اما باز هم اعتقاد راسخی پیدا نکرد. یک روز در مورد موضوع پایان نامه اش از من کمک خواست، گفتم شما تفاوت ادبی سخنان، اشعار و خطبه های زنان قبل و بعد از اسلام را بررسی کن. ایشان از این موضوع استقبال کردند و پژوهش های مقدماتی را شروع کردند. مدتی بعد به من پیام دادند که برای بعد از اسلام خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها، خطبه های حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه و شام و چند مورد دیگر را جمع آوری کرده اند اما هیچ خطبه ای از زنان عرب قبل از اسلام پیدا نمی‌کنند و حتی گفتند کتاب «جمهره خطب العرب» را بررسی کرده اند اما اثری مانند «بلاغات النساء ابن طیفور» که فقط خطبه های زنان بعد از اسلام را آورده پیدا نکرده اند. به او گفتم یکی از کارهایی که اسلام کرد همین بود. خودِ این دانشجو متوجه شد زن قبل از اسلام در آن زمان معمولا اصلا چنین جایگاهی نداشت که در عرصه ای بخواهد چنین ورودی داشته باشد. و تنها برخی از زنان بد کاره مانند هند بودند که آثاری از آنها باقی مانده بود که آن هم بوی تعفن می داد. ما برای بررسی حقوق زن در اسلام باید قبل و بعد اسلام را ببینیم و مقایسه کنیم.

آن چیزی که فعلا مبنای شناخت در غرب است تفکر تکامل بر اساس رویکرد داروین است البته آنها هم در جزئیات با یکدیگر اختلاف هایی دارند اما اصل مشترک رویکرد آنها به زبان ساده و به عنوان تکامل گرایی این است که می گوید انسان حیوان تکامل پیدا کرده است. در چنین رویکردی مبنا و ملاک در شناخت مادی است و تفاوت زن و مرد در ویژگی هایی ذاتی است که طبیعت به آنها تحمیل کرده یا در طول حیات حیوانات به این ویژگی ها دست پیدا کرده اند اما در اسلام مبنا در شناخت، متفاوت است. در اسلام اصل روح است. وقتی اصل روح شد و جسم کالبد آن روح دیگر زن و مرد بودن صرفا تفاوت در یک سری ویژگی هاست نه تفاوت در مرتبه خلقت. به عبارت دیگر در اسلام زن و مرد در انسانیت تفاوتی با یکدیگر ندارند برای همین قرآن در چند جا تصریح می‌ کند که اعمال زن و مرد با یکدیگر تفاوتی ندارد. برای مثال در آیه ۱۲۴ سوره نساء می فرماید وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا یعنی هرکس عملش صالح باشد چه مرد باشد و چه زن اگر مومن باشد وارد بهشت می شود و قرآن در اینجا تعبیر جالبی دارد که به اندازه گودی پشت هسته خرما هم به هیچکس چه زن و چه مرد در ساختار عدل الهی ظلم نمی شود.

‌خوب ممکن است این کلام شما اینگونه پاسخ داده شود که این وضعیت حقوق زن در عرب جاهلی بوده و مشخص است در آن زمان که جاهلیت بیداد می کرده زن چه جایگاهی داشته است. چرا شما از وضعیت زن در سایر مناطق دنیا و حقوقی که داشته اند نمی گویید آیا مقایسه شما ناقص نیست؟

اتفاقا نکته مهم همین است! ببینید شما اگر بخواهید برای درمان یک بیماری یک دارو را آزمایش کنید تا نتیجه اثربخشی آن را ببینید اگر این تست در منطقه ای باشد که آن بیماری بیشتر وجود دارد اثر بخشی دارو بهتر مشخص می شود یا اگر در جایی باشد که آن بیماری مبتلایان کمتری دارد؟

طبیعتا اگر دارو در منطقه آلوده اثرگذار باشد نتیجه بهتر مشخص می شود.

پاسخ خود را دادید! اسلام برای درمان جاهلیت آمده است چه منطقه ای از نظر زمانی و مکانی آلوده تر از شبه جزیره عربستان در آن زمان؟! اسلام می آید و در آن منطقه که شدت آلودگی اش واضح است حقوق زن را نمایان می کند. اسلام در جایی که قرآن می فرماید : وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ یعنی خبر دختردار شدن را به مرد می دادند چهره اش سیاه می شد و عصبانی می شد می فرمایید نسل پیامبر از یک دختر ادامه پیدا می کند.

ببینید وقتی چهره پدر از خبر دختردار شدنش سیاه می شده یعنی یک فرهنگ فراگیر ضد زن محض وجود داشته. در چنین جایی ولادت یک دختر را قرآن کوثر یا همان خیر فراوان معرفی می کند. اگر به قرآن نه به عنوان یک معجزه و کتاب دینی بلکه به عنوان یک کتاب تاریخی هم نگاه کنیم این گزارش عجیب است که پدر صاحب دختر بین دو گزینه گرفتار می شد که أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ با خفت و خواری آن دختر را نگهدارد و یا یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ آن را زنده به گور کند! که در برخی قبایل زنده به گور کردن دختر وجود داشت و در سایرین نگهداری با خفت و خواری! در چنین فضایی اسلام در مورد یک دختر چه می گوید؟ صراحتا در روایت داریم که پیامبر فرمودند فرزند دختر از پسر هم بهتر است! بله نمی گوید برابر می گوید فرزند دختر از پسر بهتر است و این روایت را شیخ طبرسی در “مکارم الاخلاق” نقل کرده است. این موضوع اصلا مقدمه حقوق زن است آنها حتی با موجودیت زن مشکل داشتند اما اسلام دقیقا در نقطه مقابل آنها ایستاد.

با توجه به اینکه شما مناظرات گوناگونی در این حوزه داشته‌اید، این رویکرد نسبت به حقوق زن در جاهای دیگر هم وجود داشت یا منحصر در شبه جزیره عربستان بود؟

ببینید اصلا تاریخ زن، تاریخ سیاهی برای او بوده است. از همان ابتدای زندگی غارنشینی به دلیل قدرت بیشتر مرد از نظر فیزیکی، مرد جنس اول بود و حتی گاهی حیوانات که در زندگی به خدمت این مرد در می آمدند اولویت بعدی می شدند و زن می شد موجودی که در مرتبه بعد از برخی حیوانات قرار دارد.

شما ببینید ویل دورانت در کتاب تاریخ فلسفه صراحتا آورده است که زن، مرد ناقص است و در درجه پایین تر قرار می گیرد و حتی می آورد بدن مردان هم از زنان زیباتر است یعنی تا این حد در پی نکوهش و سرکوب زنان رفتار می شده است. در همان کتاب مقدار کم احترام به زن در برخی جوامع اروپایی را حاصل اعتقادات دینی آنها می داند. یا پرویز رجبی مورخ مشهور و باستان گرای معروف که بسیار برای دفاع از تاریخ ایران باستان تلاش هم کرده است تصریح میکند در دوره ساسانیان یکی از اعمال خیر این بود که مرد، زنش را به مردی دیگر بدهد و اصلا رضایت زن در این زمینه شرط نبوده است.

دیگر ساسانیان از نظر زمانی با اعراب جاهلی هم دوره بوده اند. این یعنی زن در آن زمان حتی مالک خودش هم نبود چه برسد بخواهد بر چیزی مالکیت داشته باشد. اهمیت حقوق زن در اسلام اینجا نمایان می شود. در جایی که زن مانند ابزار و وسیله بود و حق مالکیت نداشت، پیامبر اسلام می آید به دستور خداوند یک سرزمین به عنوان فدک را در مقابل مسلمان و غیر مسلمان به مالکیت یک زن در می آورد. در جایی که زن را زنده به گور می کنند اسلام می آید زن را نعمت می داند. برای زن بر گردن شوهر حق نفقه می گذارد و مرد را مجبور می کند خوراک و پوشاک و مسکن زن را آن هم بر اساس شان آن زن تامین کند. جالب است بدانید در اسلام به عنوان حکم اولی هیچ مسئولیت مالی تکرار می کنم هیچ مسئولیت مالی از بدو تولد تا فوت یک زن بر گردن او نیست و تمام اینها را باید مرد برای او تامین کند. این در حالی است که اگر زن هرچقدر هم اموال داشته باشد یا به او برسد می تواند به پدر یا شوهر و فرزندش یک درهم یا ریال هم پرداخت نکند و تمام آن اموال کاملا در انحصار آن خانم است.

کلام شما تا اینجا جالب و قابل تامل است اما اسلام موضوعی مانند کنیز را دارد که همین موضوع در مساله حقوق زن مورد سوال و بحث است

بله؛ این هم از آن دست شبهاتی است که در مورد اسلام پرسیده می شود اما من یک سوال میپرسم و یک پاسخ می دهم تا ماجرا روشن شود. آیا اسلام کنیز و برده را آورد؟ آیا اسلام شروع کننده این موضوع بود یا از قبل در نقاط مختلف دنیا وجود داشت؟

اما اسلام آن را شرعی کرد!؟

اسلام آن را قانونمند کرد. اسلام به کنیز یک جایگاه حقوقی داد. یک وظایفی را در قبال کنیز بر عهده صاحب آن گذاشت که عملا همین قوانین یا به قول شما شرعی کردن آن برده و کنیزداری را عملا از جامعه پیرو اهل بیت علیهم السلام حذف کرد. اسلام این کار را کرد بسیار زودتر از برخی نقاط دیگر بساط این کار عملا برچیشده شد. چون با قوانین و احکام اسلام این کار دیگر صَرف گذشته را نداشت و از طرفی یکی از عقوبات شرعی برای دیه شد. من چند سال قبل مستندی به اسم برده داری در وهابیت ساختم که در فضای مجازی موجود است و آمدم در آن مستند به طور علمی به تفاوت رویکرد اسلام شیعی و مخالفین در مورد برده و کنیز پرداختم.

عملا اسلام سیاست گذاری بسیار دقیقی در این زمینه کرد و برده و کنیزی که بخش عمده از جامعه را تشکیل می داد برچید. ببینید وقتی می گویم در حقوق زن دست برتر با اسلام است و ناراحتم چرا نباید به جای پاسخگویی صرف به شبهات حقوق زن ما مسلمان ها ادعای درست خودمان را مطرح کنیم و مطالبه گر باشیم موضوع همین است. کدام دین و مذهب آمد مانند اسلام با این مقوله مقابله فنی و جدی کند.

اصلا اسلام عملا می آید زن را از جهاد نظامی حذف می کند. من نمی دانم چرا خیلی ها به این سمت ماجرا دقت نمی کنند. اسلام می آید یکسری حقوق برای زنان آزاده قرار می دهد و یک سری حقوق برای کنیز و سیاست کنیز را طوری قانون گذاری می کند که خود به خود بعد از مدتی و بدون ایجاد اخلال در ساختار اجتماعی و بی سرپرست شدن کنیز، از جامعه حذف شود و از طرفی جهاد را صرفا برای مرد واجب می کند.

خوب ممکن است اینجا کسی بگوید این که جهاد از زن برداشته شد یعنی توفیقی از زن سلب شده است زیرا دیگر نمی تواند به درجه یک مجاهد که این همه در اسلام مورد تجلیل است برسد این هم درست نیست.

اسلام برای زن، امکان جهاد را بدون شرکت در جنگ قرار داد. در کتاب «کافی» شریف روایت داریم که همان همسرداری خوبِ یک زن برای او جهاد محاسبه می شود. یعنی زن وقتی همسر خوبی باشد همین مدام برایش جهاد محاسبه می شود. حالا مرد که باید هم کار کند و نفقه مستمر همسر و فرزند و در صورت لزوم پدر و مادر را بپردازد، هم به جهاد و جنگ برود اما یک زن در اسلام همین که در خانه همسر خوبی است برایش مدام جهاد محاسبه می شود. این را من نمی گویم امام معصوم فرمود این کار جهاد زن محسوب می شود و جالب است بدانید صبر یک زن در برابر شوهر و غیرت شوهرش هم جهاد محاسبه می شود. واقعا از این بابت خوشبحال خانم ها است در اسلام.

خوب! از طرفی اسلام برای شهادت در محضر قاضی و در دادگاه در موضوعاتی مشخص تعداد بیشتری زن را به نسبت مرد لازم می داند دلیل این رویکرد چیست؟

ابتدا این را بگویم که اسلام اساسا مخالف حضور اجتماعی زنان نیست و این منع عملا هم اصلا امکان پذیر نیست حتی ما در اسلام در مورد نقش زنان بعد از ظهور هم روایت داریم. اما برای آن جهت و گاهی محدودیت مشخص کرده و این از مسلمات است. اسلام در برخی جاها می خواهد حضور زن به نسبت مرد کمرنگ تر باشد حالا در کجاها؟ مثلا در همین موضوعات اختلاف و دادگاه و شکایات. مثلا در موضوع جنگ که جهاد را از زن برمی دارد. بعید می دانم شما اگر با خانم هایی که پایشان به دادگاه باز شده است یا برای شهادت دادن به آنجا رفته باشند صحبت کنید خاطره خوبی از آن در ذهنشان نقش بسته باشد.

وقتی کسی نیاز به شاهد پیدا می کند اگر بخواهد از خانم ها به عنوان شاهد استفاده کند گاهی باید چهار زن را برای این کار پیدا کند اما اگر از آقایان استفاده کند دو شاهد کافی است و همین اتفاق باعث می شود عملا خانم ها پایشان کمتر به دادگاه باز شود البته اینجا نکته ای را عرض کنم بر برخی از موضوعات در مقابل قاضی که به نفع زن هست تنها ادعای زن کافی است و نیازی به شاهد یا اثبات ندارد. یعنی در برخی موارد اسلام به زن می گوید نه شاهد نیاز داری و نه دلیل بر اثبات همین که در دادگاه این موضوع را خودت ادعا کنی کافی است. حتی در برخی مباحث اختلاف بین زن و مرد سخن زن بدون شاهد و ادعا پذیرفته می شود اما مرد باید برای ادعای خود شاهد بیاورد. مثلا اگر زن و مرد در مورد این که عقد جاری شده بین آنها موقت است یا دائم اختلاف کنند، قاضی از زن می پرسد عقد دائم بود یا موقت و زن هرچه ادعا کند پذیرفته می شود اما برای مرد چنین امکانی وجود ندارد.

حیف است حالا که بحث به اینجا رسید، به نقش حضرت زهرا سلام الله علیها در این زمینه نپردازیم لطفا در این خصوص هم توضیح بفرمایید.

یکی از محوری ترین موضوعات حقوق زن در اسلام که عینیتش مشخص است همین وجود مقدس است. ببینید عرض کردم که تاریخ زن، تاریخ سیاهی برای او بوده و عملا موجود دست چندم محسوب می شد. در اسلام وجودی بالاتر از خداوند تصور هم نمی شود. اسلام می آید در زمانی که سخن زن شنیده نمی شود، در مورد یک زن می فرماید لبخند او رضایت خدا و ناراحتی او ناراحتی خداست! ناراحتی خود خداست! این خیلی عحیب است. ما در بهترین حالات عبودیت و تسلیم در برابر خدا، می آییم و می گوییم راضیم به رضای خدا ولی خداوند خودش می فرماید راضیم به رضای فاطمه! کجا اسلام این را اعلام می کند؟ در دوره ای که دختر را زنده به گور می کنند یک مکتب یک تفکر یک دین می آید می گوید مردم، این زن اگر لبخند زد خداوند راضی می شود و اگر ناراحت شد خداوند ناراحت می شود یغضب لغضبه و یرضی لرضاه این را شیعه و سنی قبول دارند. یا در جایی دیگر ببینید در حدیث کسا دیگر بالاتری افراد مقدس در عالم حضور دارند حتی گل سرسبد خلقت یعنی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آنجاست اما خداوند وقتی می خواهد آنها را معرفی کند چه می فرماید؟ هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها یعنی معدن رسالت فاطمه است و پدرش و همسرش و فرزندانش. این خداوند است که سخن می گوید فاطمه زهرا سلام الله علیها را در معرفی این خاندان محور قرار می دهد و پیامبر و جانشینان او را با عنوان پدر فاطمه و همسرش و فرزندانش به حبرئیل معرفی می کند. این چیز ساده ای نیست باید اینها را درست ببینیم و به دیگران نشان بدهیم که ببینید این است اسلام. اسلام هویت و حقوق زن را زنده کرد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.