لزوم رعایت قاعده قرآنی حفظ کرامت افراد در مددکاری اجتماعی
مبلغ/ تسهیلگر اجتماعی و مدرس اخلاق حرفهای گفت: مداخله در مددکاری اجتماعی باید به گونهای باشد که به کرامت و عزت نفس افراد خدشهای وارد نشود، چراکه فرد در آن مقطع دچار بحران شده است و قدرت تصمیمگیری ندارد. لذا نباید احساس فروماندگی و خودناتوانپنداری را با مداخله غیرحرفهای به او تزریق کنیم.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، نشست «مسائل و چالشهای اخلاقی در تجربیات میدانی مددکاری اجتماعی» با ارائه مصطفی جانقلی، تسهیلگر اجتماعی و مدرس اخلاق حرفهای، برگزار شد.
در ادامه سخنان او را میخوانید:
بنده حدود چهار دهه در زمینه تسهیلگری و مددکاری اجتماعی در جوامع و حوادث مختلف همانند زلزله بم، زلزله رودبار، سیل لرستان و حوزههای سازمانی همانند زندانها و کانونهای اصلاح و تربیت به صورت فعال حضور داشتهام. در حال حاضر عضو انجمن علمی اخلاق کاربردی کشورم و تدریس اخلاق حرفهای برای سازمانها را برعهده دارم. درباره اینکه مددکاری اجتماعی حرفه است یا هنر باید گفت که بُعد حرفهای آن بر بُعد هنری ارجحیت دارد. وقتی قرار است وارد یک حوزه عملیاتی شویم، ضمن دارا بودن شاخصههای هنرگرایی، ارجح آن است که از مؤلفههای حرفهای بهرهمند باشیم.
رعایت قواعد مددکاری اجتماعی
بنابراین وجه حرفهای رجحان دارد، چون مددکاری را یک حرفه و وضعیتی برتر از شغل میدانیم و دانش، هنر، خلاقیت و نوآوری، دلسوزی، صداقت، امانتداری، رازداری و بسیاری از شاخصهای ارزشی دیگر در آن مستتر است. به عنوان یک اصل جهانشمول باید بگویم که هرگونه مداخله در هر حوزهای بایستی مبتنی بر خاستگاهها و جایگاههای مسئولیتپذیری باشد. چهار خاستگاه مسئولیتپذیری شامل شرع، قانون، اخلاق و حرفه هستند. بنابراین هر انسانی که میخواهد در حوزهای مسئولیت بپذیرد باید توجه کند که آیا شرعاً برای ورود به این حوزه جایز است یا خیر؟
شارع برای انجام یک کار شاخصهایی را گذاشته و در قانون نیز مواردی همانند سن، جنس، تخصص و مهارت در نظر گرفته شده است. دانش اخلاق و اخلاق حرفهای، که برگرفته از اخلاق کاربردی است، قواعد و اصولی دارد و فرد مسئولیتپذیر باید این قواعد را رعایت کند. هرگونه مداخله غیر علمی و خارج از مؤلفههای حرفهای مددکاری اجتماعی با هر عنوانی اعم از گروه جهادی یا … بیاعتبار کردن ساحت مددکاری اجتماعی است، چراکه ساحت مددکاری اجتماعی مؤلفههایی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
به طور کلی مددکاری اجتماعی دانشی کاربردی و برساختی از علوم اجتماعی است. وقتی از علوم اجتماعی صحبت میکنیم، یعنی داخل این حوزه دانشی از جامعهشناسی، مردمشناسی، زبانشناسی، رفتارشناسی، و روانشناسی استفاده میشود و یک مبحث بینرشتهای است که از حوزههای مختلف وام میگیرد. با توجه به گستره دانش مددکاری تا یک دهه قبل، مقطع دکترای این رشته را نداشتیم، اما امروزه دکتری و پسادکتری نیز اضافه شده، چراکه علوم شناختی رشد کرده و در نتیجه این حوزه نیز رشد پیدا کرده است. مددکار باید از این حوزههای دانش برخوردار باشد.
مددکاری باید با دانش همراه باشد
باید بدانیم که در مددکاری به لحاظ علمی باید چه فعالیتهایی را انجام دهیم. آن وقت میتوانیم داوری کنیم فردی که در یک بحران مشغول کمکرسانی است یک مددکار محسوب میشود، یک عامل اجرایی است، منویات مددکاری اجتماعی را انجام میدهد یا یک شخص مبتدی یا عامل حرفهای است؟ تمامی عناصری که با عنوان گروههای جهادی وارد صحنه میشوند اقدامات آنها بسیار ارزشمند و قابل تقدیر و تحسین است، اما باید دانست که برای تشخیص این کار، شاخصی را با عنوان بهرهوری داریم، یعنی باید ببینیم اقداماتی که صورت میگیرد کار خوبی است یا خیر؟ آیا این کار خوب به نحو خوب هم انجام میشود؟ یعنی صرف اینکه بر کار خوب متوقف شویم کفایت نمیکند.
در طول چهار دهه گذشته اکثر سازمانهایی که فعالیت اجتماعی داشتهاند بدون تردید کارهای خوبی انجام دادهاند، اما مشکل اینجاست که در بسیاری از مواقع این کار را به شکل خوبی انجام ندادهاند، یعنی فعالیت آنها به شکل سیستمی و در قالب نگاه آیندهپژوهشی و در راستای رسیدن به نتیجه مطلوب نبوده است، بلکه در آن مقطع برای حل مسئله وارد میدان شدهاند، هرچند مسئله را به خوبی نشناختهاند. مثلاً تشکیل نهضت سوادآموزی کار خوبی بود، اما چرا این کار به نحو خوبی انجام نشد و هنوز جمعیت بیسواد زیادی داریم و ممکن است افرادی سواد خواندن و نوشتن داشته باشند، اما دانش کاربردی خیر؟ علت این است که ما آیندهپژوهی و تفکر نکردیم که این افراد جاماندگان از تحصیل هستند و این امر میتواند دلایل مختلفی داشته باشد که از جمله آنها ناتوانی خانوادهها از فرستادن به مدرسه بوده است. لذا شروع به آموزش افراد مُسن کردیم و نیز به افراد جوان و نوجوانی که میتوانستند تبدیل به نیروی انسانی خوبی برای جامعه شوند بیتوجهی کردیم و یکی از دلایل وضعیت کنونی این است که به هشدارهای افراد دلسوز توجه نشد.
حوزههای مداخلاتی مددکاری اجتماعی
در زمینه کمیته امداد یا سازمان بهزیستی هم کارهای خوبی انجام شده، اما مشکل این است که تمایزی بین توانافزایی فردی و گروهی قائل نبودهایم. بنابراین صرفاً سعی کردهایم که اینها زنده بمانند، ولی کمک نکردیم که زندگی کنند و چرخ زندگی را بچرخانند. کار خوب مستلزم این است که به نحو خوبی انجام شود. اگر اینگونه شد میتوانیم فرد را از نقطه «آ» به نقطه «ب» هدایت کنیم؛ یعنی کار ما منتج به اثربخشی و کارایی میشود و بدین ترتیب به پویایی فرد کمک کردهایم. بنابراین وقتی میگوییم شاخصی برای اندازهگیری داریم، براساس اثربخشی به علاوه کارایی است.
حوزههای مداخلاتی مددکاری اجتماعی متعددند و اگر مداخله در بحران باشد، این مداخله بخشهای مختلفی را همانند کمکِ موردی و مقطعی، کمکهای روانی، تغذیه، کارِ عمرانی، کار میدانی مطالعاتی برای ارائه به مسئولان اجرایی محلی، تهیه اقلام مورد نیاز و… میشود. از سوی دیگر هرکدام از بحرانها دانش و مهارت خاص خود را میطلبند و حتماً باید با اطلاعات دانشی اقدام شود تا نتیجه بهتری داشته باشد.
باید مؤلفههای برادران دروغین را به خوبی بشناسیم. در این مبحث باید به تشخیص دهیم افرادی که با عنوان سلبریتی یا افراد محلی یا گروههای جهادی مختلف میخواهند وارد میدان میشوند، قصد حل مسئله و کمک به حل بحران را دارند یا درصدد بحرانآفرینی هستند؟ نمیتوانیم همه اینها را با یک چوب برانیم یا با یک اطلاعیه فرابخوانیم؛ چراکه بودن آنها میتواند برای ما سرمایه تلقی شود یا خطرساز باشد. درباره اینکه کجا میتواند سرمایه باشد، باید گفت که مثلاً اگر طلاب دینی بخواهند وارد شوند، بدون تردید از هر فردی برای دادن مشاوره دینی و رفتار مبتنی بر قواعد دینی و اسلامی صالحتر و ارجحترند، اما اگر ورود به این مسائل بدون اطلاع از جنبههای تخصصی مددکاری اجتماعی باشد، میتواند نتایج برعکسی را در پی داشته باشد.
حفظ کرامت افراد
برای اینکه این نیروها را به صورت صددرصدی نفی نکنیم راهبردمان این است که باید به توانمندسازی جامعه محلی بپردازیم، یعنی علاج واقعه قبل از وقوع. اگر گروههایی محلی در سراسر ایران وجود داشته باشند که با گروههای مرجع در بخش حکمرانی یا بخش عمومی همانند ائمه جمعه، فرهنگیان، ورزشکاران و هنرمندان در ارتباط باشند و برای هر مداخلهای برنامه اقدام و عمل داشته باشند، حیطهها و قلمروهای اقدام را بشناسند و بستههای مناسبی را برای نوع مداخله در اختیار داشته باشند، آنگاه میتوانیم آن را نظاممند و روشمند کنیم و بگوییم که تمام مداخلات باید از کانال چنین افرادی انجام شود.
همچنین حفظ کرامت افراد اهمیت دارد. قرآن میفرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلً؛ و محققا ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را (بر مرکب) در برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم»(اسراء، ۷۰). بنابراین مداخله ما باید به گونهای باشد که به کرامت و عزت نفس این افراد خدشهای وارد نشود، چراکه در مقطعی که دچار بحران شدهاند قدرت تصمیمگیری ندارند. لذا نباید احساس فروماندگی و خود ناتوانپنداری را با مداخله غیرحرفهای به آنان تزریق کنیم.