جماعت تبلیغ جنبشی بیخطر برای سیاستمداران!
به گزارش «مبلغ» به نقل از شعوبا، «جماعت تبلیغی» متواضعانه آغاز شد و حالا به بزرگترین حرکت تبلیغی اسلام تبدیل شده است که اخیرا مورد توجه قرار گرفته، اما به ناروا. فرد تبلیغی مأموریتی دارد. او میخواهد شما مسلمان خوبی باشید. اگر به یک تبلیغی برسید، اولین چیزی که میگوید این است که: «برادر، بیا برویم مسجد و نماز بخوانیم.» بعد موعظهای ایراد میکند دربارهی فضایل سادهزیستی و اهمیت ایمان. کلافه میشوید اما او ادامه میدهد و زمانی که گمان کردید مکالمهتان بالاخره تمام شدهاست، خواهد گفت: «برویم مسجد، برادر؟»
جماعت تبلیغی (TJ) حرکتی است که بر ترویج [اسلام] متمرکز شده است. اما چیزی که آنها را متمایز میکند این است که اگر هندو، مسیحی، یهودی، یا باورمند به هر دین دیگری باشید، تبلیغیها احتمالا به سراغ شما نخواهند آمد. تلاشهای آنان متمرکز است بر دیگر مسلمانانی که امور اینجهانی حواسشان را پرت کردهاست.
جماعت تبلیغی را مولانا محمد الیاس در 1926 حوالی منطقهی میوات در هند آغاز کرد و اکنون در بیش از 100 کشور گسترش یافته و بزرگترین حرکت تبلیغی اسلام است. متخصصان به تیآرتی ورد (TRT World) میگویند حرکت تبلیغی میلیونها عضو دارد. برخی تعداد اعضای آن را تا 80 میلیون نفر برآورد کردهاند.
باربارا مِتکالف، استاد بازنشستهی تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا میگوید: «من حتا یک مسلمان از جنوب آسیا هم ندیدهام که خودش مواجهه با تبلیغیها را تجربه نکرده باشد.»
«آنها میگویند تبلیغیها آزاردهندهاند، به در خانهها میآیند و فقط از آدم میخواهند که برود نمازش را بخواند. یک زمانی در طول زندگیشان با این حرکت مواجه شدهاند. بعضیها میگویند تبلیغیها مثل ضبطصوتی میمانند که خراب شده باشد.»
رسانهها، پلیس و سیاستمداران معمولا خودشان را درگیر فعالیتهای جماعت تبلیغی نمیکنند. هر چه باشد، جماعت تبلیغی غیرسیاسی است -اگر سیاست را شرکت در فرایندهای دمکراتیک یا عملکرد هویتهای سیاسی تعریف کنیم- نمیخواهد اجرای شریعت را تحمیل کند یا دولت اسلامی بسازد.
متکالف به تیآرتی ورد گفت: «تبلیغیها عموما گمان میکنند امروز دورهی مکّی است (همانند مسلمانان متقدم). به این معنی که تعدادشان اندک است و لحظهی مدینه هنوز فرانرسیده، زمانی که مسلمانان قدرت و اقتدار داشته باشند.»
منظور او اوایل قرن هفتم میلادی است که پیامبر و تعدادی از پیروانش به شهر مدینه گریختند تا آزار نبینند.
«برای تبلیغیها مهم نیست که دولتهای مسلمان یا حاکمان مسلمانی وجود دارند. اینها فقط جزئیاتاند. اگر دنبال مسلمانان واقعی باشیم، کل این جهان در واقع مکه است چون مسلمانان واقعی بسیار کم اند.»
در ماههای اخیر در پاکستان، هند، مالزی و کشورهای دیگر، فعالیتهای جماعت تبلیغی و اعضای آن زیر ذرهبین قرار گرفتهاند. اتهام آنها این است که علیرغم هشدارها مبنی بر این که برگزاری تجمعات ممکن است منجر به انتقال گستردهی کرناویروس شود، در گروههای بزرگ تجمع میکنند.
بزرگترین ضربه با اختلاف در هند [به جماعت تبلیغی وارد شده] است. بیش از 2.400 فعال جماعت تبلیغی، از جمله فعالان خارجی، به دلیل زیرپا گذاشتن فرمان قرنطینه مشمول مجازات شدهاند.
هندوهای راستگرا در شبکههای اجتماعی اعضای جماعت تبلیغی را، به دلیل تلاش عامدانه برای گسترش ویروس، به انجام عملیات «جهاد کرونا» متهم کردهاند.
اعضای جماعت تبلیغی در هند میگویند که آنها را به خاطر مذهبشان مجازات میکنند.
برای پژوهشگرانی که به دقت/از نزدیک این حرکت را مطالعه کردهاند، چنین واکنشی در هند دور از انتظار نبود. مسلمانان، تحت حکومت ملیگرای هندو [به ریاست] حزب باریتیا جاناتا، در موضع ضعف قرار دارند.
اوایل مارس، جماعت تبلیغی در مقر بینالمللی خود در شهر نظامالدین دهلینو تجمعی برگزار کردند. قرنطینه پس از آن اعمال شد و رسانههای محلی تخلفات فستیوالهای مذهبی هندو که هزاران نفر در آنها شرکت کردند را به راحتی نادیده گرفتند.
یکی از دلایل مولانا الیاس برای شروع این حرکت مقابله با تأثیر هندوها بر مسلمانان بود.
اسماً مسلمان
در دههی 1920 هندوستان یکپارچه هنوز تحت استعمار بریتانیا بود که جماعت تبلیغی ظهور کرد. در آن زمان مبلغان اندک اما قدرتمند هندو در تلاش بودند تا مسلمانان به آیین هندو بگروند.
دکتر ریاض تیمول، از مرکز مطالعات اسلام در دانشگاه کاردیف میگوید: «یکی از انگیزههای تاریخی و مهم برای ظهور جماعت تبلیغی، حرکت رواج هندو است که آریا سَمَج یا شُدّی خوانده میشود.»
بسیاری از اقدامات اولیهی جماعت تبلیغی بر منطقهی میوات متمرکز بود. این منطقه بین استانهای هریانا، راجستان و اوتّار پرَدش هند قرار دارد. اهالی مئو ساکنان مئوات فقط اسما مسلمان بودند، در برخی موارد، حتا به اسم هم مسلمان نبودند.
مسلمانان مئو در طی قرنها بسیاری مراسم هندویی را در خود جذب کردند. برای مثال، حلقه زدن دور آتش در عروسیها عمل رایجی شده بود.
سرگرد پاولت، یک مأمور استعمارگر بریتانیایی در آن زمان گفته بود:
«مئوها امروز به اسم مسلماناند، اما خدای روستاهایشان مثل خدای روستاهای هندوها است. مئوها نسبت به دینشان بسیار بیتوجهاند. تعداد کمی از آنها با کلمه آشنایند و تعداد کمتری عبادتهای روزانه را میدانند.»
تیمول که مشغول نگارش کتابی دربارهی جمعات تبلیغی است میگوید که استدلال آریا سمج این است که مسلمانان هندی در اصل هندو بودند و باید به دین بومی خود بازگردند. این واقعیت که مئو ها نیمی هندو و نیمی مسلمان بودند سبب شده به راحتی هدف آریا سمج قرار بگیرند.
متکالف میگوید: «درست بعد از جنگ جهانی اول، اصلاحات بزرگی در قانون اساسی ایجاد شد. تعداد هر جمعیتی معلوم میکرد چند کرسی در قوهی مقننه به شما میرسد. سیاست تودهای به تعداد گره میخورد و بخشهای خاصی [از جامعه] بودند که برای حرکتهای ترویجی هندو کاملا آماده به نظر میرسیدند.»
تا اوایل قرن بیستم، مسلمانان مئوات بسیاری از مراسم و مناسک هندو را در خود جذب کرده بودند.
هند امروز هم همان است. مسلمانان مئو مورد آزار «محافظان گاو» قرار گرفته -برای هندوها گاو مقدس است- و به خاطر استفاده از گوشت گاو در غذاهایشان از آنها کتک میخورند.
سواد ندارید؟ اشکالی ندارد. به جماعت تبلیغی خوش آمدید
چند سال پیش، دکتر بلبل اشرف صدیقی تصمیم گرفت که چند هفته با اعضای جماعت تبلیغی در بنگلادش زندگی کند تا پژوهشهای تز خود را انجام دهد. در این زمان، پدر دکتر صدیقی به او توصیهی اکید کرد که: «حواست به این باشد که اسلام را چه طور تفسیر میکنی.» هیچ چیز غیرعادیای در این هشدار نیست. مسلمان در نسلهای پیدرپی برای هدایت در دین به مردان درسخوانده، علما، تکیه میکردهاند.
از سوی دیگر، جماعت تبلیغی به روی همه گشوده است. به یک معمار، جراح لیپوساکشن و مهندس، همانقدر گرم خوشامد میگوید که به کارگر روزمزد بیسواد خوشامد خواهد گفت.
صدیقی اکنون در دانشگاه جنوب شمالی، در شهر داکه، تدریس میکند. او به تیآرتی ورد گفت: «برای جماعت تبلیغی، مسئله یادگرفتن از طریق عمل کردن است. برای همین لازم نیست عالم باشی، مجبور نیستی علامه باشی، لازم نیست پژوهشگر باشی که در تجمعات تبلیغیها شرکت کنی یا مانند آنها وعظ بگویی.»
الیاس این حرکت را همین گونه میفهمید -اصل مسئله سرسپردگی اعضا بود. زمان و پول مهمترین چیز بودند. اصلاح دینی که درون شخص اتفاق میافتد یک سر و گردن از تمام انواع دیگر بیداری فکری بالاتر است. به همین دلیل است که الیاس افرادی را برای سفر وعظ انتخاب میکرد که سوابق خاصی نداشتند.
برای تبلیغیها گام برداشتن در مسیر خدا ضروری است. گاهی چند ساعت در یک محلهی نزدیک، یا چهل روز، یا ماهها. اعضای معمولی تا چهار ماه در سال را به قدم زدن از این روستا به آن روستا یا مسافرت به کشورهای دیگر میگذرانند.
اما انگیزهی مردان جوان و پیر برای صرف چنین زمان زیادی را برای جماعت تبلیغی چیست؟
دکتر صدیقی میگوید: «من دیدهام که آدمها تغییر میکنند. یک گردن کلفت در محله بود که به جماعت تبلیغی پیوست و آدم دیگری شد. حالا او میآید و من را موعظه میکند. من میدانم که او دزد بود. اما حالا دیدن او به این شکل من را خوشحال میکند.»
من از متکالف خواستم که توضیح دهد چه چیزی در جماعت تبلیغی هست که افراد بسیاری را جذب میکند.
«در پاکستان، افرادی را میشناختم که بازنشسته شده بودند و زمان زیادی را در جماعت تبلیغی میگذراندند. آنها میگفتند: زندگی سالمی است. غذای ساده، از این روستا به آن روستا قدم میزنیم. ورزش میکنیم. میدانید، برای این که در دورهی بازنشستگی سرمان گرم باشد فعالیت خیلی خوبی است.»
«البته کسی که خیلی باتقوا باشد این طور حرف نمیزند. اما این هم یک نقطه نظر است.»
عضو شدن در جماعت تبلیغی ساده است. کارت عضویت و ثبتنام ندارد، هر چند که بعضی جاها رهبران محلی یا «امیر»ها توصیهنامههای مختصری میخواهند.
اگرچه جماعت تبلیغی عمدتا حرکتی است که مردان آن را پیش میبرند، زنان هم نقش مهمی [در آن] دارند. شاید به سفر وعظ که بیرون از خانه انجام میشود نروند، اما درون خانه و در حلقههای مسلمانان جمع میشوند و دعوت [جماعت تبلیغی] را گسترش میدهند.
زمانی که کسی به جماعت تبلیغی میپیوندد، خواهی نخواهی تغییر میکند، هم درونی و هم به شکلی مشهود. مردان ریش میگذارند، بیشتر لباسهای سنتی را ترجیح میدهند، گاهی ممکن است چوب مسواکی را ببینید که از جیبشان بیرون زده است.
عبدالقادر، 27 ساله، از کوهاتِ پاکستان یکی از این مردان است. او طی روز در ادارهی پلیس کار میکند، اما میگوید واعظ تماموقت هم هست.
«من مسلمان خوبی نبودم. نمازهایم را نمیخواندم، ریشم را میتراشیدم، و با تماشا کردن فیلم وقتم را تلف میکردم.» همهی اینها وقتی که او در سال 2010 به یکی از سفرهای چهارماههی جماعت تبلیغی رفت، تغییر کردند. از آن زمان او برای موعظه خواندن به مأموریتهای تبلیغی میرود.
چند سال که با مشارکت در این حرکت بگذرد، شکل خاصی از رفتار و اعتقاد حاصل میشود. تبلیغیها به ندرت عصبانی میشوند، مستقیما با کسی مخالفت نمیکنند و دائما [مسیر] گفتوگو را به اهمیت رفتن به سفرهای ترویجی باز میگردانند. مهمتر از همه، شما را دوره میکنند تا نظرتان را بیان کنید.
وقتی از عبدالقادر پرسیده شد اینکه به مسلمانان بگویند نمازشان را بخوانند، چه فایدهای دارد، پاسخ داد: «اگر در محیط نباشید یا با ما همراه نشوید، سوءتفاهم پیش میآید. نظر شما چیست؟ درست میگویم؟»
قادر از جملهی نسل جدید تبلیغیها است که کمی از سنتها منحرف شدهاند. او مدیر یک صفحهی فیسبوک است که دربارهی فعالیتهای جماعت تبلیغی پست میگذارد. رهبریِ جماعت تبلیغی چندان با گسترش (دعوت یا) پیامش در شبکههای اجتماعی موافق نیست و هنوز میخواهد پیروان به جای استفاده از فیسبوک به تعامل چهرهبهچهره وفادار باشند.
ارسلان خان انسانشناسی است که در کالج یونیون شهر نیویورک مستقر است و دربارهی دعوت در جماعت تبلیغی به عنوان یک عمل مذهبی و اخلاقی پژوهش میکند. او در توضیح دعوت میگوید: «تبلیغیها دعوت را به عنوان عملی مقدس صورتبندی میکنند. عملی که ارتباطی میان قلبهای مسلمانان برقرار میکند و هم تبلیغی و هم مخاطبش را به اسلام نزدیکتر میکند. با این حال، برای این که دعوت کارآمد باشد، باید به همان روشی انجام شود که پیامبر و صحابهی باتقوای او آن را انجام میداند.»
خان میگوید: «تبلیغی میگوید موعظهی چهرهبهچهره این ارتباط را میان مسلمانان به وجود میآورد. در عصر رسانههای جمعی، فشار زیادی هست که تکنولوژیهای ارتباطی جدید را بسیج کنیم، اما اینها جایگزینهای ضعیفی برای ارتباط چهرهبهچهرهاند چون آن پیوندهای مذهبی را میان مسلمانان ایجاد نمیکند.»
جهاد از نوع دیگر
هر تبلیغی باید هزینهی سفر و اقامتش را خودش بپردازد.
تیمول میگوید: «یکی از اصول حرکت جماعت تبلیغی این است که فقط وقتی از پول خودت هزینه میکنی آن سطح از خودگذشتگی را میفهمی. در بریتانیا، هر عضو جماعت تبلیغی که در مسجد میماند، شبی 10 پوند میپردازد.»
گروههای مردان که کیسهخواب به دوش دارند از دهی به ده دیگر میروند، روستا به روستا، در حالی که شب را در مسجد محلههای میگذرانند. سفرها از پیش برنامهریزی میشوند تا گروههای متعدد به یک مسجد یا جای دیگری که میزبان اعضای جماعت تبلیغی است وارد نشوند. ممکن است سفرهای بینالمللی گران باشد. [اما به هر حال حتا] مفهومی از منابع مالی سازمانی در کار نیست.
جماعت تبلیغی موجودیت سازمانی رازآلودی است. در حالی که نظامالدین در هند مقر بینالمللی آن است، مراکز رقیب و اثرگذار دیگری در پاکستان و بنگلادش هستند. تاریخ این سه کشور به خون یکدیگر آلوده شده است. پاکستان که اکثریت مردم آن مسلماناند در سال 1974 از هند جدا شد. 24 سال بعد، بنگلادش که در آن زمان پاکستان شرقی هم نامیده میشد، پس از جنگ کوتاهی آزادیاش را به دست آورد.
به نظر نمیرسد هیچ کدام از این وقایع بر جماعت تبلیغی اثری داشته باشد. جماعت تبلیغی نه ملیگرا است نه پاناسلامیست، در عوض، فقط از مسلمانان میخواهد نمازشان را بخوانند و پیرو زندگی پیامبر باشند.
هم لاهور در پاکستان و هم داکار در بنگلادش ادعا میکنند میزبان بزرگترین تجمع تبلیغی هستند. بیش از دو میلیون نفر در این تجمعات شرکت میکنند و به همین دلیل آنها، با صرف نظر از حج، بزرگترین تجمعهای مسلماناناند.
معمولا ازدحام چنین جمعیتی که از اقصی نقاط جهان آمدهاند مشکلاتی به همراه میآورد. افراد و گروههای اسلامهراس سالها کوشیدهاند جماعت تبلیغی را به تروریسم مربوط کنند.
متکالف میگوید درست است که در بعضی موارد احتمال میرود تعدادی شبهنظامی از تجمعات تبلیغی به عنوان پوشش استفاده کرده باشند، اما این به آن معنا نیست که جماعت تبلیغی مقصر است. او کسی است که برای تعدادی زندانیان گوانتانامو که تنها جرمشان شرکت در تجمع تبلیغی بود، شهادت تخصصی داده است.
یک چیزی که تبلیغیها را از دیگر گروههای مسلمان متمایز میکند این است که به سرعت خود را از هر اثر منفی دور میکند.
اشرف میگوید زمانی را به یاد میآورد که گروه بنگلادشی «حفاظاتِ اسلامی» که در پی اجرایی کردن قانون کفرگویی بود کوشید در جماعت تبلیغی نفوذ کند: «رهبری جماعت تبلیغی بدون آن که کسی متوجه شود هوشمندانه از حفاظات دوری کرد.»
آخرین نمونهی تطبیقپذیری سریع طی همهگیری کرونا دیده شد. اعضای جماعت تبلیغی عادت دارند دست بدهند، یکدیگر را در آغوش بگیرند و برای گفتوگو و عبادت دور هم جمع شوند. پروتکلهای فاصلهگذاری اجتماعی مزاحم کارشان به نظر میرسید.
«اما وقتی که همه تشخیص دادند اوضاع از چه قرار است، بزرگان تبلیغی خودشان به احتیاط و پیشگیری دعوت کردند و میبینیم که از آن زمان تاکنون چگونه برخی اعضا برای اهدای پلاسما داوطلب شدهاند.»
دیگر حرکتهای مسلمان مانند «جماعت اسلامی» و «حزب التحریر» معمولا جماعت تبلیغی را به این دلیل مورد انتقاد قرار میدهند که به ایدئولوژی اسلام سیاسی متکی نبودهاند.
تیمول میگوید: «از جماعت تبلیغی به خاطر این که کلمهی جهاد را در دایرهلغات اسلامی با دعوت جایگزین کردهاند هم انتقاد میکنند. پس وقتی که دربارهی در مسیر خدا بودن حرف میزنند، منظورشان جهاد فی سبیل الله نیست، منظور دعوت است. پس مسلمانانی که فکر میکنند برقرار کردن دولت اسلامی مهمتر است، خیلی ناراحت میشوند.»
جماعت تبلیغی همچنین به سبب پیروی از سنت ترکیبی صوفی-دیوبندی از دیگر حرکتهای اسلامی متمایز است. شخص مولانا الیاس در دار العلوم دیوبند تدریس میکرد اما برخی آموزههای صوفیه مانند باور به وقوع تغییر در قلب را هم در خود جذب کردهاست.
اعضای جماعت تبلیغی سالگرد هیچ قدیسی را جشن نمیگیرند، اما مانند سنیهای ارتدکس سلفی یا وهابیها هم نیستند که صوفیه را نفی کنند.
با این حال، مردم با آنها بیادبانه یا باخشونت رفتار میکنند. معمولا پیش میآید که گروهی پنج یا چهار نفره از اعضای جماعت تبلیغی به در خانهی شما میآیند، نوکپا نوکپا پشت در میروید و از چشمی نگاه میکند. بعد به خواهرتان میگویید که از پشت در به آنها بگوید هیچ مردی در خانه نیست. تبلیغیها میروند، اما دوباره برمیگردند.