دفع سیئه به حسنه در گفتمان قرآنی
در ادبیات قرآنی، در برابر رفتار ناپسند باید حرکتی پسندیده و رفتاری نیک از خود نشان داد؛ مواجهه با فرد خاطی همراه با نیکی و احسان است که نه تنها او را از کرده خود نادم و پشیمان میکنیم، بلکه رفتار خطا و سیئه او تبدیل به حسنه و نیکی شده و موجب شکلگیری واکنشهای حَسَن و احسن میشود.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ،حجتالاسلام والمسلمین حبیبالله بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی نوشت: اعجاز اخلاقی قرآن در عرصههای تمدنی زمانی برجسته میشود که قاعده «دفع سیئه به حسنه» را دریابیم. در شاخصهای اخلاقیِ تمدن در قرآن، نه فقط باید با کار حَسَن مواجههای احسن و بهتر داشت، بلکه باید سیئه و بدی را هم با حسنه و خوبی پاسخ داد. این قاعده از قواعد درخشان اجتماعی و تمدنی در قرآن است که دفع بدی با کار خوب انجام یابد، و بدی در بدی بودنش منجمد (freeze) شده و بلکه تبدیل به نقطه نوری میشود.
بنا بر روایت ایکنا، روشن است که این قاعده با آنچه که از مسیحیت مشهور است که «اگر کسی به طرف راست گونهات سیلی زد طرف چپ آن را هم در اختیارش بگذار» کاملاً متفاوت است. در قاعده مسیحی، رفتار ناپسند طرف مقابل صرفاً با سکوت و تحمل است که مورد اصلاح قرار میگیرد (البته اگر این تحمل موجب تشویق فرد خاطی و تکرار کار خطا نشود)، در حالی که در ادبیات قرآنی، در برابر رفتار ناپسند باید حرکتی پسندیده و رفتاری نیک از خود نشان داد و آنچه فرد خاطی را اصلاح میکند، نه تکرار خطای ایشان، بلکه مواجهه با فرد خاطی همراه با نیکی و احسان است که نه تنها او را از کرده خود نادم و پشیمان میکنیم، بلکه رفتار خطا و سیئه، به جای ایجاد موجی از سیئات و بدیها، منجر به حسنه و نیکی شده و موجب شکلگیری واکنشهای حَسَن و احسن میشود. به بیان دیگر، با انجام کار خوب در برابر فرد خاطی و احسان به فرد بدیکننده، راه برای اصلاح فرد و جامعه باز میشود و از تسری موج گناه در جامعه جلوگیری میشود.
همین مضمون را میتوان معنای آیه شریفه ۱۱۴ سوره هود «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ؛ خوبیها بدیها را از ميان مىبرد اين براى پندگيرندگان پندى است» در نظر گرفت که در آن نه فقط حسنات یک فرد سیئات او را از بین میبرد، بلکه حسنات فرد آنگاه که در واکنش با سیئات دیگران انجام میشود، موجب توبه و ترک آن سیئه از سوی دیگران میشود. این تعامل سیئه به حسنه بدون شک در نظام مناسبات اجتماعی در سطوح خرد و کلان بسیار موثر و موجآفرین است. این معنا صریحاً در آیه ۳۴ سوره فصلت آمده است که خداوند در آن فرموده است: «وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ؛ و نيكى با بدى يكسان نيست بدى را آنچه خود بهتر است دفع كن آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است گويى دوستى يكدل مىشود.»
همینطور این مضمون که از شر گناه و سیئه باید از طریق حسنه خلاص شد در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است: «وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ؛ و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم نهان و آشكارا انفاق كردند و بدى را با نيكى مىزدايند ايشان راست فرجام خوش سراى باقى.» (رعد،۲۲ )؛ «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ؛ بدى را به شيوهاى نيكو دفع كن ما به آنچه وصف مىكنند داناتريم.» (مومنون، ۹۶)؛ «أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ؛ اینان را دو بار پاداش نیکو دهند، زیرا صبر و ثبات در دین خود و اسلام هر دو ورزیدند و بدی را به نیکی دفع میکنند و از آنچه روزی آنها کردیم انفاق میکنند.» (قصص،۵۴ )؛ «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ؛ سپس هنگامی که این مصائب، مایه بیداری آنان نشد به جای آن مصائب، رفاه و فراوانی نعمت قرار دادیم تا از نظر مال، ثروت، جمعیت و قدرت فزونی یافتند، بلکه بیدار شوند ولی رفاه و فراوانی نعمت در بیدار کردنشان مؤثّر نیفتاد و گفتند: به پدران ما هم بهطور طبیعی تهیدستی و سختی و رنج و بیماری رسید و ربطی به رویارویی ما با پیامبران و خشم خدا نداشت؛ پس به ناگاه آنان را در حالی که درک نمیکردند به عذابی سخت و نابودکننده گرفتیم.» (اعراف، ۹۵)
سهگانه اخلاق تمدنی؛ تحمل، عفو و احسان
خُلُق سهگانه «تحمل، عفو و احسان» در جامعه «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مىكنند و خشم خود را فرو مىبرند و از مردم در مىگذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد.» (آل عمران، ۱۳۴) از جمله مهمترین شاخصهایی است که در هر جامعه و در نظام مناسبات کلان انسانی بسیار برجسته و مثالزدنی است. در یک مرحله، صبر و بعد مصابره «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد اميد است كه رستگار شويد.» (آل عمران، ۲۰۰) در تعامل با دیگران نه فقط خشونتها را کنترل میکند، بلکه موجب نوعی از قوت و انسجام اجتماعی میشود «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ؛ و اگر از شما صد نفر صابر باشند بر هزار نفر از کافران چیره می شوند.» (انفال، ۶۵)
در مرحله دوم، آنگاه که نه تنها بدیها را تحمل میکنیم، بلکه آن را عفو میکنیم، عنصر عفو و بخشش، کینه و کدورت را رفع میکند و از ایجاد شکاف اجتماعی بین انسانها جلوگیری میکند، و در مرحله سوم که احسان نسبت به خطا کار باشد، دومینوی خطا در برابر خطا، گناه در برابر گناه، و آتش در برابر آتش، با عمل نیک و احسان قطع میشود و در برابر هر خطایی، سلسلهای از بخششها و واکنشهای نیک و احسان بهوجود میآید.
بنابراین در نگرش اسلامی، صرفاً تسامح و مدارا نیست که تضاد و تزاحم بین افراد را کنترل میکند، بلکه مهمتر از آن عفو و بخشش، و بلکه احسان و نیکی به فرد خاطی است. همینطور تسامح در جامعه مدرن، تسامحی است برای کنترل خشونت و جلوگیری از حرکت غضبآلود در جامعهای که افراد یکدیگر را گرگ تلقی میکنند (رویکرد سلبی)، ولی تسامح در فرهنگ اسلامی نه برای دوری از شر دیگران، بلکه در جهت تکریم دیگران است که در وضعیت خطا و گناه نیز نباید به سرعت و سهولت درصدد انتقام و تنبیه برآمد.
تفاوت کرامت و عزت در انسانشناسی قرآنی
در انسانشناسی قرآنی، آیا تمدن با «کرامت انسانی» به دست میآید یا با «عزت انسانی»؟ در نگرش مدرن، شاخص انسان مدرن، کرامت انسانی (human dignity) است، در حالی که در اندیشه اسلامی، علاوه بر کرامت انسانی، عزت انسانی (human Honor) بسیار مهم بوده و انسان را به آستانههای تمدن نزدیکتر میکند. به عبارت دیگر، کرامت ارزش فردی و حداقلی انسان است (انسان در فرد بودنش برخوردار از کرامت میشود) که ضرورتاً او را به سطح «امت شدن» نمیرساند، در حالی که عزت انسانی ناظر به ارزش اجتماعی و حداکثری انسان است (انسان در جامعه، عزیز میشود) که او را به آستانههای امتشدن در جامعه میرساند و از او یک کنشگر تمدنی میسازد. «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ به راستى ابراهيم پيشوايى مطيع خدا و حقگراى بود و از مشركان نبود.» (نحل، ۱۲۰)
موضوع عزت معالاسف به تبع ادبیات و اندیشههای غرب از موضوعات انسانشناسی ما در تفکرات اجتماعی کمتر مورد عنایت قرار گرفته است. در اندیشه مدرن غرب، عزت خلاف دموکراسی است، همانطور که در تفکر مسیحی، عزت برخلاف تواضع است. از اینرو، در ادبیات انسانشناسان غربی لفظ کرامت به مراتب بیشتر از واژه عزت مورد استفاده قرار گرفته است. این در حالی است که در اندیشه اسلامی عزت نه خلاف تواضع و نه خلاف دموکراسی است (کتاب رنج عرفانی و شور اجتماعی را ببینید)، بلکه یکی از مهمترین مقولات انسانی و اجتماعی است که نه فقط در مقیاس خُرد، بلکه درمقیاس کلان میتواند نقشآفرینی کند. به بیان دیگر، اساساً انسان تمدنی نه فقط انسان با کرامت (در نگرش توحیدی) بلکه انسان با عزت است.
انسان با عزت، انسان کبیری است که میتواند در مقیاس یک امت و تمدن نقشآفرینی کند و موجهای بزرگ اجتماعی بسازد. با عطف توجه به همین نکته، سیاستهای آموزشی و تربیتی در مدارس، در خانواده و در سطح عمومی و نیز در سطح بینالملل (در مواجهه با دیگر تمدنها و نیز در برابر نظام سلطه) باید بر مدار عزت باشد و تا زمانی که انسان در جامعه اسلامی و در جهان اسلام، محروم از عزت باشد، او هرگز نمیتواند در سطح تمدن نیز کنشگری داشته باشد.