حضرت علی(ع) در جایگاه منتقد

امیرمومنان در عین مخالفت با حکومت ها از مشورت دادن ابایی نداشت

مبلغ- محقق و پژوهشگر سیره علوی بیان کرد: اگرچه حکومت حق مسلم حضرت علی(ع) بود، اما حضرت مسایل را از نگاه و جنبه شخصی ندید بلکه بر نظام اخلاقی جامعه، از بین بردن فقر و نابرابری گسترده تأکید داشت و سعی می کرد با اظهار نظرات و دادن مشاوره ها در صورت امکان به نفع مردم گام بر دارد.

به گزارش «مبلغ»- حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا یوسفی، محقق و پژوهشگر سیره علوی و عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم در گفت وگو با شفقنا، درباره اصول نقد در سیره حضرت علی(ع) اشاره و اظهار کرد: یکی از جنبه هایی که می توانیم در مورد رفتار امیرالمومنین علی(ع) بیان کنیم، رفتار حضرت در مقام نقد حاکمیت در دو جنبه قابل بررسی است. جنبه اول اینکه حضرت علی(ع) به چه چیز انتقاد داشت و بر چه مسایلی دست می گذاشت؟ و جنبه دوم اینکه حضرت با حکومت هایی که نسبت به آن انتقاد داشت، چگونه رفتار می کرد یا به عبارت دیگر حضرت علی(ع) به عنوان منتقد چه رفتاری را می پسندید؟

وی ادامه داد: ما معمولاً بیان می کنیم که حضرت علی(ع) وقتی قدرت را به دست آورد، به مخالفین و منتقدین خود آزادی می داد ولو اینکه آنها هم سخنان نادرستی را بیان می کردند، اما می خواهم راجع به این موضوع صحبت کنم که حضرت علی(ع) در مدت ۲۵ سال، به عنوان یک منتقد حکومتی و فردی ناظر بر حکومت، با حکومت ها چگونه برخورد می کرد؟ انتقاد حضرت به حکومت چگونه بود و چه رفتاری داشت؟ هر دو جنبه می تواند برای ما که پیرو امیرالمومنین علی(ع) هستیم، آموزنده باشد به ویژه وقتی در جایگاه منتقد حاکمیت قرار می گیریم.

اولین نقد حضرت علی(ع) به حکومت بحث «بیعت» بود

محقق و پژوهشگر سیره علوی اولین نقد حضرت علی(ع) به حکومت را عنوان کرد و گفت: اولین نکته یا محور بحث «بیعت» است. پس از رحلت رسول خدا(ص) طبق سفارش پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) حداقل به عنوان رهبریت حکومت جانشین پیامبر(ص) بودند، اما جریان سقیفه در تقابل با نص پیامبر(ص) رخ می دهد و در این زمان مساله ای اساسی مطرح می شود که پس از وصیت و سفارش رسول خدا(ص) چرا باید عده ای کنار هم بنشینند و این وصیت را نادیده بگیرند.

حضرت بیعت گرفتن از مردم به زور و اجبار را درست نمی دانست

وی با بیان اینکه دومین نکته ای که امیرالمومنین علی(ع) نسبت به آن نقد داشتند، راجع به «چگونگی بیعت ها» بود، اظهار کرد: هر سه بیعت با سه خلیفه به گونه ای صورت گرفت که با یکدیگر فرق داشته و با نص پیامبر نیز متفاوت بود. در مورد اول گروه خاصی دور هم جمع شدند و به یک توافقاتی رسیدند و بعد هم از امکاناتی استفاده کردند، خلافت را برای خلیفه اول به وجود آوردند. حضرت این نحوه به خلافت رسیدن و بیعت گرفتن از  مردم را درست نمی دانستند.

بیعت خلیفه دوم بر اساس تعیین خلیفه اول بود، نکته ای که امام علی(ع) مطرح می کنند این بود، شمایی که معتقدید پیامبر(ص) کسی را تصریح نکرده و انتخاب را بر عهده مردم گذاشته چرا باید خلیفه اول، خلیفه دوم را به خلافت منصوب کند؛ این امر با آنچه شما ادعا می کنید، ناسازگار است.

درمورد چگونگی به قدرت رسیدن خلیفه سوم نیز خلیفه دوم، دستور داد تا شورای شش نفره تشکیل شود و حق وتو هم در آن جمع با عَبْدُالرَّحْمن بن عَوْف باشد و در نهایت عثمان به خلافت می رسد. یعنی اینها از یک طرف می گویند که پیامبر کسی را منصوب نکرد و برعهده خود مردم گذاشت ولی هیچ کدام این حق انتخاب را برعهده مردم نگذاشتند.

یوسفی تصریح کرد: حضرت علی(ع) به چگونگی این بیعت ها انتقاد دارند و انتقاد ایشان این است که اگر بناست مردم بیعت کنند، بگذارید که مردم پیش بیایند، دقیقاً همان اتفاقی که برای حضرت رخ داد. اگر هم نص است، نص پیامبر از نص ابوبکر حتماً معتبرتر و بالاتر است، چرا به آن نص توجه نمی کنید.

وی سومین نقد حضرت علی(ع) به حکومت خلفاء را مربوط به «عملکردها» دانست و عنوان کرد: صرف نظر از اینکه حکومت هایی که قدرت را به دست گرفتند از نظر امیرالمومنین علی(ع) مشروع بودند یا نبودند، این سوال مطرح است که نقد جدی حضرت علی(ع) به این حکومت ها در چه مسایل و حوزه هایی بوده است؟

از منظر حضرت حکومت باید مبتنی بر دانایی باشد

در صحبت هایی که امام علی(ع) دارند، نقد جدی که به حکومت ابوبکر وارد می کنند، این است که حکومت باید مبتنی بر دانایی باشد، در دانایی است که ما می توانیم تصمیمات بهینه بگیریم. در پاسخگویی به مسایلی که هر حکومتی با آن مواجهه می شود، درجه دانایی حاکم هر چه بالاتر باشد به طور طبیعی تصمیمات بسیار بهتری گرفته می شود و این مشکلی بود که در دوره خلافت ابوبکر وجود داشت.

رهبر باید با مردم مدارا کند و زبانی نرم داشته باشد

وی افزود: نقدی که حضرت به خلیفه دوم می گیرند، این است که خلیفه دوم علاوه بر این مشکلی که ابوبکر داشت، اولاً بسیار تند زبان بود و این تند زبانی مخصوصاً در مقام حکومت مناسب نبود. دوماً در رفتارها نیز بسیار خشن بود و معمولاً شلاقی در دست داشت. بنابراین این دو خصوصیتی است که یک رهبر نباید داشته باشد، رهبر باید با مردم مدارا کند و زبانی نرم داشته باشد و دلسوزانه با مردم برخورد کند.

سومین خصوصیتی که خلیفه دوم داشت، این بود که در تصمیم گیری ها بسیار شتاب زده عمل می کرد و بسیاری از تصمیماتی که می گرفت، چون شتاب زده بود و تأمل کافی روی آن نکرده بود، بسیار زود متوجه اشکال آن شده و  یا نتایج آن را می دید و در نتیجه عذرخواهی می کرد. نتیجه حکومت  یازده ساله خلیفه دوم، به تعبیر امام علی(ع) این بود که یک بی ثباتی به جامعه داده بود که این بی ثباتی به این معنا بود که چون شتابزده تصمیم می گرفت، قوانین صادر و ملغی می شد. رفتارهای این چنینی باعث شده بود که ثبات از جامعه زدوده شود و از بین برود.

وی با اشاره به اینکه حضرت علی(ع) تندترین نقدها را به خلیفه سوم داشت، گفت: نقدهای حضرت به خلیفه سوم به سه دلیل بود. اول اینکه نظام شایسته سالاری را از بین می برد و براساس روابط خونی که وجود داشت،  افراد را به مقامات نصب می کرد. آنان با ولع  تمام بیت المال را می خوردند به همین دلیل حضرت علی(ع) بنی امیه را به شتری تشبیه کرد که از خوردن علف بهاری لذت می برد و با حرص و میل زیاد آن ها را می خورد، آن گونه که دو پهلویش بالا می آید.

وی بیان کرد: بنی امیه کسانی بودند که تا آخرین لحظه در مقابل اسلام ایستاده بودند و بعد از فتح مکه به اجبار مسلمان شدند حال که عثمان قدرت را در دست گرفته،  براساس پیوند خونی، به بنی امیه قدرت داد و آنان بدون تعهد به دین و پایبندی به اصول حکم می راندند.

یوسفی به دومین نقد حضرت علی(ع) به خلیفه سوم اشاره و خاطرنشان کرد: حکومت در زمان خلیفه سوم به «فساد مالی گسترده ای» دچار شد. وقتی در حکومتی فساد مالی بسیار گسترده وجود دارد، اولاً جامعه به دو قطب تقسیم می شود و نا برابری بسیار شدیدی بر جامعه حاکم می گردد. دوم اینکه فقر بسیار گسترده ای بر جامعه حاکم می شود. این مساله بسیار مهم است و حضرت علی(ع) در مقام نقد بیان می کردند که در زمان خلافت عثمان چنین اتفاقاتی رخ داد.

محقق و پژوهشگر سیره علوی در مورد سومین نقد به حکومت عثمان، گفت: دغدغه های عثمان دغدغه های کلان و بر اساس منافع ملی و دینی نبود بلکه این دغدغه در سطح مسائل شخصی و سطح پایین مانند خوراک بود.

طبیعی است این نوع حکومتداری مورد اعتراض صحابه واقع می شود لذا عثمان با مخالفین خود به تندی برخورد کرد، بزرگانی مانند ابن مسعود و عمار و حتی ابوذر که در واقع سرآمد همه آنها بود، بسیار تند و شدید برخورد کرد، عثمان ابوذر را از حقوق اجتماعی نیز محروم کرد، سهم ماهانه او را از بیت المال پرداخت نمی کرد و در آخر ابوذر به ربذه تبعید شد و در آنجا هم از دنیا رفت.

حضرت بر حکومت نخبگان و شایسته سالاری تأکید داشت

وی افزود: نقدهایی است که حضرت علی(ع) به حکومت ها وارد می کنند به این دلیل حساسیت ها و اعتقاد حضرت بود که اگر بناست بیعت براساس یک جمع عمومی گرفته شود، این یک اصل اساسی در قدرت گرفتن است و دوم اینکه حکومتی لیاقت دارد اداره جامعه را برعهده بگیرد که از درجه دانایی برخوردار باشد، در واقع حضرت حکومت نخبگان را مطرح می کند.

سوم اینکه حکومتی اهمیت پیدا می کند که براساس شایسته سالاری عمل کند. چهارم اینکه این حکومت با جمع مخالفین و منتقدین شدید برخورد نکند. این انتقاداتی است که حضرت به حکومت می کند و در نتیجه می گوید که ماحصل این سه حکومت این شد که نابرابری شدید، فقر گسترده و افول ارزش های اخلاقی به وجود آید.

اما مسئله دوم، چگونگی برخورد و رفتار و تعامل حضرت علی با حکومتی است که حضرت مشروعیت آن را قبول ندارد و به نحوه حکومتداری آن نیز انتقاد زیاد و اساسی دارد.

حضرت در عین مخالفت با حکومت ها، از مشورت دادن ابایی نداشت

وی در پاسخ به این پرسش که حضرت علی(ع) در مقام منتقد چگونه رفتار می کردند؟ گفت: با وجود اینکه حضرت علی(ع) خودشان را شایسته تر از همه برای حکومت می دانستند، اما وقتی حکومت در هر جایی که به مشورت نیاز پیدا می کرد، از دادن مشورت ابایی نداشتند چرا که اعتقاد داشتند این حکومت چه ما قبول داشته باشیم و چه قبول نداشته باشیم، تصمیم گیری می کند و تصمیماتش روی زندگی تک تک مردم اثر دارد و اگر ما بتوانیم با مشورت دادن و صحبت کردن های خود مقداری هم، این نظام تصمیم گیری را تعدیل کنیم و وضعیت را بهبود ببخشیم، این امر می تواند به نفع مردم تمام شود.

محقق و پژوهشگر سیره علوی ادامه داد: هرگاه خلیفه اول و دوم و سوم از حضرت علی(ع) مشورت می خواستند، حضرت به راحتی به آنان مشورت می دادند. در مواقعی که احساس می کرد سخن شان می تواند اثربخش باشد، اظهار نظر می کردند تا جایی که در برخی از منابع اهل سنت و شیعه وجود دارد که خلیفه دوم می گوید: «لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ؛ اگر علی نبود عمر هلاک می شد.» این جمله مشهوری است که گفته می شود هفتاد بار آن را مطرح کرده است.

یوسفی تصریح کرد: حضرت علی(ع) آگاه بودند که خلفا سیاست های مخصوصی نسبت به اهل بیت(ع) دارند و نمی خواهند اهل بیت(ع) قدرتمند شده و به قدرت نزدیک شوند، اما آنچه برای حضرت اهمیت داشت این بود که ارزش ها تا جایی که ممکن است در جامعه افول پیدا نکند، آنچه برای او ارزش داشت این بود که اگر بتوانیم در نظام تصمیم گیری کمکی کنیم تا حداقل به نفع مردم تمام شود، این اقدامات را انجام دهیم.

وی گفت: گاهی ممکن است کسانی که انتقاد می کنند به خاطر شرایطی که در جامعه وجود دارد، خسته شوند یعنی از بس انتقاد می کنند، مأیوس می شوند و وقتی یأس به سراغ آنان آمد، ممکن است ناخودآگاه به سراغ  رفتارهای خشن رفته و جامعه را به ورطه خشونت بکشانند. این نوع رفتار و برخورد بسیار آسیب زاست. لذا امیرالمومنین علی(ع) در خطبه سی ام نهج البلاغه وقتی در این مورد صحبت می کند، می فرمایند که عثمان بسیار بد عمل کرد چرا که عثمان پس از اینکه حکومت را در دست گرفت، استبداد نمود و رفتارهای خشنی در قبال مردم داشت، پیوند خونی برای حکومت در نظر گرفت، شایسته سالاری وجود نداشت، امور جامعه به تباهی رفت و شکاف طبقاتی به وجود آمد، فقر و تبعیض حاصل شد که همه این مسایل بسیار نادرست بود و نادرست اینکه هر چه دلسوزان این عیوب را به عثمان گوشزد کردند، او توجهی نکرد.

وی خاطرنشان کرد: ما می دانیم که در حکومت عثمان ثروت هنگفتی به سراغ مردم آمده بود و این ثروت هنگفت، عملاً با توجه به شرایطی که در وضعیت جامعه حاکم بود، فقر و نابرابری را ایجاد کرده بود یعنی جامعه ای که می توانست در رفاه بسیار باشد، به این دلیل که شایسته سالاری در این جامعه وجود نداشت، تبعیض شکل گرفت و موجب نابرابری و فقر گسترده در میان مردم شد.

وی بیان کرد: در خصوص خلافت و حکومت عثمان باید به این نکته نیز اشاره کنم که در کنار اشکالات حکومتی او، انقلابیون هم بسیار بی تابی و بی صبری کردند و دست به خشونت زدند و در نهایت خلیفه را کشتند و با خلیفه کشی، مشکلات جدیدی را برای جامعه ایجاد کردند. حضرت تا آنجا که می توانست در برابر تندی انقلابیون ایستاد و رفتار آنان را در این خطبه تایید نمی کند.

یوسفی با بیان اینکه باید از رویکرد و عملکرد حضرت علی(ع) در قبال خلفا در مقام منتقد الگوبرداری کنیم، گفت: اگرچه حکومت حق مسلم حضرت علی(ع) بود، اما حضرت مسایل را از نگاه و جنبه شخصی ندید بلکه بر نظام اخلاقی جامعه، از بین بردن فقر و نابرابری گسترده تأکید داشت و سعی می کرد با اظهار نظرات و دادن مشاوره ها در صورت امکان به نفع مردم گام بر دارد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.