تشکیلات سازمانیِ اخوانالمسلمین و آینده سیاسی آن؛ اخوان میتواند دوباره کمر راست کند؟!
به گزارش «مبلغ» به نقل از شعوبا، پس از آزاد شدن از زندان در ماه مارس سال ۲۰۱۹ با یکی از اعضای جوان جمعیت اخوانالمسلمین در «الجیزه» ملاقات کردم. در این ملاقات، از وی درباره مواضع جوانان اخوانی پس از گذشت ۶ سال از بحران بزرگی که این جمعیت با آن مواجه شد، سؤال پرسیدم. او نیز پاسخ داد: «اعضای جمعیت اخوانالمسلمین به ۳ گروه تقسیم میشوند. گروه اول کسانی هستند که اگر رهبران اخوان از آنها برای ازسرگیری فعالیتهای خود طبق همان شرایط پیشین دعوت به عمل آورند، بدون هیچ درنگی فعالیتهای سازمانی خود را مجددا آغاز خواهند کرد. گروه دوم، کسانی هستند که برای ازسرگیری فعالیتهایشان در جمعیت اخوانالمسلمین به دنبال شکلگیری یک شرایطِ جدید و متفاوت از قبل هستند. گروه سوم را نیز افرادی تشکیل میدهند که اساسا دیگر به فعالیت در جمعیت اخوانالمسلمین فکر نمیکنند و به طور کامل این جمعیت را ترک کردهاند». فارغ از این تقسیمبندیها در خصوص اعضای اخوانالمسلمین، در رابطه با مسأله «تشکیلات سازمانی» اخوانیها و آینده سیاسی آنها نکاتی وجود دارد؛
اول؛ قدرت «تشکیلات سازمانی» و در عین حال، ضعفِ آن
این همان چیزی است که «انور الهواری» نویسنده مصری در یکی از مقالات خود به خوبی بدان اشاره میکند. او به نحوه شکلگیری جمعیت اخوانالمسلمین و تشکیلات سازمانی آن اشاره کرد، سپس از ظهور و بروز مناقشات و شکاف در صفوف این جمعیت سخن گفت و در نهایت از حرکت آن به سمت فروپاشی، سخن به میان آورد. اما آنچه که میخواهم در اینجا بدان اشاره کنم، این است که مهمترین دستاورد اخوانیها در طول تاریخشان ـ علیرغم هزینههایی که در سطوح گسترده متحمل شدند. حفظ محصول «تشکیلات سازمانی» در سایه رویکرد همیشگی نظامهای حاکم در مصر ـ از زمان محمد علی پاشا تاکنون ـ بوده است. مصر همواره با یک مشکل و معضل تاریخی مواجه بوده است و این معضل، در رویارویی جمعیت اخوانالمسلمین با نظامهای حاکم خلاصه میشود؛ رویاروییای که در جریان انقلاب ژانویه به اوج خود رسید و نشان داد که اخوانیها علیرغم رویکرد نظام حاکم، قادر به استفاده از محصول «تشکیلات سازمانی» و ایستادن در برابر آن هستند. در این زمینه همچنین میتوان به مواجهه مشهور اخوانیها با نظام حاکم در مصر در سال ۱۹۵۴ اشاره کرد.
دوم؛ ماهیت «تشکیلات سازمانی» و ویژگیهای هشتگانه آن
۱ـ جمعیت اخوانالمسلمین از منافع و مصالح شخصیِ افراد داخل این جمعیت عبور میکند. در واقع، منافع و مصالح اجتماعی و اقتصادی اعضاء در چارچوب ایدئولوژی اخوان قرار میگیرد و از آن فراتر نمیرود.
۲ـ اعضای جمعیت اخوانالمسلمین ـ هرچند نقش تعیینکنندهای در تحقق اهداف جمعیت داشته باشند ـ در داخل جمعیت مورد تعلیم و آموزش قرار میگیرند تا در سطوح گسترده با اهداف جمعیت سازگار شوند.
۳ـ رهبران اخوانالمسلمین ارکان این جمعیت محسوب میشوند و فقط آنها هستند که مصلحت اخوان را تشخیص میدهند.
۴ـ «سازمان» نزد جمعیت اخوانالمسلمین ابزاری برای تحقق پروژه مقدس این جمعیت است. دعوت و تبلیغ از هستههای اصلی فعالیت اخوانیها محسوب میشود.
۵ـ جمعیت اخوانالمسلمین بدون نگاه تخصصی، «شمولیت اسلام» ـ اندیشه محوری در ایدئولوژی اخوان ـ را با شمولیتِ سازمان درهم میآمیزد.
۶ـ اخوانالمسلمین به یک امّت موازی تبدیل شده است.
۷ـ زنان در جمعیت اخوانالمسلمین جایگاه مهمی ندارند. اخوانیها تنها به صورت شفاهی از زنان یاد میکنند و هیچ پست مهمی را در اختیارشان قرار نمیدهند. اخوانیها، زنان را مستقل و صاحب صلاحیت نمیدانند، از همین روی میان آنها و مردان مساوات را رعایت نمیکنند.
۸ـ آخرین و مهمترین ویژگی «تشکیلات سازمانی» اخوان، درآمیختن امور دینی و اداری با یکدیگر است.
این ماهیتِ «تشکیلات سازمانی» تأثیراتی را بر روی جمعیت اخوانالمسلمین برجای گذاشت؛ به ویژه تأثیراتی در زمینه ارتباط این جمعیت با جامعه و گروههای سیاسی دیگر. ازجمله این تأثیرات میتوان به موارد ذیل اشاره کرد؛
۱ـ تغییر ریشهای رویکرد جمعیت اخوانالمسلمین به گونهای که این جمعیت، ایدئولوژی «بازسازی جامعه مصر بر اساس یک هویت و مشروعیتِ جدید» را در دستور کار خود قرار داد. در همین ارتباط، «محمود هدهود» در کتاب خود تحت عنوان «انقلاب ژانویه؛ نگرش انتقادی» فصلی را به بررسی رویکرد اخوانیها قرار داد و در تیتر آن نوشت: «نه انقلابی و نه اصلاحگر… ایدئولوژی اخوانی در انتخاب گزینههای انقلاب».
۲ـ رویگردانی از تشکیل ائتلافهای ملیِ فراگیر و محدود ماندن در ایدئولوژیهای اسلامگرایانه کوچک در دوران انتقالیِ پس از انقلاب ژانویه.
۳ـ بسط هیمنه خود بر مردم مصر و تلاش برای اعمال سلطه بر آنها از طریق ارائه الگوی اخلاقی به جامعه. در واقع، رهبران جمعیت اخوانالمسلمین از گنجاندن مطالبات و خواستههای ملت مصر در گفتمان خود خودداری کردند. موارد دیگری در این زمینه وجود دارد که در اینجا مجالی برای ورود به جزئیات آنها نیست.
تحولاتِ سازمان
من به خوبی این مسأله را درک میکنم که ویژگیهای هشتگانه مذکور پس از سال ۲۰۱۳ دستخوش تغییر و تحولاتی شدند که به برجستهترین و مهمترین آنها اشاره میشود؛
ظهور و بروز شکاف در صفوف اخوانالمسلمین
این همان مسألهای است که «سعد عبدالحفیظ» در مقاله خود پیرامون اخوانالمسلمین بدان اشاره کرده است. با این حال، من در اینجا میخواهم بگویم که شکاف و چنددستگی در صفوف اخوانالمسلمین درست در شرایطی ادامه پیدا کرده و میکند که رهبران این جمعیت در زندان به سر میبرند. این درحالی است که هماکنون شماری از رهبران اخوانیِ زندانی به دلیل هزینههایی که در مسیر پیشبرد اهداف این جمعیت متحمل شدند و تحت هیچ شرایطی از خواستهها و مطالباتشان در برابر نظامِ پس از سال ۲۰۱۳ [دولت عبدالفتاح السیسی] دست نکشیدند، همچنان از اعتماد و اعتبار برخوردار هستند. بنابراین، این دست از شخصیتهای برجسته اخوانی هیچ نقشی در ظهور و بروز شکاف و چنددستگی در صفوف این جمعیت نداشتند. بر اساس آنچه که گفته شد، اکنون چند سؤال مطرح میشود و آن، این است که: آیا این رهبران اخوانی ـ علیرغم عدم وجود تماس میان یکدیگر ـ قادر به یکپارچهسازی صفوف اخوان و پایان دادن به شکافها خواهند بود؟ آیا آنها برای متحد ساختن شاخههای مختلف اخوان با یکدیگر، طرح و پروژه خاصی را مدنظر دارند؟ سؤال مهم دیگری نیز وجود دارد و آن، این است که: برخی از رهبران اخوانالمسلمین تا چه اندازه در اتفاقاتی که پس از ژانویه برای این جمعیت رخ داد، مقصر هستند؟ از سوی دیگر، یک سؤال مهم و برجسته دیگر نیز در این زمینه باید مطرح شود. آیا شاخهها و شخصیتهای درگیر با یکدیگر نظیر «ابراهیم منیر» و «محمود حسین» به دنبال بازسازی صفوف اخوانالمسلمین هستند یا هریک تنها در ظاهر شعار «اصلاح و تغییر» را سَر میدهند تا بتوانند بر دیگری غلبه کنند؟ آیا آنها قادر خواهند بود تا عناصر جداشده از اخوانالمسلمین به ویژه در خارج از مرزهای مصر را مجددا به این جمعیت بازگردانند؟
خدشه دار شدن اعتماد به رهبران الهامبخش
واقعیت این است که اعتماد به برخی رهبران الهامبخش اخوانالمسلمین خدشهدار شده است. علت این مسأله هم آن است که بخشی از اعضای اخوانالمسلمین، این رهبران را عامل اصلی خطاها و اشتباهاتِ فاحش در زمینه مدیریت دوره انتقالی پس از انقلاب ژانویه و نیز پس از حوادث سال ۲۰۱۳ میدانند.
عدم جداسازی فعالیتهای تبلیغی از دینی
«شفیق شقیر» در پژوهش خود در خصوص ایدئولوژیِ نرمِ اخوانالمسلمین تأکید میکند: «علیرغم اینکه احساس میشود جمعیت اخوانالمسلمین باید به تدریج و به صورت مرحلهای فعالیتهای سیاسی و تبلیغی خود را از یکدیگر جدا کند ــ و البته این رویکرد، حامیانی نیز دارد ــ اما به نظر میرسد که اخوانیها به سمت و سوی این گزینه حرکت نکنند، زیرا دست کشیدن از فعالیتهای تبلیغی به عنوان رکن اصلی ایدئولوژی اخوان به معنای دست کشیدن از مهمترین رکن قدرتِ نرم این جمعیت است. در همین حال، اگر اخوانالمسلمین از فعالیتهای تبلیغی خود دست بکشد و تنها به فعالیتهای سیاسی مشغول شود، آنگاه از میراث تاریخی خود نیز دست کشیده است. از همین روی، به نظر نمیرسد که رهبران اخوانی گزینه جداسازی فعالیتهای تبلیغی و سیاسی از یکدیگر را مدنظر داشته باشند». وی در ادامه نیز میافزاید: «طبیعی است که اگر اخوانیها میان تبلیغ دینی و سیاست تمایز قائل شوند، این مسأله آنها را به یک بار دیگر به بررسیِ دقیق رابطه میان دین و سیاسی سوق میدهد».
در همین حال، در زمینه مظلومیتِ تاریخی و بهرهبرداری از آن در راستای بازیابی پایگاه اجتماعیِ [اخوانالمسلمین] میتوان به سلسله تحولات ذیل اشاره کرد؛
۱ـ سخن گفتن از درد و رنج و مشقتها
سخن گفتن از درد و رنج و مشقتها در طول تاریخ هرچند ممکن است متضمن اعتراف به برخی اشتباهات در مراحلی از تاریخ باشد، اما در نهایت به بازیابی استحکام ساختاری جمعیت اخوانالمسلمین منجر میشود. این اقدام همچنین موجب میشود تا افراد به ویژه در عرصه دینی، با ایدئولوژی اخوانالمسلمین ارتباط برقرار سازند.
۲ـ مظلومیت در حوزه حقوق بشر
بخشی از این مظلومیت، امروز در حوزه حقوق بشری اتفاق میافتد. البته برخی اعضای جمعیت اخوانالمسلمین تصمیم گرفتند در نهادهای حقوق بشری داخلی و بینالمللی مشغول به فعالیت شوند تا از امکانات آنها به نفع خود استفاده و بهرهبرداری نمایند. با این حال، چنین اقدامی برای تغییر نگرشِ حقوق بشری به اخوانالمسلمین نمیتواند کافی باشد. اخوانالمسلمین زمانی میتواند موفق عمل کند که قادر باشد اشکالات نظریِ متعددی را که گفتمان حقوق بشر متوجه آن ساخته است، برطرف سازد. به عنوان نمونه، میتوان به مسأله همجنسگرایی اشاره کرد. در غیر این صورت، هرگونه تلاش برای نزدیک شدن به نهادها و مؤسسات حقوق بشری داخلی و خارجی، نتیجه ملموسی برای جمعیت اخوانالمسلمین به دنبال نخواهد داشت.
۳ـ اخوانالمسلمین و مفاهیم آزادی و دموکراسی
جمعیت اخوانالمسلمین از اواسط دهه ۸۰ قرن گذشته ـ یعنی درست از لحظه ورود به میدان فعالیتهای عمومی ـ مفاهیم آزادی و دموکراسی را به عنوان مفاهیم اصلی در رأس اهتمامات خود قرار داد. این جمعیت اعلام کرد که بدون هیچگونه قید و شرطی به اصول و مفاهیم دموکراسی پایبند است. جمعیت اخوانالمسلمین بر مبنای این رویکرد، اعلام کرد که صندوقهای رأی را بهترین ابزار برای نمایش دموکراسی و ایجاد اصلاحات سیاسی قلمداد میکند. در جریان «بهار عربی» نیز این جمعیت از تظاهراتهای مردمی در خیابانها به عنوان راهکاری برای ایجاد اصلاح و تغییر، حمایت به عمل آورد. اکنون سؤال این است که آیا این اصول و مفاهیم، در ساختار تشکیلات داخلی اخوانالمسلمین منعکس شده است؟ من خود شخصا بر این باورم که برقراری دموکراسی بدون وجود انسانهای دموکرات، میسر نخواهد بود. همچنین معتقدم که میزان اعتبار نظامهای سیاسی به میزان قدرتشان در برقرار ساختن دموکراسی بستگی دارد. این بدان معناست که سخن گفتن از دموکراسی به تنهایی و به خودیِ خود کافی نیست. دموکراسی باید در عرصه عمل پیادهسازی و اجراء شود و تحقق این مسأله نیز به وجود انسانهایی نیاز دارد که عملا دموکرات باشند.
۴ـ تلاش برای تقویت مشروعیت
جای هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد که رهبران جمعیت اخوانالمسلمین برای تقویت مشروعیت و موجودیت سیاسی خود تلاش خواهند کرد. در واقع، آنها از هیچ اقدامی برای تقویت موجودیت و مشروعیتشان دریغ نمیکنند. در همین راستا، اعضاء و رهبران جمعیت اخوانالمسلمین مسأله «کودتا علیه اولین رئیسجمهورِ مدنی» در اولین انتخابات آزاد و شفاف مصر را در ترویج میکنند. باید به این مسأله اشاره کنم که علیرغم مخالفتهای برخی، من خود شخصا هیچ شک و تردیدی در خصوص پاک و شفاف بودن اولین انتخابات ریاستجمهوری مصر ـ فارغ از اینکه چه کسی در آن پیروز شد ـ ندارم. علت هم آن است که تشکیک در شفافیت انتخابات ریاست جمهوری به مثابه تشکیک در یکی از مهمترین دستاوردهای مصر محسوب میشود. اولین انتخابات ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۱ در واقع در زمره مهمترین دستاوردهایِ مصر بود که مشابه آن از سال ۱۹۵۲ به بعد سابقه نداشت. اخوانیها علاوه بر تلاش برای تقویت مشروعیت خود از طریق ترویج کودتا علیه رئیسجمهور مدنی، مسأله توطئهچینی داخلی، منطقهای و بینالمللی علیه این جمعیت را نیز مطرح میکنند. بخشی از جمعیت اخوانالمسلمین معتقدند شرایط امروز این جمعیت حاصل توطئهای است که توسط طرفهای مختلف علیه آن طراحی شده است. از همین روی، رهبران اخوانی معتقدند که این نوع تفکر و نگرش را میتوان در بخشی از جامعه مصر نیز حاکم ساخت. بنابر اعتقاد رهبران اخوانی، اگر جامعه مصر به این نتیجه برسد که یک توطئه همهجانبه علیه جمعیت اخوانالمسلمین تدارک دیده شده است، احتمال همراهیشان با این جمعیت بیشتر خواهد شد. با تمامی اینها سؤال مهمی که مطرح میشود، این است: آیا بازیابی مشروعیت و تقویت آن و نیز تکیه بر بازگشت به فرایند دموکراتیک جزو اولویتهای اخوان در عرصه سیاسی محسوب میشود؟
از سوی دیگر، در پژوهش «مصطفی المنشاوی» که در زمینه وضعیت اخوانالمسلمین پس از ژانویه ۲۰۱۱ آمادهسازی شده است، مطالبی در خصوص روابط جوانان با اندیشه و ایدئولوژی جمعیت اخوانالمسلمین در آینده به میان آمده است که بدان اشاره میشود؛
۱ــ پس از آنکه شماری بسیاری از اعضای جمعیت اخوانالمسلمین به مرور زمان این جمعیت را ترک کردند، تمام تلاش خود را به کار بستند تا هویت جمعی خود را به هویت فردی تغییر دهند. این درحالی است که ایدئولوژی اخوانالمسلمین کاملا در تضاد با این رویکرد قرار دارد، چراکه اخوانیها معتقدند هویت فردیِ اشخاص باید در قالب هویت جمعی قرار گیرد و تعریف شود. البته این مسأله به آن معنا نیست که جوانان به طور کامل از هویت جمعی گریزان هستند. جوانان بر این باورند که تنها از طریق حفظ هویت فردی خود میتوانند هویت جمعی نیز پیدا کنند.
۲ـ آزادی فرد در انتخاب، مسأله دیگری است که باید بدان اشاره شود. «میخواهم خودم باشم و خودم تصمیم بگیرم». این رویکرد نزد جوانان خارجشده از جمعیت اخوانالمسلمین با رویکرد تشکیلاتیِ هرمی در تعارض است.
۳ـ موضوع دیگر، پایان دادن به روابط ایدئولوژیک با اخوان است. کسانی که اخوانالمسلمین را ترک کرده و میکنند، مدت زمان زیادی در رویکرد، گرایش و ایدئولوژی این گروه میاندیشند. در نهایت نیز ممکن است به این نتیجه برسند که ایدئولوژی رهبران اخوانالمسلمین با آنچه که آنها به دنبالش هستند، متفاوت است. افراد خارجشده از جمعیت اخوانالمسلمین به این نتیجه رسیدهاند که رهبران این جمعیت از انعطاف کمی برخوردار هستند و هیچگاه در جریان تصمیمگیریها و انتخابهایشان، گزینههای زیادی را روی میز قرار نمیدهند. این دست از افراد، مفاهیم و آموزههای رهبران اخوانی را در تعارض با تفکر و اندیشه مستقل و نوگرایانه میدانند.
۴ـ توجه و اهتمام به هویت ملی. پس از انقلاب ژانویه بسیاری از جوانان اخوانی احساس کردند که از یک هویت ملی برخوردار هستند؛ هویتی که میدانستند هم میتوانند میان آن با هویتِ اسلامی تمایز قائل شوند و هم آن دو را در هم بیامیزند. در همین ارتباط، باید گفت که شرکتکنندگان در تظاهراتهای منتهی به انقلاب ژانویه بیش از هر واژهای از کلیدواژههایی نظیر «مصر»، «ملت» و «امت» استفاده کردند. آنها از این رهگذر تلاش کردند تا جامعه خود را به شکل دیگری بسازند. اکنون سؤال این است که جمعیت اخوانالمسلمین به منظور همراه ساختن جوانان با تفکر و اندیشه خود در آینده آیا قادر به بازیابی نقش تأثیرگذار خود در صحنه مصر و حل و فصل مشکلات و معضلاتی که در این مقاله بدان اشاره شد، هست؟