امام خمینی حامی حقوق زنان
محمدکاظم تقوی
به گزارش «مبلغ» به نقل از موسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی(ره)، کمترین شناخت از شخصیت امام خمینی این مطلب را آشکار می سازد که ایشان بر اساس آموزه های اسلام و متخذ از قرآن و حدیث مدافع و حامی حقوق زنان بوده و به شخصیت زنان از منظر قرآن و سنت می نگریسته و از همین جا بود که زنان با ایمان و آگاه ایران در دوران مبارزات و نیز پس از پیروزی از پیروزی انقلاب اسلامی نقش تأثیر گذار و بزرگی داشته اند.چنانکه حمایت و دفاع از محرومان و مستضعفان نیز در اندیشه و کارنامه حضرت امام بی نیاز از توضیح می باشد. در یادداشت پیش رو، با استناد به اظهارات و مواضع ایشان در دو دوره مبارزات و پس از پیروزی به این دو مطلب پرداخته شده است.
پس از مرجعیت گسترده و تأثیرگذار میرزای شیرازی ـ مرجعیت آیت الله سیدحسین طباطبایی بروجردی گسترده ترین و از پربارترین دوره های زعامت و مرجعیت شیعه در عرصه های علمی و اجتماعی بوده است. آیت الله بروجردی مدت شانزده سال زعامت حوزه علمیه قم و مرجعیت شیعه را بر عهده داشته و پس از رحلت مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی مرجع یگانه زمانه خود شد.
ضعف حکومت پهلوی دوم در ابتدای پادشاهی به گونه ای بود که حتی پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲، نتوانست در برابر عظمت و نفوذ کلمه آیت الله بروجردی همه مقاصد و برنامه های خود را علنی و عملی سازد.
با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین ماه ۱۳۴۰ محمدرضا شاه در توهمی خام به عنوان شاه تنها کشور شیعه جهان به آیت الله سیدمحسن حکیم در حوزه علمیه نجف تسلیت گفت و با این عمل خود، حوزه علمیه قم را خالی از علمایی پنداشت که بتوانند رسالت مرجعیت دینی و رهبری اجتماعی ایرانیان و شیعیان را به دست گیرند، و بر همین اساس برنامه هایی که پیشتر میخواست اجرا کند را در دستور کار خود قرار داد، و در چنین اوضاع و شرایطی مسئله «لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی» از سوی نخست وزیر اسدالله عَلم مطرح شد و پیامد آن با هدایت مراجع تقلید و جلوداری روحانیون، حکومت شاه از اقدام غیرقانونی خود به ظاهر عقب نشینی کرد، اما در گام دوم فراتر از دولت و نخست وزیر، شخص شاه با عنوان رفراندوم و تصویب ملی، لوایح شش گانه را مطرح کرد و چون مراجع و حوزه ها و روحانیون و ملت متدین با آن مخالفت کردند، خشونت حکومت افزون شد و اینجا بود که در برابر فاجعه هجوم وحشیانه چماقداران حکومت شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح و قتل و غارت، امام خمینی عملاً رهبری و هدایت نهضت را به دست گرفت و شاه ـ قدرت اول و اصلی و همه کاره کشور ـ را مورد خطاب و عتاب و نصیحت قرار داد، که حبس و حصر را در پی داشت و قیام پانزده خرداد رخ داد.
اما در جریان مرحله اول و دوم نهضت دو مسئله «اصلاحات ارضی» و «حق رأی زنان» مطرح بود و رژیم شاه خود را حامی کشاورزان و زنان معرفی میکرد و در مقابل، روحانیت را مخالف آنان می نامید.
بررسی تفصیلی همه اظهارات و مدارک و اسناد مربوطه مجال خود را می طلبد اما دیدگاه امام خمینی که در صف اول نهضت و زبان گویای روحانیت و ملت شناخته میشد، نشان دهنده فکر بلند و اندیشه مترقی ایشان و خلاف گویی حکومت استبدادی و سرکوبگر میباشد.
ایشان در سخنرانی ۲۹/۱۲/۱۳۴۱ در این باره میفرمایند:
«ای مسلمانان عالم! بدانید در جریان تصویبنامۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی علت مخالفت علمای اسلام قضیۀ شرکت زنان در انتخابات نبود، این قضیه ناچیزتر از آن بود که آن قیام عمومی را به همراه داشته باشد. مسئله این بود که علما و روحانیون دیدند که دستگاه جبار می خواهد با کیْد شیطانی اسلام را قلب کند و اوضاع را به عقب برگرداند.»(صحیفه امام، ج ۱، ص۱۶۰-۱۶۱)
اما مشخصاً روزر دهم اردیبهشت۱۳۴۲ که دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران با حضرت امام دیدار کردند و ایشان ماهیت اصلاحات ارضی، آزادی زنان و آزادی بیان، که حکومت شاه مدعی ا نجام آنها بوده را افشا نمود. برابر گزارش مورخ ۱۶/۲/۱۳۴۲ ساواک امام خمینی در دیدار یادشده به دانشجویان چنین گفتند:
«جوانان … گردیده است.»(صحیفه امام، ج ۱، ص ۱۹۱)
خواننده گرامی میبیند که طبق گزارش ساواک و به مصداق «الفضل ما شهدت به الاعداء» حضرت امام از نظر فکر و اندیشه و در نگاه فقهی خود، نه با اصل اصلاحات ارضی مخالف بوده و نه با اصل حق رأی زنان، بلکه ملاحظات و مخالفتهای ایشان ناظر به فریب کاری و لوازم و ضمائم اصلاحات شاهانه بوده که نسخه نویسی آن در آمریکا انجام شده بود و در اقدامی منفعلانه میخواستند ایران را از انقلاب کمونیستی و سوسیالیستی محفوظ نگه دارند تا همچنان در اردوگاه امپریالیسم باشد و به اردوگاه کمونیسم نپیوندد.
شاگرد برجسته و سخنگوی فکر و اندیشه امام خمینی، یعنی آیت الله شهید مطهری در همان ایام و ناظر به تحولات سیاسی ـ اجتماعی و نقش و وظیفه علما و حوزه ها، یادداشتی در چهار صفحه نوشته و مطالبی را شمارش کرده که مشخصاً همسوئی او با استاد بزرگوارش در دو مسئله اصلاحات ارضی و حق رأی زنان، مشهود است که ایشان میفرمایند:
«در این اقدام و نهضت مقدس اخیر نکاتی به نظر میرسد که لازم است به زعماء عالیقدر تذکر داده شود که جهات خوب و قابل تحسین تثبیت و تقویت شود و قسمتهایی که نقاط ضعف شمرده میشود اصلاح گردد».
از لحاظ هدف، موضوع الغاء شرط اسلام و تحلیف قرآن بسیار خوب است، هرچند به اندازه کافی روی آنها تکیه نشده، اما موضوع دخالت دادن زنها در انتخابات خصوصاً از نظر شرکت در انتخاب کردن، در نظر نیمی از مردم قابل هضم نیست و حتی مورد تردید است که آیا در اسلام همچو اصلی [اینکه زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن ندارند] هست یا صرفاً مصلحت اندیشی علماست از نظر مفاسدی که بر او مترتب میشود، و همچنین مسئله اصلاحات ارضی. ولی چون این دو موضوع به عنوان خلاف نصّ اسلام تلقی شده به توده ایها و بهائی ها فرصت داده که علیه السلام تبلیغ کنند و باید این مسئله جبران شود. و لحن درباره این دو موضوع عوض شود. در موضوع زنان باید لحن چنین باشد که دولتهای ایران برای مردها حق قائل نیستند تا چه برسد که بخواهند به زنان حق رأی بدهند، پس منظور آنها از عنوان کردن این مطلب صرفاً اشاعه بیشتر فساد است . اما موضوع اصلاحات ارضی، گفته شود شأن دولت و افراد نیست که اصلی را عوض کنند، فرمول این کار را باید علما معین و پیشنهاد کنند و دولت اجرا کند. به هر حال علما نباید خود را مخالف آزادی رعیت یا حقوق زن معرفی کنند.
به طور کلی آقایان علما اگر بخواهند دین را حفظ کنند باید ابتکار اصلاحات را از لحاظ تهیه فرمولهای اصلاحی در دست بگیرند … و اسلام را به عنوان نیرویی که حل کننده بحرانهای اجتماعی است معرفی کنند نه به عنوان عاملی که فقط حافظ وضع موجود است و تشدید میکند بحران را.»(نامه و ناگفته ها، ص ۱۷۰)
ایشان در ادامه یادداشت هشدار میدهد که:
«نباید کاری کرد که نسل آینده را از اسلام به عنوان یک نیروی نجات دهنده مأیوس کرد و خود اسلام را یک دین منافی آزادی ولو آزادی زن از قید اسارت مرد و آزادی رعیت از ظلم ارباب معرفی کرد.»(همان، ص ۱۷۲)
بررسی تاریخ نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی نشان میدهد که از همان آغاز زنان آزادی خواه و بانوان با ایمان همراه و در کنار مردان مبارز و آزادی خواه علیه استبداد و استعمار و حکومت ظلم و سرکوب در میدان بودند و بار مبارزه و مجاهده را بر دوش کشیدند و مشخصاً از سوی امام خمینی نه تنها مخالفتی با حضور آنان نشده، بلکه ایشان در اندیشه و سیره خود مشوّق حضور زنان در میدانهای استیفای حقوقشان بوده اند، به گونه ای که بانوی با ایمان و مبارزی مانند مرحومه مرضیه دباغ از زندانهای جهنمی شاه تا حلقه نزدیک یاران حضرت امام در پاریس در میدان مبارزه و همراه امام حضور داشته است.
اما در کنار این برگهای افتخارآفرین، بودند افرادی که با برداشتهای نااستوار از اسلام به نام دین و به نام فقه مخالف حضور اجتماعی و سیاسی زنان میشدند و این مخالفتها حتی پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران هم ادامه داشت، ولی مهم دیدگاه روشن و اقدامات صریح امام خمینی است که حق رأی زنان و حق حضور سیاسی ـ اجتماعی آنان را تثبیت کرده است. یار دیرین و همراه هوشمند حضرت امام، آیت الله هاشمی رفسنجانی درخاطرات روز نوشت پنج شنبه ۲۰/بهمن/ ۱۳۶۲ خود نوشته است:
«تمام روز در در خانه بودم به علت خستگی بیش از حد، بیشتر وقتم به استراحت گذشت. احمدآقا آمدند، نامه یازده نفر از نمایندگان مجلس به امام را آوردند که در آن از امام خواسته بودند مانند سال ۴۱، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان را برای مجلس تحریم نمایند.[احمد آقا] گفت قبلاً هم فردی خدمت امام آمده و خواسته که امام به شورای نگهبان چنین دستوری بدهند، ولی امام ایشان را منع کرده و گفته این حرفها ضرر دارد.
نامه را خدمت برد و برگشت، اطلاع داد که امام به من دستور داده اند که این آقایان را در مجلس بخواهم و به آنها بگویم سلب حق [رأی] از زنان، خلاف شرع است و در زمان شاه، کل کارهای مجلس را ما حرام میدانستیم، از جمله این را، نه اینکه اشکالی در انتخاب شدن و انتخاب کردن زن میدیدم و امروز که همه امور مجلس، شرعی است، شرکت آنان هم مثل مردان، شرعی، عقلی و انسانی است.»(آرامش و چالش، ص ۴۸۲)
به نظر میرسد نقل نظر امام خمینی در خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی نقل به مضمون و مفاد نباشد، بلکه پیام شفاهی است که احمدآقا بیانات ایشان را یادداشت و عین همان الفاظ را انتقال داده اند. بنابراین میشود و باید بر روی تعابیر و الفاظ آن به عنوان الفاظ و بیانات امام خمینی دقت داشت و برداشت نمود.
تذکر این مطلب خالی از لطف نیست که ادامه حیات بالنده نظام جمهوری اسلامی ـ این امانت و میراث بزرگ امام خمینی ـ با دو بال تقوا و برخورداری از سلامت نفس، از یک سو، و روشن بینی و دوری از خرافات و پیرایه ها در ساحت اندیشه اسلامی، ممکن میباشد. چنانکه بی تقوایی و آلودگی به رذائل و مفاسد و افکار متحجرانه واپس گرایانه به نام اسلام، دو آفت بزرگ و مانع حیات حقیقی نظام اسلامی میباشد.