سازگاری تجارب نزدیک به مرگ با فلسفه سهروردی
مبلغ/ استاد دانشگاه امام صادق(ع) به تحلیل تجارب نزدیک به مرگ از منظر تفکر فلسفی سه فیلسوف بزرگ ایرانی پرداخت و تاکید کرد: این تجارب با تفکر ابن سینا و ملاصدرا سازگاری چندانی ندارد ولی از منظر سهروردی قابل اثبات است.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، رضا اکبری، استاد دانشگاه امام صادق(ع) در نشست علمی «نگاهی فلسفی به زندگی پس از زندگی»، که در این دانشگاه برگزار شد، گفت: امروز با توجه به فضایی که در کشور شکل گرفته است، باید تحلیلی عقلانی از پدیدههایی که با عنوان تجربه نزدیک به مرگ مطرح است، داشته باشیم و در چارچوب فلسفی بحث کنیم. در این بحث کلمات باید برای ما مهم باشند، از این رو تعبیر تجارب نزدیک به مرگ تعبیر خوبی است کما اینکه به آن تجارب بعد از مرگ و یا قبل از مرگ گفته نشده است. یعنی نوعی بی طرفی علمی در این تعبیر وجود دارد.
نگاه فلاسفه مشهور به تجارب نزدیک به مرگ
وی افزود: اگر ما ملاصدرا، ابن سینا و سهروردی را زنده کرده و به آنها بگوییم چنین پدیدهای این چنین وجود دارد و آیا شما آن را قبول میکنید و به عنوان پدیده جدایی نفس از بدن میپذیرید یا خیر؟ پاسخهای متفاوتی دارند. این پرسش را از متکلمان هم میتوانیم بپرسیم، کما اینکه متکلمان قدیمی معتقد به نفس نیستند و انسان را کاملا مادی میدانند و بعد از مرگ هم انسان به عنوان هویت مادی مجددا بازآفرینی میشود.
اکبری اضافه کرد: این تعبیر را شنیدهاید که میگویند مُرد و تمام شد، یعنی وقتی فرد از دینا رفت، این جسد کارکرد حیاتی ندارد تا اینکه قیامت شود و خدا کارکرد آن را برگرداند، در این فضا سخن از تجارب نزدیک به مرگ سخت است ولی دست ما در فلسفه اسلامی باز است؛ البته ما برای این کار باید شناخت اولیه از پدیده تجربه نزدیک به مرگ و چارچوب فلسفی این سینا داشته باشیم و عین این را در باب ملاصدرا و سهرودی ببینیم.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) گفت: ابتدا میخواهیم ببینیم اگر این تجارب در چارچوب فلسفی ابن سینا بنشیند در آن چفت خواهد شد یا تعارضاتی مییابد و هزینه آن چیست و آیا باید علامت سؤال در برابر این تجارب بگذاریم و یا تحلیل جدیدی ارائه دهیم و یا اینکه دیدگاه ابن سینا را بازبینی کنیم.
وی افزود: اگر این موضوع را به تفکر فلسفی ابن سینا ارجاع دهیم، خواهد گفت انسان دارای نفس است و بعد از مرگ به حیات خود ادامه خواهد داد ولی او برای نفس دو مقام قائل است؛ اول نفس به اعتبار خود که عقل بالقوه است و برای تبدیل به عقل بالفعل، ملکه و عقل مصطفاد است و نیازمند بدن، و هر بدنی این کارکرد را ندارد و باید بدن متناسب تحقق یابد و خداوند بدن مناسب را فراهم کرده و از طریق عقل فعال نفسه افاضه خواهد شد و با بدن مرتبط شده و ارتقاء نفس به عقل بالقوه آغاز میشود.
وی اضافه کرد: نفس در ارتباط با بدن جنبه تدبیری پیدا میکند که نیازمند قوایی مانند حیوانی، نباتی و عاقله است. او معتقد است انسانها به مرتبه عقل بالفعل و ملکه میرسند و اوحدی افراد به عقل مصطفاد میرسند. از دید وی اگر انسان از دنیا رفته باشد یا به عقل بالفعل رسیده و یا نرسیده و اگر به مرتبه عقل بالفعل رسیده، مفاهیم کلی را درک کرده و درد و رنج عقلانی دارد و به عقل فعال متصل است بنابراین شکل و شمایل ندارد و کسی که از دنیا میرود، نمیتواند بگوید من تصویری از فلان چیز دیدهام و او را دیدار کردهام.
اکبری گفت: وی بر این باور است کسانی که به عقل بالفعل نرسیدهاند، در رحمت الهی قرار میگیرند و البته توضیح بیشتری نداده و در جای دیگر گفته شاید با اجرام آسمانی متصل خواهند شد که البته مبتنی بر طبیعیات قدیم است که امروزه وجهی ندارد. بنابراین ابن سینا در این زمینه سکوت کرده است پس در نتیجه انسان بعد از مرگ، یا به مرتبه عقل بالفعل رسیده است و در چنین فضایی این تجربیات(نزدیک به مرگ) معنا ندارد، یا به مرتبه عقل بالفعل نرسیده و در این فضا او بیشتر سکوت اختیار کرده است.
نگاه فلسفه ابن سینا به تجارب نزدیک به مرگ
استاد دانشگاه امام صادق(ع) با طرح این پرسش که آیا این تجربیات را کسانی داشتهاند که در شرایط عامه مردم بودند که خیلی به فلسفه و ریاضیات توجه ندارند یا افرادی هم بودهاند که عارف و فیلسوف و در مراحل بالای عقلانی از منظر ابن سینا بودهاند؟ تصریح کرد: باید بررسی کرد که این تجریبات آیا در هر دو گروه هست یا خیر؟ بنابراین از منظر ابن سینا اصلا نمیتوانیم تجربه نزدیک به مرگ را برای کسانی که از دنیا رفته و نفس از بدن جدا شده، بیان کنیم و در خصوص دسته دوم هم گرفتار ابهام هستیم و باید افراد را سنخشناسی بکنیم.
وی با اشاره به نگاه ملاصدرا، اضافه کرد: از منظر ملاصدرا چون نفسشناسی وی تفاوت جدی با ابن سینا دارد، موضوع کمی فرق دارد؛ البته او مانند ابن سینا صحبت از حواس ظاهری و باطنی و قوه عاقله و … دارد؛ ولی ملاصدرا معتقد به وحدت وجود و تجرد نفس است. وی معتقد است نفس انسان همواره در حال اشتداد است و قوای نفس در عین کثرات دارای وحدت هم هستند. او معتقد است که در مرحلهای نفس در انسان طلوع میکند؛ ملاصدرا یک زبان وجودمحور و یک زبان ماهیتمحور دارد که در زبان وجودمحور وحدت غلبه دارد و مفاهیم به کار رفته بیشتر با وحدت، نزدیک بوده و زبانی ماهیتمحور داشته و با تکثر سر و کار دارد.
اکبری بیان کرد: در زبان ماهیتمحور نظر ملاصدرا این است که ما در مرتبهای میتوانیم بگوییم انسان، بدن و در مرحلهای انسان، نفس و بدن با هم است. ولی اگر زبان وجودمحور باشد به این معناست که ما حقیقت واحدی داریم که امر متصل است و این وجود در حال کامل و کاملتر شدن است و در هر لحظه کمالات وجود شناختی دارد که ممکن است در لحظه قبل نداشته باشد. بنابراین هر انسانی که از دنیا میرود حداقل در مرتبه تجرد خیالی، با عنصر داشتن و بدن مادی تعارض دارد ولی با بدنمندی تعارض ندارد؛ وی بر داشتن دو نوع جسم تاکید دارد که میتواند عنصری و یا غیرعنصری باشد.
تجربه نزدیک به مرگ در منظر ملاصدرا به راحتی قابل اثبات نیست
وی تاکید کرد: نکته ملاصدرا این است که این بدن بعد از مرگ، فعل خود نفس است، و مثل یک منبع نورانی شعاعی دارد. به نظر میرسد در تفکر ملاصدرا هم تجربه نزدیک به مرگ وجود ندارد زیرا انسان وقتی از دنیا رفت حداقل در مرتبه تجرد خیالی، بدنش همان بدن دنیوی او نیست و مبتنی بر فضایل و رذایلی است که او در دنیا کسب کرده است مثلا رذایل، انسان را واجد بدن شیطانی میکند لذا گاهی گفته بدن فرد، بهیمی است و گاهی چیز دیگر و حتی بحث کرده که تناسخ هم ملکوتی است و نه ملکی.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) اضافه کرد: در چنین چارچوب فلسفی تجارب نزدیک به مرگ سازگار نیست زیرا این افراد تجربهگر غالبا خودشان را در تجارب خود دیدهاند ولی در نگاه ملاصدرا، انسان همین که از دنیا رفت باید با بدن دیگری مواجه شود که مبتنی بر رذایل و فضایل است. بنابراین این افراد تجربهگر از دنیا نمیروند و تصاویر خود را در حالاتی میبینند.
تحلیل ملاصدرا از بهشت و جهنم
وی افزود: از منظر صدرا حتی بهشت و جهنم فعل نفس و برآمده از فضایل و رذایل نفس است و حتی عذاب قبر و سؤالات قبر را اینگونه تحلیل میکند، از دید وی بهشت و جهنم جا و مکان نیست بلکه هر کسی خودش، بهشت و جهنم خودش هست البته خودی که توسعه یافته است و محصور زمان و مکان نیست.
وی افزود: البته باید گفت برخی تئوریها مانند تئوری جان هیک بیان میکند نفس مفهومی یونانی است که وارد مسیحیت شده است و تحلیلهایی دارد که نفس در آن جایگاهی ندارد ولی تجربههای مطرح شده در ایران، پیوند بدن با نفس مطرح است.
اکبری افزود: به نظر میرسد فلسفه سهروردی ظرفیت تحلیل تجارب نزددیک به مرگ را دارد؛ سهروردی معتقد است انسان با مرگ به مرتبه خیال منفصل میرسد و بدنش بعد از مرگ ساخته خود انسان نیست، او معتقد است این خیال منفصل مرتبط با نجوم فلکی هستند. به همین دلیل هنوز هم برخی معتقدند که برخی موقعیتهای نجومی نحس هستند و تاثیرات منفی بر روی زمین دارند.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) گفت: نکته جالب او این است که میگوید هر موجودی اعم از حیوانات، گیاهان، جامدات و انسانها دارای جسم مثالی هستند و وقتی انسان از دنیا رفت، نفس از جسم عنصری او خارج شده و با جسم مثالی او متصل میشود که شبیه خود انسان است. سهروردی میگوید من در یکی از ریاضتها نفس خود را از بدن بیرون آوردم و دیدم همین بدنی را دارم که در دنیا داشتم البته بدون محدودیت و با نورانیت بیشتر و در این حال توانستم با ارسطو صحبت کنم. لذا چارچوب فلسفی سهروردی به ما امکان میدهد که تجارب نزدیک به مرگ را باور و تحلیل کنیم.
وی تاکید کرد: البته نمیگویم نظر سهروردی درست است ولی سخن بنده این است که این تجارب را باید در چارچوب فلسفی قرار دهیم و تحلیل کنیم و اینکه در این تجارب آیا واقعا مرگ جسمانی رخ داده است یا خیر؟. ما با یک مسئله جدیدی روبرو هستیم و فلاسفه قدیم با چنین پدیدهای روبرو نبودهاند و آیا اینکه فلسفه میتواند در این عرصه اظهارنظر بکند یا خیر که بنده معتقدم باید فرایند بیان شده طی شود.
پرهیز از هیجان در تحلیل تجارب نزدیک به مرگ
اکبری بیان کرد: خیلی باید مراقب باشیم در مواجهه با این مسئله و در جلسات، سوگیری نداشته باشیم و توجه کنیم همانطور که شواهد مثبت وجود دارد، شواهد منفی هم وجود دارد و نباید گرفتار یکسری هیجانات و سادهانگاری شویم زیرا ممکن است همین مباحث ما را مجبور کند تا به اثبات تناسخ بپردازیم.
وی با اشاره به قیاس بین این تجارب و مرگ اختیاری عرفا اضافه کرد: گاهی صحبت از مرگ اختیاری در میان عرفا شده ولی میگویند همراه با تسامح است ولی در این تجارب، فرد مرده است لذا تجارب عرفانی را نمیتوان به این نوع تجارب تشبیه کرد. پرسش اساسی در تجارب نزدیک به مرگ این است که این تجارب برای قبل از مرگ است یا بعد از مرگ.
همچنین علیرضا دزی، دبیر علمی نشست گفت: در ایران مطالعات مرتبط در دهه ۷۰ شروع شد و در سال ۷۳ اولین ترجمه انجام شد و اولین مطالعاتی هم که به ثبت تجربیات پرداخت، در دهه ۸۰ بود و هم اکنون انجمن مطالعات نزدیک به مرگ تشکیل شده است.