باستانگرایی دو قرن اخیر ایرانیان ریشه در استعمار انگلیس دارد
مبلغ/ محسنی با بیان اینکه از ۲۰۰ سال قبل باستانگرایی رواج یافت، گفت: همه کسانی که به آن دامن میزنند تحصیلکرده غرب یا غربیاند، یا با غرب مرتبط هستند.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، مصطفی محسنی، استاد تاریخ اسلام حوزه و مؤلف کتاب «ورود اسلام به ایران و شبهات پیشرو»، در نشست علمی «نقد باستانگرایی معاصر با بررسی موردی کتاب دو قرن سکوت» با بیان اینکه باستانگرایی درصدد ایجاد تقابل میان هویت ملی و دینی ایرانیان است، گفت: درباره ورود اسلام به ایران و فتح ایران از دوره خلیفه دوم، که با تعابیر مختلفی از آن یاد میشود، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی میگویند که فاتحان غارت کردند و به کشور ما آسیب زدند که نگاهی کاملاً سیاه است. عدهای هم میگویند که ایرانیان با آغوش باز مسلمین را پذیرفتند و همه چیز گل و بلبل بود که نگاهی کاملاً سفید تلقی میشود. نگاه سوم نه سیاه است و نه سفید، بلکه خاکستری است و درست به نظر میآید، زیرا جنگی به این بزرگی نمیتواند بدون تلفات و خرابی و غارت باشد.
محسنی بیان کرد: بعد از فتح، ما نگاه آنچنانی به ایران پیش از اسلام نداریم. در سال ۳۰ هجری فتح ایران رخ داد و صد سال بعد در سال ۱۳۰ هجری ابومسلم خراسانی، قیام سیاهجامگان را به راه انداخت، ابومسلم شعارهای ملیگرایانه سر نداد، بلکه شعرهای وی مذهبی بود مانند یا لثارات الحسین و الرضا من آل محمد، یا لثارات الیحیی بود و با همین شعارها توانست ایران و عراق و شام را فتح کند و سلسله بنیامیه را به زیر بکشد، ولی ابومسلم و اطرافیان وی شعار بازگشت به ایران قبل از اسلام را مطرح نکردند.
مولف کتاب «ورود اسلام به ایران و شبهات پیشرو» تصریح کرد: حتی زرینکوب در آثارش آورده است قیامهایی هم که قبل از ابومسلم رخ داد به خاطر بازگشت به دوره قبل از اسلام نبود، بلکه به علت خراج زیاد و مشکلاتی از این دست بود. قیام بابک خرمدین و مازیار مقداری رنگوبوی ملی داشت یا نهضت شعوبیه هم همینطور، ولی ضد اسلام نبودند. بسیاری از این قیامها و نهضتها ضد حاکمان وقت بودند، نه ضد اسلام. قیام شعوبیه نام خود را از قرآن گرفته است، زیرا در سوره مبارکه حجرات در آیه ۱۳ فرموده: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» شعوبیه علیه اعراب و اعراب علیه شعوبیه جعل روایت میکردند و اگر کسی اسلام را قبول نداشت، جعل روایت چه معنایی داشت؟ ماهیت شعوبیه ضد اسلامی نبود، بلکه ضد عرب بود.
استاد تایخ اسلام حوزه بیان کرد: قیام بابک خرمدین، که رنگ و بوی ایرانی داشت، توسط ایرانیان در هم شکست، ولی ابومسلم با شعار مذهبی توانست ایران و سرزمینهای دیگر را فتح کند. کسی مانند ابومسلم شعارهای مذهبی سر میدهد و ایرانیان زیر پرچم او جمع میشوند و بابک شعارهای ملیگرایانه سر میدهد و مسلمانان ایرانی و حتی زرتشتیها او را سرکوب میکنند.
باستانگرایی دو قرن اخیر ریشه در غرب دارد
وی افزود: از ۲۰۰ سال قبل، برخلاف نگاهی که در قرون اولیه وجود داشت، باستانگرایی رواج یافت که رنگ و بوی ایرانی نداشت و از خارج تغذیه میشد و خیلی با قیام شعوبیه، بابک خرمدین و مازیار تفاوت دارد و از غرب به خصوص انگلیس تغذیه شده است. همه کسانی که به آن دامن میزنند، تحصیلکرده غرب هستند یا غربیاند یا با غرب مرتبط هستند. برخلاف آنچه زرینکوب آن را با عنوان دو قرن سکوت مطرح میکند، این وارونه نشان دادن بسیاری از واقعیات تاریخی و استفاده از بسیاری از ترفندهاست که اغلب ناجوانمردانه، دروغ و جعل است و ماهیت باستانگرایی با قومگرایی بابک خرمدین و مازیار فرق دارد.
محسنی اظهار کرد: باستانگرایی از شخصی به نام مانکجی، زرتشتی هندی شروع میشود؛ وی در زمان محمدشاه، پدر ناصرالدین شاه، موقعی که انگلیسیها حمله و افغانستان را از ایران جدا کردند، خزانهدار ارتش انگلیس در جداسازی افغانستان از ایران بود؛ یعنی به ایران خیانت کرد. این فرد که در هند با کمپانی هند شرقی ارتباط برقرار کرده بود از سوی انگلیسیها به عنوان نماینده پارسیان هندی وارد ایران شد و اهداف آنها را پیش برد.
استاد تاریخ اسلام حوزه با بیان اینکه همه زرینکوب را با کتاب دو قرن سکوت میشناسند، ادامه داد: زرینکوب در کار خود موفق بود و به تاریخ اشراف داشت، گرچه گزارشهای مجعول هم دارد و به گزارشهای غیرصحیح استناد کرده است اما برخی مانند شجاعالدین شفا، نویسنده کتاب تولدی دیگر، فقط چند کتاب و گزارش خواندهاند و دست به قلم شدهاند.
توانمندی علمی زرینکوب
وی در ادامه گفت: زرینکوب کتابی با عنوان «کارنامه اسلام» دارد و مینویسد که وضعیت ایران پس از اسلام مثبت است یا از عنوان «بامداد اسلام» استفاده کرده است. بامداد یعنی هرچه قبل از اسلام بود خوب نبود و با رواج اسلام خوب شد. عناوین آثارش زیباست، حتی دو قرن سکوت او که علیه ماست تحسینبرانگیز است، زیرا او انسان دانشمندی بود. او کتاب دو قرن سکوت را سال ۱۳۳۰ و در ۳۰ سالگی مینویسد. البته ابتدا یکسری مقالات نوشته و در یک نشریه چاپ شده بود و بعد آنها را در کتابی گنجاند. در چاپ اول آن اعتراضات زیادی شکل گرفت و تا سال ۱۳۳۶ تلاش کرد که به اعتراضات پاسخ دهد و اشکالات را برطرف کند و مقدمهای هم بر آن نوشت و گفت که سخن از حقیقتجویی است. چه ضرورتی دارد که من بیهوده از خودم دفاع کنم و به عناد و لجاج ناروا بپردازم. از این رو قلم برداشتم و در کتابم بر هر چیز نادرست و مشکوک خط بطلان کشیدم و بسیاری از موارد مشکوک جاهایی بود که من از روی خامی یا تعصب نتوانسته بودم به شکست ایران اعتراف کنم.
استاد تایخ اسلام اظهار کرد: او به جوّ حاکم اشاره میکند؛ البته فقط زرینکوب اسیر این جو نبود و صادق هدایت، پیرنیا و … هم اینگونه بودند، ولی زرینکوب منصف بود و اعتراف کرد، ولی آنها معترف نشدند. او گفته است در آن روزگار چنان روح من از حماسه لبریز بود که هرچه را متعلق به ایران باستان بود ستایش میکردم و هرچه را متعلق به ایران باستان نبود بد و زشت میدانستم. این وضع از زمان ناصرالدینشاه شروع شد و در دوره رضاشاه به اوج رسید و بر روح و ذهن متفکران ما حاکم بود.
مؤلف کتاب «ورود اسلام به ایران و شبهات پیشرو» تصریح کرد: برخی فکر میکنند زرینکوب بعد از انقلاب پشیمان شد و حتی برخی گفتند او در زمان شاه این حرفها را زد و پول آن را گرفت و بعد از انقلاب، متناسب با آن فضا سخن گفت، در صورتی که وی در سال ۱۳۳۶ این سخنان را اصلاح کرد و «کارنامه اسلام» او در برابر «دو قرن سکوت» چاپ شد که قبل از انقلاب نوشته شده است. البته نقد ما به چاپ دوم کتاب او هم هست، زیرا با وجود اینکه برخی اشتباهات را اصلاح کرد، تعصب بر او حاکم بود. برداشتم از عنوان دو قرن سکوت این بود که ایرانیها دو قرن سکوت کردند و اقدامی نکردند، ولی منظور او این است که ایرانیها دو قرن سکوت کردند و در مقابل مهاجمان و اعراب شمشیر به دست شدند.
وی با بیان اینکه زرینکوب گزارشهای نادرستی ذکر کرده، ولی به هر حال اعتراف او جای تقدیر دارد، گفت: وی در یکی از آثارش معتقد است که باستانگرایان انوشیروان را بسیار بزرگ جلوه دادهاند، چون به عدالت پایبند بود.