قصه پر غصه ظاهرگرایی دینی و تأثیر آن بر فرهنگ و زندگانی مسلمین
مبلغ/ ظاهرگرایی دینی رویکردی در دینشناسی است که در آن آنچه اهمیت دارد تنها ظواهر مسائل است. این رویکرد هم بستری برای جزماندیشی در بُعد نخبگانی است و هم در سطح فرهنگ مسلمین راهی برای ایجاد تظاهر و نفاق است.
به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، فرهنگ و تاریخ تفکر و اندیشه اسلامی، از دیرباز به بلیهای بزرگ مبتلا بوده که جان دینداری را نحیف و موازین و اصول آن را تغییر داده است. این بلیه بیبنیاد، با همه آسیبهایی که بر پیکره دین و دینداری وارد آورده متأسفانه همچنان پُرجان، جان دیانت واقعی را گرفته و ایمان راستین بسیاری از خواص و عوام را ربوده است.
«ظاهرگرایی دینی»، اصطلاحی است که برای این بلای سیاه تاریخی اراده کردهایم. آن معنایی که در پس این اصطلاح نهفته است، در ادبیات تحقیقی و پژوهشی، گاهی به لفظ «تنسّکگرایی»، گاهی با لفظ «قشریمذهبی» و گاهی هم با اشاره به معتقدین و مجریان آن، با عباراتی نظیر «علمای ظاهر» یا «متنسکین» اراده و اشاره شده است که مرحوم امام امّت (رحمةالله علیه) هم از همین تعابیر استفاده میکردند، اما بهراستی این اصطلاح به چه معناست؟
ظاهرگرایی دینی، رویکردی خشک و سفت به دین است
ظاهرگرایی دینی رویکردی در دینشناسی است که مبتنی بر درکی ظاهری از آموزههای دینی، با اصالت بخشیدن به ظواهر دلالتهای لفظی روایات و قرآن صرفاً به فهم ظاهری از آن اکتفاء و به نفی و طرد رویکرد باطنی و تاویلی از متون بنیادین دینی بهخصوص قرآن و روایات مبادرت میکند. در نظر آنان هرآنچه در معنای ظاهری آمده مهم است و نباید با تفسیر و برداشتهایی که خارج از متن است، معنای دیگری را برای نصوص اراده کنیم. مصداق بارز این نگرش را میتوان به جسمدار بودن خداوند متعال در نظر سلفیان وهابی دانست که با اشاره به آیاتی نظیر «یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»، «الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ» و… برای پروردگار بدن و جسم قائل هستند.
از این رو بخش عملی آموزههای دینی بهخصوص عبادات و شرعیات، بر معارف عقلانی و علوم ناظرِ برآن پیشی گرفته و حتی به رد و انکار علوم عقلی میپردازد. به عبارتی پیروان این نوع نگرش دینی، دین را صرفاً مجموعهای از آموزههای احکام عملی (فقه) و پارهای از تعالیم اخلاقی شمردهاند و چندان به علوم عقلی نظیر فلسفه و منطق روی خوشی نشان نمیدهند.
در این نحله فقه و روایات ناظر بر اعمال، مرکزیت داشته و علوم زمینۀ آن چون ادبیات و بیان عرب، (و بعضاً اصول فقه و سنت اسلاف از علما) در کشف معنی ظاهر آیات و روایات کفایت میکند و هرچه غیر آن باشد بدعت، یا دستکم بیارزش و اضافی است که میتواند موجبات انحراف را فراهم آورد.
گرچه این تراز زیادی از حد اختصاصی است و شامل همه رویکردهای ظاهرگرا نمیشود، اما اصل گفتمان آن بر همین اصول بنا شده است. ظاهرگرایی دینی در طول تاریخ در مذاهب و نحلههای مختلف اسلامی بروز و ظهوراتی داشته و بر علم و فرهنگ مسلمین اثرات مخرب خود را گذاشته است که تا به امروز بیش و کم میتوان ردپای این نگرش را در زندگی مسلمین یافت. البته باید دقت شود غلظت ظاهرگرایی و نوع مواجهه آنها در همه رویکردهای خود به یک شکل نبوده است و در عین تشابهات، تفاوتهایی را میتوان در جریانات ظاهرگرا پیدا کرد. به طور مثال مکتب تفکیک به عنوان یک جریان قشریگرا را نباید با وهابیان و سلفیان سعودی یکی کرد و عیناً مثل هم تصور کنیم.
این نوع رویکرد الهیاتی موجب شده تا درگیریهای نظری و اعتقادی بسیار طولانیای در تاریخ اسلام به وجود بیاید. جنگ اشاعره و معتزله، دعوای اخباریان و اصولیان، تقابل اهل حدیث با مجتهدین، ضدیت با متکلمین و فلاسفه، همگی به نحوی با موضوع ظاهرگرایی دینی مرتبط هستند.
آفت ظاهرگرایی دینی در فرهنگ مسلمین
جدیترین محور بحث درباره ظاهرگرایی دینی انتقال محتوای ظاهربسندگی و شریعتزده این دید الهیاتی به زیست دینی و فعالیت اجتماعی مسلمین است. اصلاً و ابداً نباید پنداشت که برآمدن گروههای تندروی اسلامی و حتی تکفیری با موضوع ظاهرگرایی دینی بیارتباط و مباین است. بیشک آن انسان مسلماننمایی که خنجر بهدست میگیرد و سر افراد را با خیال آسوده میبرد و برای کار خود به برخی از آیات کلامالله استناد میکند، فارغ از جریان ظاهرگرایی دینی نیست. اختصار دینداری در پوششهای ظاهری و اعمال واجب و مستحبی که راه را بر منافقینِ متظاهر باز میکند خود نمونهای از آفتهای جریان ظاهرگرایی در فرهنگ اسلامی است که در کشور خودمان نیز این آفت مشهود است.