رفتار شناسی ابوبکر در ماجرای جانشینی پیامبر(ص) / ویلفرد مادلونگ

مبلغ / اقدام انصار در گرد آمدن در سقیفه بنی ساعده این فرصت طلایی را برای ابوبکر فراهم ساخت تا در یک عمل نمایشی دو نامزد (عمر و ابوعبیده ) را معرفی کند تا خود را در معرض پیشنهاد قرار دهد و به این ترتیب به هدف از پیش تعیین شده خود دست یابد .

به گزارش «مبلغ»-  ویلفرد مادلونگ نویسنده یکی از مهمترین کتابهای معاصر در مورد موضوع جانشینی پیامبر(ص) می باشد. فصل اول کتاب جانشینی محمد ، تحت عنوان ابوبکر ، جانشین رسول خدا و خلیفه قریش ، طی ۲۹ صفحه بازگو کننده حوادثی است که در سقیفه بنی ساعده گذشت و ماجرای بیعت با ابوبکر ، آنانکه با او بیعت نکردند و دیگر حوادث مربوط به سقیفه را به تفصیل ذکر میکنند . در ادامه گزیده ای از این فصل را میخوانید:

نکته عمده ای که مادلونگ از تحلیل زندگانی ابوبکر استنتاج میکند این است که او به عنوان یک تاجر و سیاستمدار کامل و خونسرد مکی قطعا ً پیشامد های رحلت را از پیش با دقت بررسی کرده بوده است و میدانسته که برای حفظ یکپارچگی جامعه ، پیامبر باید جانشین سیاسی و خلیفه داشته باشد . حوادث بعدی نشان میدهد که او بی تردید پیش از رحلت تصمیم گرفته بوده است خود بر این مسند تکیه زند بدون اینکه از سوی پیامبر برای این کار نامزد شده باشد و در این راه مخالفان قدرتمند خود را از میان برمیدارد .اقدام انصار در گرد آمدن در سقیفه بنی ساعده این فرصت طلایی را برای او فراهم ساخت تا در یک عمل نمایشی دو نامزد (عمر و ابوعبیده ) را معرفی کند تا خود را در معرض پیشنهاد قرار دهد و به این ترتیب به هدف از پیش تعیین شده خود دست یابد . به همین جهت است که ابوبکر پس از استقرار خویش ، به شدت بر اشراف قدیم مکه تأکید میکند و مناصب کلیدی را به آنها میسپارد تا از این طریق انصار را به طور کامل حذف کند و از نقش مهاجرین اولیه نیز بکاهد . عمر به ندرت به پیشامد های بعد از رحلت محمد اندیشیده بود و فقط ترس از تجمع انصار بود که اورا به ماجرای سقیفه کشاند که نکند انصار انها را از حکومت باز دارند . تصور نمیشود با طرح و نقشه هایی برای جانشینی او موافقت کرده باشد . لیکن قضیه ابوبکر کاملا متفاوت با این مسئله است . گر چه او در موقع رحلت محمد (ص)انتظار ان را نداشت و این از اقامت او در خانه خانوادگی خود در سنح (خانه ابوبکر میان خانه های بنی حارث خزرجی قرار داشت ) اشکار میشود ، او هیچ شک و تردیدی نداشت که محمد (ص) روزی رحلت خواهد کرد . او به عنوان تاجر و سیاست مداری کامل و حسابگر آرام مکه در مدیریت و برنامه ریزی امور جامعه مسلمین ، هم به عنوان مشاور قابل اعتماد پیامبر (ص)از نزدیک در در کار ها شرکت داشت و او با دقت پیشامد های بعد از رحلت پیامبر را پیشبینی کرده بود .خیلی مشتاق بود که این اقتدار خود را توسعه داده و آن را بر همه اعراب و حتی فراتر از انها هم بگستراند . اگر قرار بود جامعه مسلمین از هم نپاشد پیامبر باید جانشینی سیاسی انتخاب میکرد و ابوبکر بدون تردید قبل از رحلت پیامبر تصمیم گرفته بود که خود خلیفه شود . او بدون نامزدی از جانب پیامبر این تصمیم را گرفت و برای رسیدن یه این ارزو مخالفان را باید از سر راه بر میداشت . به همین خاطر باید از اهل بیت محمد (ص) که در قران به آنان مرتبه ای بالا تر از سایر مسلمانان عطا شده بود باید جلو گیری شود تا ادعای خود را پیش نیندازند . ابتکار عمل انصار فرصتی بود که ابوبکر منتظر آن بود که این اشتباه عجولانه (فلته ) را با پیشنهاد دو نامزد برای انتخاب شدن مطرح کرد و این نمایشی بود تا خود او در معرض پیشنهادی قرار گیرد . او در پیشنهاد خود جدی نبود و این واضح است با پیشنهاد دو شخص مورد نظر در جمع ، مردم را به مشاجره وادار کرد . ابوبکر خوب میدانست که این دو شخص مورد نظر هیچ احتمال پیروزی ندارند . ابو عبیده ، گر چه از صحابه اولیه بود اما آن برتری و استعداد را نداشت که به توجه در آید . در این جلسه عمر عمدتاً به عنوان دوست محمد (ص) حاضر بود. عمر گر چه از معاشران نزدیک پیامبر و از افراد قدرتمند جامعه بود ،لیکن در همان لحظه اول با تکذیب کردن خبر رحلت محمد (ص) در بین مردم خود را بد نام کرده بود . عمر یقین داشت که با محروم شدن از وجود پیامبر (ص) خرد شده و بعد از آنکه دو دفعه از جانب ابوبکر کنار گذاشته شده ، این بار نیز در برابر او تسلیم خواهد شد . بنابراین عمر تذکر او را پذیرفت و دست بیعت به ابوبکر داد . ابوبکر در پذیرش بیعت لحظه ای تامل نکرد . چون اگر علی به عنوان جانشین مطرح میشد اکثریت مطلق انصار از او حمایت میکردند ، چون که انها او را مانند محمد و جزئی از او میدانستند . در بین قریش اوضاع به این روشنی نبود . ارزیابی بعدی عمر از این مسئله بنا بر نقل ابن عباس که قریش از از اقتدار موروثی یک طایفه که قبلا از جانب خدا به نبوت مفتخر شده اند، راضی نیستند تا حدی حائز اهمیت است .

یقینا ًتعدادی هم بودند که از دورنمای حکومت انحصاری خاندان پیامبر راضی نبودند و از ادعای اولیه ابوبکر اغفال شده بودند که قریش حق دسته جمعی برای حکومت دارد و ابوبکر به عنوان نماینده آنها عمل میکند. بعد از مطرح شدن این ادعا و کسب حمایت از چند نفر لازم بود اکثر قریش را با خود هم نظر کند . اگر اسم علی (ع)مطرح میشد ، عبد شمس یکی از دو طایفه قدرتمند قریش ، مطابق قوانین اخلاقی قبیله ای برای حفاظت از حیثیت خود، از علی حمایت میکردند با وجود این که اختلافات بین بنی هاشم و بنی عبد شمس از اسلام هم قدیمی تر بود و اکثریت آنها تحت رهبری ابو سفیان نقش تعیین کننده ای در مخالفت با محمد ایفا کرده بودند . به هر حال تا زمانی که بنی عبد شمس امید معرفی کاندیدا از بین خود را نداشت برای ابوسفیان خیلی شرم آور بود که از علی حمایت نکند ، در حالی که پیامبر (ص) با ابوسفیان و طایفه اش بعد از فتح مکه با کرم رفتار کرده بود . شواهد معتبری در دست است که ابوسفیان بعد از انتخاب ابوبکر پیشنهاد حمایت خود برای این تصمیم را به علی (ع) اعلام کرد . بعداً علی (ع) در نامه خود به معاویه از این پیشنهاد پدر او یاد و تصریح کرد که پیشنهاد ابوسفیان را از بیم پراکندگی امت نپذیرفت ، زیرا مردم هنوز به دوره جاهلیت نزدیک بودند . نقل شده که خالد برادر ابان بن سعید برای همبستگی با بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خودداری کرد ، ولی بعد دوباره با او بیعت کرد . سابقه مداخله علی(ع) در روابط زناشویی پیامبر (ص) با هر انگیزه ای که بود برای او خیلی گران تمام شد و ابوبکر و عایشه را نسبت به خود بد بین کرد و ابوبکر علی را به عنوان رقیب خود نگاه میکرد . (مادلونگ ، ۱۳۸۵:ص۸۱-۶۱)

به رقم ادعای عمر که نظر همه مسلمانان به سوی ابوبکر بود وضع خلیفه در ابتدا متزلزل بود تا جایی که عمر که مسئولیت مدینه را برای بیعت بر عهدا داشت در آغاز به کمک بنی اسلم بر کوچه ها مسلط شد و در مقابل زبیر و چند تن از صحابه که در خانه فاطمه (س) تجمع کرده بودند به زور متوسل شدند و خانه فاطمه را مورد تفتیش قرار دادند و امام علی بعدا نقل میکند که : اگر چهل نفر همراهم بودند مقاومت میکردم . (مادلونگ ، ۱۳۸۵:ص۸۴)

ابوبکر اعلام کرد که در تمام زمینه ها از سیاستها و سنتهای محمد (ص) پیروی خواهد کرد به همین خاطر لقب خلیفه رسول الله را اختیار کرد . همچنین ابوبکر تقاضای فوری خود مبنی بر این که تمامی قبایل عرب باید زکات را به او بپردازند به منزله تکلیفی توجیه می کرد که در مقام جانشینی محمد (ص) و پیروی از آن حضرت بر دوش او نهاده شده بود . بنابر این ابوبکر به بهانه وظیفه اش در مقام خلافت تغییرات اصلی در خط مشی اسلام بوجود آورد . اصرار ابوبکر که که خلیفه حتما باید از قریش باشد زیرا عرب غیر از قریش تسلیم دیگری نخواهد شد ، اکنون کاملا ً روشن میشود . خلیفه نباید بیشتر رهبر دینی امت و جامعه اسلانی باشد ، آنگونه که محمد بود ، بلکه باید حاکم مطلق تمامی قبایل عرب باشد ، و آنان به نام اسلام از خلیفه اطاعت کنند . به همین دلیل مسلمانان صلح جو که به خلیفه زکات پرداخت نمیکردند ، مرتدان واقعی و دیگر اعراب که هنوز اسلام نیاورده بودند ، همه در زمره مرتدان قرار گرفتند و میبایست با آنان جنگید تا همه آنان در برابر اسلام و حکومت خلیفه قریشی تسلیم شوند . (مادلونگ ، ۱۳۸۵:ص۸۸-۸۵)

در بین القاب رسمی خلفای بعدی، لقب امیر المومنین ترجیح داده می شد و عموماً مورد استفاده قرار میگرفت . مطابق روایات تاریخی عمر اولین کسی بود که این لقب را برای خود اختیار کرد . این، عنوان خلافتی را که ابوبکر تاسیس کرد به خوبی تبیین می کند . خلیفه در درجه اول، امیر مومنان بود . قریش طبقه حاکمی برای یارانش تاسیس کرد و قبایل دیگر عرب میبایست تحت تسلط او قرار میگرفتند . ابوبکر هم با اراده تسلیم نشدنی خود مقهور ساختن آنها را آغاز کرد . از آنجا که ابوبکر خلافت را منصبی انتخابی نمیدانست ، برای او طبیعی بود که بدون مشورت قبلی ، عمر بن خطاب را به جانشینی خود تعیین کند . (مادلونگ ، ۱۳۸۵:ص۸۹)

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.