ابعاد علمی ناشناختهای از ابنسینا
دکتر جعفر آقایانی چاوشی
به گزارش «مبلغ» به نقل از روزنامه اطلاعات، به بهانه انتشار کتاب «پژوهشهایی درباره آثار علمی و فلسفی ابنسینا» که اخیراً از سوی انتشارات رمز منتشر شده است، گردآورنده و ویراستار این اثر دکتر جعفر آقایانی چاوشی، عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف و استاد گروه فلسفه علم این دانشگاه یادداشتی در باب ضرورت توجه هر چه بیشتر به ابعاد ناشناخته این دانشمند بزرگ، برای ما ارسال کرده که در ادامه آن را میخوانید.
ما ایرانیان چنانکه باید و شاید، بزرگان علمی و فلسفی خود را عموماً و ابنسینا را خصوصاً نشناختهایم و همین عدم شناخت موجب شده تا نتوانیم متاع ارزشمند خود را در بازار جهانی عرضه کنیم؛ درحالیکه غربیها، در این زمینه از ما پیشی گرفتهاند. ابنسینا از نظر گستردگی ابعاد و غنای آثارش، همواره در شرق و غرب مطرح بوده و این هم باز به برکت دانشمندان منصف و برجسته غربی است که شب و روز خود را برای پژوهش درباره آثار این اعجوبه همه اعصار گذاشتهاند تا از پرتو آن بتوانند به برخی مسائل علمی و فلسفی روز پاسخ دهند.
تقریباً در اغلب کشورهای مهم جهان از آمریکا، انگلستان و فرانسه گرفته تا الجزایر، هند و پاکستان و … همایشی درباره ابنسینا برگزار شده است. مقالاتی که در برخی از این سمینارها ارائه شدهاند اصلاً قابل مقایسه با آنچه که ما در ایران نوشتهایم، نیستند. انگیزه اصلی من از تدوین این کتاب، ترجمه و چاپ برخی از اینگونه مقالات بوده است و شما هم با مروری در مقالات این کتاب با من هم عقیده خواهید بود.
اوایل انقلاب و زمان جنگ تحمیلی که من در فرانسه و در دوره کارشناسی ارشد دانشگاه «ژوسیو» تحصیل میکردم، یکی از درسهای اجباری ما درباره فلسفه «دکارت» بود. استاد ما هم آقای دکتر «دومینیک لوکور» از دکارتشناسان برجسته فرانسه بود که این درس را ارائه میداد. روز اول درس این سؤال را مطرح کرد: «چرا دکارت با فلاسفه دیگر فرانسوی، چه قبل و چه بعد از او فرق دارد و در واقع تافتهای جدا بافته است؟» این مطلب را در پرانتز بگویم که فرانسویان همواره خود را عقلگرا معرفی میکنند و این عقلگرایی خود را هم به دکارت نسبت میدهند.
با طرح این پرسش، سکوتی بر کلاس حاکم شد. برخی دانشجویان پاسخی بر زبان آوردند که مورد قبول استاد واقع نشد. بعد خود استاد، کلاس را با پاسخ عجیب خود که برای من هم شگفتانگیز بود از تعلیق بیرون آورد. آن روزها مصادف با روزهای آغازین انقلاب و جنگ تحمیلی بود و رسانههای فرانسه نیز روز و شب اخبار جنگ و انقلاب ایران را با جزئیات پخش میکردند و بهتفصیل درباره آنها به مباحثه مینشستند. استاد گفت: «اگر عوامل انقلاب ایران را ریشهیابی کنید به مذهب تشیع میرسید که بر خلاف مذاهب دیگر اسلامی، انقلابی است و همواره با شاهان و حاکمان سر ستیز داشته و آنها را به رسمیت نشناخته است. ابنسینا فیلسوف بزرگ ایرانی هم که غربِ قرون وسطایی، وامدار دانش و فلسفه اوست متعلق به همین مذهب انقلابی شیعه است. او به دلیل وابستگی به همین مذهب انقلابی، در زمانش با حاکمان قدرت در افتاد و آواره شهر و دیار شد.»
وی ادامه داد: «به نظر من دکارت که یکی از خوانندگان آثار فلسفی ابنسینا به زبان لاتینی بوده، نه تنها در علم و فلسفه بلکه در شیوه زندگی نیز از سلف ایرانیاش تأثیر پذیرفته است … بنیان فلسفی دکارت که در جمله «من میاندیشم، پس هستم» خلاصه میشود، متأثر از یک اثر فلسفی ابنسینا درباره انسان معلق است. گذشته ازاین بهرهگیری علمی و فلسفی، میبینیم که دکارت در طول زندگیاش آرام و قرار نداشت و از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور میگریخت تا منزل امنی بیابد و در سایه آن به کار پژوهشی بپردازد و در این رفتار هم خواهی نخواهی از ابنسینا الگو پذیرفته است.»
من در کلاس درس بسیار خوشحال بودم که استاد این همه از ابنسینا تجلیل میکند، ولی متأسف بودم که ما ایرانیان نمیتوانیم نمونهای از کارهای فرانسویان درباره دکارت را برای ابنسینا انجام دهیم. همین باعث شد که تألیف کتابی درباره ابنسینا را با نگاهی نو در برنامه پژوهشی خود در آینده قرار دهم.
من بعد از پایان تحصیلاتم به ایران برگشتم و همزمان با تدریس در دانشگاه صنعتی شریف، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کار تحقیق درباره دانشمندان اسلامی ایران را دنبال میکردم. در این زمان دکتر مهدی گلشنی، ریاست پژوهشگاه را برعهده داشت و من هم چند ویژهنامه درباره خیام و خواجه نصیر منتشر کردم. پس از این کار، پروژه ابنسینا را به دست گرفتم و از داخل و خارج ایران مقاله درخواست کردم تا کتاب اکنون به چاپ رسید. تاکنون بزرگان ابن سینا شناسی، توجه خود را بیشتر به مباحث متافیزیکی و عرفان ابنسینا معطوف کرده بودند؛ در صورتی که در غرب ابعاد دیگری از ابنسینا مورد مطالعه قرار میگرفت که عبارت بودند از ریاضیات، نجوم، کیهانشناسی، موسیقی و … من هم مایل بودم که با ارائه ترجمه این گونه کارها، تلنگری به ابنسیناشناسی معاصر در کشورم بزنم.
نویسندگان و مترجمان این کتاب از نویسندگان برجسته و متخصص در حوزه پژوهشی خود هستندو متأسفانه در طول مدتی که این کتاب دست به دست می چرخید، آقای دکتر «ساسان سپنتا» نویسنده ایرانی و آقای «مورو زونتا» (Mauro Zonta) نویسنده فرانسوی بدرود حیات گفتندو نتوانستند انتشار مقاله خود را شاهد باشند. آقای«قسامفینیآنوس» (Ghassam Finianos)نویسنده سوریهای یکی از مقالات هم، بر اثر حمله داعش و گروههای تروریستی به سوریه، محل قبلی خود را ترک کرده و من اکنون خبری از او ندارم. یکی از مقالات خوب این کتاب متعلق به آقای دکتر گلشنی و شاگرد ایشان آقای دکتر جمالی است که درباره آگاهی و رابطه ذهن و مغز از نگاه ابنسینا است. من هم دو مقاله درباره کارهای نجومی ابنسینا یکی به فارسی و دیگری به فرانسه نوشتهام که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد. مقالاتی هم درباره منطقِ موجهات از نگاه ابنسینا توسط منطقدانان خارجی داریم که توسط استادان ایرانی به فارسی ترجمه شدهاند و این مقالات نیز نگاهی تازه به مباحث منطقی ابنسینا دارند.
علت انتخاب نگارش کتاب درباره ابن سینا، فقط دانش ابن سینا نبود بلکه نقشی است که این نابغه بزرگ در تمدن اسلامی ایفا کرده است. او به تنهایی یک الگوی تمدن ساز است، از هر نظر که به مسأله نگاه کنید! مثلا اگر شما شرح حال برخی دانشمندان چه در شرق و چه در غرب را مطالعه کنید میبینید که آنان برای پیشبرد اهداف علمی در مواقعی ناچار بودند از بعضی خواستهای قلبی خود چشم بپوشند و از اوامر سلاطین یا حکام جور متابعت کنند و ما در تاریخ نمونه های زیادی داریم که من نیازی به ذکر نام آنان نمیبینم. بعضی هم که فقط علم داشتند و از اخلاق و دین بیبهره بودند به دلیل دلبستگی به زندگی مادی و جاه و مال دنیوی، علم خود را در خدمت دشمنان بشریت به کار میبردند.
ویژگی دیگر ابن سینا، احاطه بر بسیاری از دانشهای زمانش بود. امروزه به علت گستردگی علوم و به وجود آمدن دانشهای نوین بعضی برآنند که باید برخلاف گذشته فقط در یک علم متخصص شد و عمر انسانی کفاف مطالعه چند علم را برای پژوهشگر معاصر نمیدهد؛ اما همینها هم، اغلب در همان زمینه تخصص خود قادر به ابتکار و اکتشاف نیستند. من خود با برخی از اینگونه استادان چه در دانشگاه صنعتی شریف و چه در دانشگاههای دیگر حشر و نشر داشتهام و متوجه شدهام که آنها نه تنها در مباحث اولیه ادبیات، دین، فلسفه و سیاست کشور خود ناآگاهند؛ بلکه در زمینه تخصص خود نیز از ابتکار بیبهرهاند. مثلا استاد ریاضی را میشناسم که جبردان است ولی در مباحث هندسی وارد نمیشود و برعکس٫ حال اگر شما ابن سینا را مورد مطالعه قراردهید از احاطهاش در علوم مختلف شگفتزده میشوید!
دانشگاه صنعتی شریف و استاد گروه فلسفه علم این دانشگاه یادداشتی در باب ضرورت توجه هر چه بیشتر به ابعاد ناشناخته این دانشمند بزرگ، برای ما ارسال کرده که در ادامه آن را میخوانید. ما ایرانیان چنانکه باید و شاید، بزرگان علمی و فلسفی خود را عموماً و ابنسینا را خصوصاً نشناختهایم و همین عدم شناخت موجب شده تا نتوانیم متاع ارزشمند خود را در بازار جهانی عرضه کنیم؛ درحالیکه غربیها، در این زمینه از ما پیشی گرفتهاند. ابنسینا از نظر گستردگی ابعاد و غنای آثارش، همواره در شرق و غرب مطرح بوده و این هم باز به برکت دانشمندان منصف و برجسته غربی است که شب و روز خود را برای پژوهش درباره آثار این اعجوبه همه اعصار گذاشتهاند تا از پرتو آن بتوانند به برخی مسائل علمی و فلسفی روز پاسخ دهند. تقریباً در اغلب کشورهای مهم جهان از آمریکا، انگلستان و فرانسه گرفته تا الجزایر، هند و پاکستان و … همایشی درباره ابنسینا برگزار شده است. مقالاتی که در برخی از این سمینارها ارائه شدهاند اصلاً قابل مقایسه با آنچه که ما در ایران نوشتهایم، نیستند.
انگیزه اصلی من از تدوین این کتاب، ترجمه و چاپ برخی از اینگونه مقالات بوده است و شما هم با مروری در مقالات این کتاب با من هم عقیده خواهید بود. اوایل انقلاب و زمان جنگ تحمیلی که من در فرانسه و در دوره کارشناسی ارشد دانشگاه «ژوسیو» تحصیل میکردم، یکی از درسهای اجباری ما درباره فلسفه «دکارت» بود. استاد ما هم آقای دکتر «دومینیک لوکور» از دکارتشناسان برجسته فرانسه بود که این درس را ارائه میداد. روز اول درس این سؤال را مطرح کرد: «چرا دکارت با فلاسفه دیگر فرانسوی، چه قبل و چه بعد از او فرق دارد و در واقع تافتهای جدا بافته است؟» این مطلب را در پرانتز بگویم که فرانسویان همواره خود را عقلگرا معرفی میکنند و این عقلگرایی خود را هم به دکارت نسبت میدهند. با طرح این پرسش، سکوتی بر کلاس حاکم شد. برخی دانشجویان پاسخی بر زبان آوردند که مورد قبول استاد واقع نشد. بعد خود استاد، کلاس را با پاسخ عجیب خود که برای من هم شگفتانگیز بود از تعلیق بیرون آورد.
آن روزها مصادف با روزهای آغازین انقلاب و جنگ تحمیلی بود و رسانههای فرانسه نیز روز و شب اخبار جنگ و انقلاب ایران را با جزئیات پخش میکردند و بهتفصیل درباره آنها به مباحثه مینشستند. استاد گفت: «اگر عوامل انقلاب ایران را ریشهیابی کنید به مذهب تشیع میرسید که بر خلاف مذاهب دیگر اسلامی، انقلابی است و همواره با شاهان و حاکمان سر ستیز داشته و آنها را به رسمیت نشناخته است. ابنسینا فیلسوف بزرگ ایرانی هم که غربِ قرون وسطایی، وامدار دانش و فلسفه اوست متعلق به همین مذهب انقلابی شیعه است. او به دلیل وابستگی به همین مذهب انقلابی، در زمانش با حاکمان قدرت در افتاد و آواره شهر و دیار شد.» وی ادامه داد: «به نظر من دکارت که یکی از خوانندگان آثار فلسفی ابنسینا به زبان لاتینی بوده، نه تنها در علم و فلسفه بلکه در شیوه زندگی نیز از سلف ایرانیاش تأثیر پذیرفته است … بنیان فلسفی دکارت که در جمله «من میاندیشم، پس هستم» خلاصه میشود، متأثر از یک اثر فلسفی ابنسینا درباره انسان معلق است. گذشته ازاین بهرهگیری علمی و فلسفی، میبینیم که دکارت در طول زندگیاش آرام و قرار نداشت و از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور میگریخت تا منزل امنی بیابد و در سایه آن به کار پژوهشی بپردازد و در این رفتار هم خواهی نخواهی از ابنسینا الگو پذیرفته است. » من در کلاس درس بسیار خوشحال بودم که استاد این همه از ابنسینا تجلیل میکند، ولی متأسف بودم که ما ایرانیان نمیتوانیم نمونهای از کارهای فرانسویان درباره دکارت را برای ابنسینا انجام دهیم. همین باعث شد که تألیف کتابی درباره ابنسینا را با نگاهی نو در برنامه پژوهشی خود در آینده قرار دهم. من بعد از پایان تحصیلاتم به ایران برگشتم و همزمان با تدریس در دانشگاه صنعتی شریف، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کار تحقیق درباره دانشمندان اسلامی ایران را دنبال میکردم. در این زمان دکتر مهدی گلشنی، ریاست پژوهشگاه را برعهده داشت و من هم چند ویژهنامه درباره خیام و خواجه نصیر منتشر کردم.
پس از این کار، پروژه ابنسینا را به دست گرفتم و از داخل و خارج ایران مقاله درخواست کردم تا کتاب اکنون به چاپ رسید. تاکنون بزرگان ابن سینا شناسی، توجه خود را بیشتر به مباحث متافیزیکی و عرفان ابنسینا معطوف کرده بودند؛ در صورتی که در غرب ابعاد دیگری از ابنسینا مورد مطالعه قرار میگرفت که عبارت بودند از ریاضیات، نجوم، کیهانشناسی، موسیقی و … من هم مایل بودم که با ارائه ترجمه این گونه کارها، تلنگری به ابنسیناشناسی معاصر در کشورم بزنم. نویسندگان و مترجمان این کتاب از نویسندگان برجسته و متخصص در حوزه پژوهشی خود هستندو متأسفانه در طول مدتی که این کتاب دست به دست می چرخید، آقای دکتر «ساسان سپنتا» نویسنده ایرانی و آقای «مورو زونتا» (Mauro Zonta) نویسنده فرانسوی بدرود حیات گفتندو نتوانستند انتشار مقاله خود را شاهد باشند. آقای«قسامفینیآنوس» (Ghassam Finianos)نویسنده سوریهای یکی از مقالات هم، بر اثر حمله داعش و گروههای تروریستی به سوریه، محل قبلی خود را ترک کرده و من اکنون خبری از او ندارم. یکی از مقالات خوب این کتاب متعلق به آقای دکتر گلشنی و شاگرد ایشان آقای دکتر جمالی است که درباره آگاهی و رابطه ذهن و مغز از نگاه ابنسینا است. من هم دو مقاله درباره کارهای نجومی ابنسینا یکی به فارسی و دیگری به فرانسه نوشتهام که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.
مقالاتی هم درباره منطقِ موجهات از نگاه ابنسینا توسط منطقدانان خارجی داریم که توسط استادان ایرانی به فارسی ترجمه شدهاند و این مقالات نیز نگاهی تازه به مباحث منطقی ابنسینا دارند. علت انتخاب نگارش کتاب درباره ابن سینا، فقط دانش ابن سینا نبود بلکه نقشی است که این نابغه بزرگ در تمدن اسلامی ایفا کرده است. او به تنهایی یک الگوی تمدن ساز است، از هر نظر که به مسأله نگاه کنید! مثلا اگر شما شرح حال برخی دانشمندان چه در شرق و چه در غرب را مطالعه کنید میبینید که آنان برای پیشبرد اهداف علمی در مواقعی ناچار بودند از بعضی خواستهای قلبی خود چشم بپوشند و از اوامر سلاطین یا حکام جور متابعت کنند و ما در تاریخ نمونه های زیادی داریم که من نیازی به ذکر نام آنان نمیبینم. بعضی هم که فقط علم داشتند و از اخلاق و دین بیبهره بودند به دلیل دلبستگی به زندگی مادی و جاه و مال دنیوی، علم خود را در خدمت دشمنان بشریت به کار میبردند.
ویژگی دیگر ابن سینا، احاطه بر بسیاری از دانشهای زمانش بود. امروزه به علت گستردگی علوم و به وجود آمدن دانشهای نوین بعضی برآنند که باید برخلاف گذشته فقط در یک علم متخصص شد و عمر انسانی کفاف مطالعه چند علم را برای پژوهشگر معاصر نمیدهد؛ اما همینها هم، اغلب در همان زمینه تخصص خود قادر به ابتکار و اکتشاف نیستند. من خود با برخی از اینگونه استادان چه در دانشگاه صنعتی شریف و چه در دانشگاههای دیگر حشر و نشر داشتهام و متوجه شدهام که آنها نه تنها در مباحث اولیه ادبیات، دین، فلسفه و سیاست کشور خود ناآگاهند؛ بلکه در زمینه تخصص خود نیز از ابتکار بیبهرهاند. مثلا استاد ریاضی را میشناسم که جبردان است ولی در مباحث هندسی وارد نمیشود و برعکس٫ حال اگر شما ابن سینا را مورد مطالعه قراردهید از احاطهاش در علوم مختلف شگفتزده میشوید!