آینده بیثبات افغانستان قربانیان بیشتری خواهد گرفت!
علیرضا صالحی
افغانستان در آستانه دو نوع فروپاشی است. فروپاشی اول سیاسی است. فروپاشی دولتی که پس از اعلام خروج قطعی آمریکا از افغانستان در چندین ولایت مختلف در حال جنگ با طالبان است. طالبانی که در همه جا خود را متعهد به صلح و گفتگوی بینالافغانی میداند تلاش دارد تا در زمین و میدان نظامی، قلمروی خود را افزایش دهد تا بیشترین ولایات (شهرها) و ولسوالی (شهرستانها) را در اختیار خود داشته باشد. اولین ولایتی که بعد از اعلام خروج توسط بایدن، به آن چنگ انداختند، ولایت کلیدی و اصلی قندهار در جنوب افغانستان است که حکم چهارراهی را در جنوب افغانستان دارد. همچنین اولین شهری بود که طالبان آن را فتح کرده و تا چند سال پایتخت حکومت طالبان به حساب میآمد. لذا از لحاظ تاریخی برای این گروه اهمیت فوقالعادهای دارد. همچنین پیوندهای قومی و قبیلهای سران طالبان با مردم این منطقه بر اهمیت آن افزوده است. اما دفاع نیروهای دولتی مانع از دستیابی آنان به مرکز ولایت شده است و جنگ در اطراف جریان دارد. به طوری که برخی راههای مواصلاتی بسته شده است.
در هلمند نیز جنگ سنگینی در جریان است که طالبان برای فتح مرکز ولایت تلاش بسیاری کردهاند. زدوخوردهای شدید منجر به بالارفتن تلفات هر دو طرف شده است. شدت حملات طالبان در این ولایت موجب شد تا آمریکا یکبار دیگر مداخله نظامی کند و با دو هواپیما بر مقرهای نظامی طالبان حمله کند که این حملات منجر به کشتن برخی غیرنظامیان نیز شده است.
همچنین جنگ در ولایات دیگر از جمله بغلان، میدان وردک و برخی نقاط دیگر بالا گرفته است که در بغلان طالبان پیشرویهای قابل توجهی داشته و توانسته است بخش قدیمی این شهر را به تصرف خود درآورد.
سوال مهم اینست که آیا دولت افغانستان توان رویارویی و دفع حملات طالبان را پس از خروج آمریکا دارد یا خیر؟ در این رابطه ادعاهای مختلفی مطرح شده است. بسیاری بر این باورند که نیروهای تعلیم دیده ارتش ملی افغانستان به شرط تجهیز امکانات میتوانند حملات طالبان را دفع کنند. برخی دیگر نیز معتقدند دولت توانایی رویارویی ندارد. احمد مسعود پسر احمدشاه مسعود گفته است که اگر طالبان بخواهد به جنگ وارد شود ما نیز نیروهای نظامی آماده داریم و مقابله خواهیم کرد. گروههای قومی و سیاسی دیگری که توان نظامی دارند همگی آمادگی گرفتند تا در صورت ادامه جنگ طالبان بتوانند از خودشان دفاع کنند.
در این میان اشرف غنی رئیس جمهور کشور اظهار داشته است که حاضر است بخاطر صلح دولت را ترک کند به شرط آنکه صلح تضمین شده باشد. شرایط به سوی بیثباتی پیش میرود و گفتگوهای صلح نیز نتیجه روشن و قابل توجهی ندارد. چندماه مذاکرات دوحه نتیجه آنچنانی نداشته است. پس از آن مذاکرات روسیه نیز نتیجه قابل توجهی نداشته است. حالا همه چشم انتظار استانبول هستند که آیا در آنجا مذاکرات شکل میگیرد و از دل آن یک حکومت موقت یا مشارکتی بیرون میآید یا تمامیتخواهی طالبان مبنی بر برقراری امارت اسلامی، مذاکرات را بر هم خواهد زد و در نتیجه شاهد وسعت یافتن جنگ داخلی افغانستان خواهیم بود؟
فروپاشی دوم از نوع اجتماعی و انسانی است. جنگ در هلمند باعث آواره و کشتهشدن بسیاری از مردم شده است. چند شب گذشته یک انتحاری سنگین در لوگر منجر به کشته شدن ۳۰ غیرنظامی شد که در میان آن تعدادی از دانشجوهای یک خوابگاه بودند. مسئولیت این حملات را طالبان بر عهده گرفت. اخیرا هم حادثه انتحاری مکتب دخترانه سیدالشهدا باعث شهادت ۵۰ غیرنظامی شده است که داعش مسئول آن بود. افزایش کشتار بیرویه غیرنظامیان و توسعه جنگ در کشور باعث از بین رفتن ساختار نیمبند اجتماعی و سیاسی خواهد شد و در نهایت به فاجعهای انسانی منجر خواهد شد.
در دودهه اخیر شیعیان در زیر چتر حمایتی دولت افغانستان زندگی کردهاند. اگرچه ناعدالتیهای بسیاری را شاهد بودند اما همین حمایت نیمبند، چتر امنیتی نسبی برای آنها بوجود آورده بود. در صورت هرگونه کودتا یا سقوط دولت و شروع جنگ، شیعیان شاهد بیشترین آسیب خواهند بود. چرا که در قدم اول در مناسبات سیاسی و امنیتی جایگاه ویژهای ندارند و از لحاظ تسلیحاتی بسیار ضعیف هستند، از نظر حمایتهای خارجی نیز عمده توجهات به دعوای میان طالبان و دولت خواهد بود و کسی از شیعیان افغانستان حمایت نمیکند. تنها گزینه محتمل جمهوری اسلامی ایران است که آن هم بواسطه حمایتهای اخیرش از طالبان، در هالهای از ابهام است. مانع دیگر حمایت ایران از شیعیان، حساسیتهای بالای همسایگان و قدرتهای بینالملل مبنی بر نفوذ نظامی ایران در افغانستان است. همگی بیم آن دارند که تجربه دیگری مثل حزب الله یا انصارالله در افغانستان شکل بگیرد. لذا در همه این سالها نیز ایران نتوانسته راهی محکم و ثابت برای حمایت از شیعیان بیابد. حادثه اخیر مکتب سیدالشهدا بار دیگر ضعف سیاسی و نظامی تشکیلاتی شیعیان و قوم هزاره را در افغانستان به اثبات رسانده است و اگر برای آن فکر جدی نشود، ممکن است شاهد رونق رادیکالیسم سیاسی و مذهبی در جامعه تشیع افغانستان باشیم.