ناهار خوردن فرمانده مقاومت روی حصیر پلاستیکی/ گره‌ای که به دست حاج قاسم باز شد

مبلغ/ یکی از فرماندهان فاطمیون می‌گوید: در یکی از محورهای بوکمال کارمان گره خورده بود و نتوانستیم کاری کنیم، اما بعد از اینکه حاج قاسم وارد منطقه شد، با پشتیبانی معنوی و نظامی او ‌توانستیم بوکمال را آزاد کنیم.

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، یکی از فرماندهان فاطمیون است که تا همین ماه‌های اخیر در منطقه بوده؛ وقتی با او تماس تلفنی گرفتیم، مشغول به کار در پروژه‌های ساختمانی بودند. فرصتی خواستیم تا در دومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی خاطراتی از سردار را برایمان روایت کند.

این فرمانده فاطمیون متولد ایران است؛ اما بعد از مدتی به افغانستان می‌رود و برای اولین بار سال ۱۳۷۹ در استان تخار افغانستان حاج قاسم را می‌بیند. او در افغانستان ازدواج می‌کند و صاحب فرزند می‌شود. این فرمانده فاطمیون درباره حضورش در سوریه می‌گوید: در زمان حمله داعش به سوریه و عراق در افغانستان بودم. با شنیدن این خبر در فروردین سال ۱۳۹۳ به ایران آمدم و یک ماه بعد به سوریه رفتم. همسر و فرزندانم در افغانستان بودند. یکی از فرزندانم در زمانی که در سوریه بودم به دنیا آمد. بیش از سه ماه در سوریه بودم و برای دیدن خانواده به افغانستان رفتم و سپس با خانواده به ایران بازگشتیم و خودم راهی سوریه شدم. یک ماه قبل از شهادت ابوحامد، حاج قاسم در حلب بود. من هم در بهمن ماه سال ۱۳۹۳ حاج قاسم را آنجا از نزدیک دیدم.

دغدغه حاج قاسم برای تربیت نیروها

حاج قاسم برای رزمندگان شاخصه‌های زیادی داشت. این فرمانده فاطمیون یکی از افتخاراتش این است که در سوریه و در کنار سردار سلیمانی نفس کشیده است. او به یکی از دغدغه‌های حاج قاسم در تربیت نیروهای با بصیرت نظامی و دینی اشاره می‌کند و می‌گوید: سال ۱۳۹۳ اولین باری بود که در لشکر فاطمیون حاج قاسم را دیدم. از قبل به ما اعلام کردند مهمان داریم. بچه‌ها آتش را با شاخه‌های شکسته درخت زیتون روشن کرده بودند، چون شاخه‌های درخت روغنی بود به خاطر دود روغنی آتش، صورت بچه‌ها سیاه شده بود. وقتی حاج قاسم آمدند، با بچه‌هایی که آنجا بودند سلام و احوالپرسی گرمی کردند. ایشان از خاطرات دوره جوانی گفت و سپس اشاره کرد من در سن و سال شما که بودم در یکی از رکن‌های اصلی لشکر ثارالله مسؤولیت داشتم. سپس از یکی از رزمنده‌ها پرسید: شما چه کاره هستی؟ او گفت: من فرمانده دسته هستم و سردار برایشان آرزوی موفقیت کرد. سردار معتقد بود که دوستان باید بزرگ بشوند و بصیرت دینی و نظامی داشته باشند.

ناهاری که با حاج قاسم روی حصیر پلاستیکی خوردیم

سال ۱۳۹۵ سوریه وضعیت خوبی نداشت. حلب در محاصره بود. خان‌طومان شکست خورده بود و قراصی دست دشمن بود. ارتفاعاتی از العماره به سمت حلب دست النصره بود. قرار بود که سردار سلیمانی به محور منطقه عملیاتی برود. این فرمانده فاطمیون، درباره روزی که حاج قاسم مهمان‌شان شد، می‌گوید: حاجی را در جلسه‌ای دیدیم و قرار شد از محورها سرکشی کنند و بعد به مقر ما بیایند. زمانی که حاج قاسم به مقر ما رسیدند، وقت ناهار شد. آشپزها معمولاً با طبع هر ملیتی غذا درست می‌کردند. به حاجی گفتیم که ناهار پیش ما بماند. حاج آقا گفت من مهمان سید هستم و باید بروم. من هم گفتم حاج آقا شما که مهمان نیستید، میزبان اصلی شما هستید. حاج قاسم گفتند حالا که به مقر شما آمدم من مهمانم. غذای ما برنج با سیب‌زمینی بود و بچه‌ها سلاته (سالاد) فلفل و پیاز و گوجه برای حاج قاسم آماده کرده بودند.

حاجی به خاطر شرایط جسمی‌اش نمی‌توانست هر غذایی بخورد، اما آن روز با اصرار ما در مقر ماند و از غذای ما خورد. اینطور نبود که بگوید نمی‌توانم بخورم یا یک قاشق بخورد و بقیه را نخورد. این غذا کیفیت هم نداشت. حاج قاسم با ما رزمندگان روی حصیر پلاستیکی نشست و تمام غذایش را خورد. بعد از رفتن حاج قاسم با بچه‌ها صحبت می‌کردیم که اگر ما جای سردار سلیمانی بودیم این کار را می‌کردیم یا نمی‌کردیم؟ کسی که چنین جایگاه فرماندهی را دارد، می‌آید و با رزمنده‌ها سر یک سفره غذا می‌خورد.

قبل از هر کاری به سنگر رزمنده‌ها سر می‌زد

یکی از ویژگی‌های فرماندهان چه در دوران دفاع مقدس و چه در جنگ سوریه و عراق، همنشینی با نیروهای رزمنده و نشستن پای صحبت‌های آنها بود. حاج قاسم این ویژگی را داشت و همین امر موجب شده بود که رزمنده‌ها بیشتر مجذوب او شوند. این فرمانده فاطمیون بیان می‌کند: حاج قاسم قبل از رفتن به اتاق فرماندهی، به سراغ بچه‌ها می‌رفت و احوالپرسی می‌کرد. او محورها را می‌دید به سنگر بچه‌ها سر می‌زد و می‌پرسید چه دارید و ندارید و مشکلات عقبه را هم پیگیری می‌کرد. او با تمام دغدغه‌هایی که داشت، از تمام نیروها احوال می‌گرفت. همین امر سبب شده بود که نیروها ایشان را درک کنند و از سردارسلیمانی الگو بگیرند. این تأثیرگذاری حاج قاسم به نیروها در حدی بود که وقتی صدای حاج قاسم از رسانه‌ها شنیده می‌شد رزمنده‌‌ها به احترام ایشان می‌ایستادند.

گره‌ای که فقط به دست حاج قاسم باز شد

این فرمانده فاطمیون با اشاره به نقش سردار سلیمانی در آزادسازی بوکمال، بیان می‌کند: در بوکمال سوریه یک هفته در یکی از محورهای بوکمال کارمان گره خورده بود. خیلی از رزمندگان فاطمیون پشت دیوارهای بوکمال گیر کرده بودند. حاج قاسم آن زمان در منطقه بود. او با وضعیت بد جسمانی و ریوی در منطقه ماند. این گِره طی جلسات متعدد و تدابیر حاج قاسم با تکیه بر نیروی معنوی که داشت، باز شد. اگر پشتیبانی معنوی و نظامی حاج قاسم نبود، نمی‌توانستیم در آن زمان و تاریخ حکومت دست‌نشانده و خودکامه آمریکا و صهیونیست را در بوکمال از بین ببریم. حاج قاسم در آنجا روحیه معنوی و صلابت جبهه مقاومت را نشان داد و این صلابت را در روح بچه‌ها تزریق کرد. حاج قاسم کنار رزمندگان ایستاد و صبر و مدیریت او سبب آزادسازی بوکمال شد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.