غلطهای املایی میتوانند سرگذشت فرهنگی ما را توضیح دهند
مبلغ/ ما همواره در حال تغییردادن الگوهای فرهنگی هستیم، این قاعده در نوشتن هم صادق است.
به گزارش «مبلغ» به نقل از ترجمان، درست نوشتن کلمات اغلب نمادی از باسوادی به شمار میرود و برعکس، کسانی که غلطهای املایی زیادی دارند، بهانۀ خوبی به دست دیگران میدهند تا آنها را حواسپرت و بیسواد بنامند و مسخره کنند. در شبکههای اجتماعی هم معمولاً آدمهایی پیدا میشوند که میچرخند و از دیگران غلط املایی میگیرند تا ثابت کنند که وضع سواد خراب است و بچهها در مدرسه هیچ چیز یاد نمیگیرند. بااینحال، شاید غلطهای املایی، نشانههای عمیقتری از فرهنگ ما را در دل خودشان پنهان کرده باشند.
هلینا میتون،ناتلیوس— اینطور که پیداست، یک چیزِ من همه را یاد شاعر نابینای قرن هفدهم میاندازد. نام خانوادگیام -که «میتون» باشد- فرانسوی است اما خارج از این کشور همه، بدون استثنا، آن را «میلتون» مینویسند، مثل فامیلیِ نویسندۀ شهیر انگلیسی، جان میلتون، خالق حماسۀ بهشت گمشده.
تعجبی ندارد که آدمها گاهی اسمهای ناآشنا را غلط بنویسند، اما فامیلیِ من را، از هر ۱۰۰ نفر، ۹۹ نفر با «میلتون» اشتباه میگیرند. سروکلۀ این نام روی همه چیزِ من پیدا میشود، از کارت باشگاهِ دانشگاه گرفته تا ایمیلهایی که همکارانم میزنند.
شاید در نظر اول بیمعنی جلوه کند، ولی همین غلطهای املایی نکتۀ مهمی را درمورد نحوۀ شکلگیری و تثبیت سنن فرهنگی روشن میسازند. موضوع «استمرار» یکی از عمده مسائلی است که محققان حوزۀ فرهنگ به مطالعۀ آن میپردازند: چرا آدمها کاری را طی مدت درازی، بهشکل تقریباً واحدی، انجام میدهند؟ مثلاً چطور دستور پخت غذاهای سنتی مثل تامال -که خمیر ذرت را در پوست ذرت میپزند- نسلبهنسل حفظ شده است؟
من و دیگر انسانشناسانِ شناختی میکوشیم تا، از طریق مطالعۀ نحوۀ تعامل ذهن انسان با فرهنگ، به این پرسش علمی پاسخ دهیم. یک رویکرد «تکامل فرهنگی» است که از نظریۀ داروینی اقتباس شده و میگوید تکامل در سنن فرهنگیِ دیرینه شبیه تکامل گونههای زیستشناختی است.
فرض بیشترِ نظریهپردازانِ تکامل فرهنگی این است که «انتقال دقیق» یا آنچه که به «پایبندی فرهنگی»۱ معروف است باعث استمرار سنتهای فرهنگی میشود. آنها میگویند، ازآنجاکه اعتقاد بر این است که انسانها استعداد فوقالعادهای دارند در اینکه اطلاعات را از طریق تقلید به دست بیاورند، پس معلوم میشود که الگوهایمان را بدون خطا تقلید میکنیم. این پژوهشگران تأکید میکنند، همانطور که دیاِناِیِ انسانها اطلاعات ژنتیکی را با میزان بسیار پایینِ جهشهای تصادفی تداوم میبخشد، اطلاعات فرهنگی نیز به ارث میرسند. این طرز تلقی از دگرگونیهای فرهنگی سبب شده معتقدین به تکامل فرهنگی مبنای اندیشۀ خود را بر زیررشتۀ ژنتیکِ جمعیتی استوار سازند و از الگوهایی استفاده کنند که میگوید استمرار فرهنگی تنها از طریق وراثت ممکن میشود.
اما حقیقت این است که اطلاعات فرهنگی و اطلاعات ژنتیکی با یک میزان از «پایبندی» به نسلهای بعد منتقل نمیشوند.
تکرار برخی غلطهای املایی تنها یک نمونه است که نشان میدهد فرایند دستیابی انسان به اَشکال تثبیتشدۀ فرهنگی پیچیدهتر از اینهاست. من، به اقتضای اینکه انسانشناسِ شناختی هستم و در حوزۀ نوظهور و میانرشتهایِ علم پیچیدگی کار میکنم، به موضوع چگونگی استمرار اشکال فرهنگی علاقهمندم، اشکالی که نه بهخاطر تکثیر با میزان پایبندی بالا، مثل اطلاعات ژنتیکی، بلکه برعکس، معمولاً به دلیل تقلیدِ نادرست تداوم مییابند. من و همکارانم دریافتهایم که آنچه سبب میشود انسانها، در طی زمان، اَشکالِ تکرارشونده و مشابه (مثل دستور پخت غذا یا یک سکوانس موسیقایی۲خاص) پدید آورند عوامل شناختی، محیطی، اجتماعی و دیگر مؤلفههای مرتبط با انتقال اطلاعات است که «تغییرات» خاصی را بهوجود میآورد.
به بیان دیگر، فرض اولیهام این است که راه تکامل فرهنگی از تکامل زیستشناختی جداست. اشکال فرهنگیِ تثبیتشده ضرورتاً نتیجۀ همتاسازی دقیق نیستند، بلکه چهبسا بیوقفه از تغییرات نامحسوس پدید میآیند.
با این توضیح، آیا سرزدنِ برخی اشتباهات خاص از ما چیزی را دربارۀ پیچیدگی فرهنگهای انسانی برملا میسازد؟
بیشتر غلطهای املایی تغییراتی نظاممند و غیرتصادفی در کلمهها هستند. افراد، به دلایل فراوان، کلمهها را تغییر میدهند، بسته به اینکه مثلاً از املای غلط و/یا درستِ کلمه مطلع باشند یا خیر و اینکه پیش از این چقدر کلمات مشابه را دیده باشند.
درمورد نام خانوادگی خودم، «میتون»، احتمالاً انگلیسیزبانها گونۀ نزدیکترِ «میلتون» را خیلی بیشتر دیدهاند. پس اگر از املای درست فامیلیام مطلع نباشند، خودبهخود، کلمهای که بلدند را انتخاب میکنند. انگلیسیزبانها، از مدرسه یا جاهای دیگر، «میلتون» را که فامیلی یکی از شعرای معروف است میشناسند، به همین خاطر، فکر میکنند املای کلمه درست است. به بیان دیگر، انباشت تجارب شخصی، تحصیلات و دیگر اشکال شناختِ فرهنگی نقشی اساسی در انتقال اطلاعات ایفا میکنند.
غلطهای املایی به محیط زبانیای که این غلطها در آن رخ میدهند نیز ارتباط دارند. اگر اسمی از مجموعه اصواتی تشکیل شده باشد که در زبانی معمول نباشد، اهالی آن زبان، معمولاً، صورتی از آن اسم میسازند که به الگوهای صدایی زبانشان نزدیکتر باشد. به همین دلیل است که تلفظ درستِ «میتون» در فرانسه با تلفظ انگلیسی «میلتون» هم کاملاً متفاوت است.
این نمونهها در زندگی روزمره فراواناند که افراد، بهشکلی نظاممند، بخشهای مختلف اطلاعات را به صورتهایی غیرتصادفی تغییر میدهند.
من در پژوهشم، برای مطالعۀ این تغییرات نظاممند، از روشی استفاده میکنم که ملهم از بازی «تلفن» میان کودکان است. در این بازی، یکی از کودکان جملهای را آهسته در گوش بغلدستیاش میگوید و او هم هر چه شنیده را به بعدی منتقل میکند و همینطور تا آخر. بعد، نفر آخرِ صف هرچه که شنیده است را میگوید و با جملۀ اصلی مقایسه میکند. جملات اول و آخر، در نهایت، همیشه متفاوت از کار درمیآیند که موجب خندۀ همۀ بچهها میشود.
ما نیز در آزمایشهایمان برای مطالعۀ تکامل فرهنگی از همین منطق پیروی میکنیم: از اولین نفرِ زنجیره میخواهیم چیزی را به خاطر بسپارد یا کاری را انجام دهد. بعد، آن شخص هرآنچه که توانسته به خاطر بسپارد را برای نفر بعد میگوید یا اجرا میکند و الی آخر. این روش به ما این امکان را میدهد که دربارۀ انباشت انواع تغییر از فردی به فرد دیگر تحقیق کنیم.
بهعنوان مثال، در تحقیقی از مشارکتکنندگان خواستیم الگوی ریتمیکی را با درام تقلید کنند. ما حرکتها را طوری برنامهریزی و محدود کردیم که بلند، کوتاه یا ترکیبی از این دو باشند و گروههای مختلفِ شرکتکننده نتوانند یک ریتم مشابه را اجرا کنند. پس از شش «نسل» یا شش بار انتقال، ریتمهایی که شرکتکنندگان اجرا کردند ویژگیهای متمایزی را، بر مبنای محدودیتهایی که اِعمال کرده بودیم، از خود نشان دادند. مشارکتکنندگان طبق محدودیتهایی که داشتند ریتم اولیه را، به شکلی نظاممند، تغییر دادند و ریتمهایی ثابت ولی متمایز از یکدیگر به وجود آوردند.
آزمایشهایی از این دست نشان میدهد دانشمندان میتوانند با مشاهدۀ نحوۀ تغییر اطلاعات، وقتی از فردی به فرد دیگر (یا از نسلی به نسل دیگر) منتقل میشود، نقش عوامل مختلف را در تثبیت سنتها بهتر دریابند.
همچنان اکثر تکاملگرایانِ فرهنگی به نظریات داروینی چسبیدهاند و مصرند که تکامل فرهنگی و زیستشناختی شباهتی غیرقابل انکار دارند، ولی در عین حال، بهطور روزافزون شاهد حضور پژوهشگرانی هستیم که میخواهند نشان دهند ممکن است آنچه باعث میشود اشکال فرهنگی خاص تداوم پیدا کنند تغییر باشد نه تقلیدِ دقیق. به میزانی که انتقالِ انسانی ممکن است خطاپذیر باشد، این واقعیت که خطاهای ما، در انتقال اطلاعات فرهنگی، به روشهای نظاممند و هدایتشده رخ میدهند، و نه بهطور تصادفی، راه جدیدی را بهسوی فهم استمرار و تغییر در حوزۀ تکامل فرهنگی میگشاید.
این دریافت جدید تکامل فرهنگی را وارد حوزۀ علم پیچیدگی یا مطالعۀ سامانههای پیچیده۳ میکند. این رویکرد رشتههای مختلفی از جمله انسانشناسی، زیست٬شناسی، فیزیک و علم رایانه را درهم میآمیزد.
علم پیچیدگی پدیدۀ وسیع و فراگیرِ ثبات اجتماعی را محصول دهها فعالیت کوچکتر در سطح زندگی روزمره میداند. از این منظر، می٬توان مثلاً استمرار سنتهای آشپزی را وابسته به پدیدههای بیشمار فرهنگی دانست که پیوسته از تعاملات محلی میان افراد یا گروههای کوچک مردم پدیدار میگردند.
مثلاً تامالایی که پیشتر صحبتش شد را همیشه در پوست ذرت نمیپزند، گاهی هم از برگ درخت موز استفاده میکنند. آنچه موجب استمرار این غذا میشود تقلید دقیق نسلهای مختلف از یک دستور پخت واحد نیست، تداوم آن به سبب تغییرات کوچکی است که برای انطباق تامالا با محصولات یا ذائقههای محلی در زمانها و مکانهای مختلف ایجاد شده است.
تغییرات بسیارِ دیگری نیز هستند که هنوز محققانی مثل من که در حوزۀ علم پیچیدگی کار میکنند سراغشان نرفتهاند. چند وقت پیش به نیومکزیکو نقل مکان کردم و حالا جهش جدیدی در نام خانوادگیام پیدا شده: «مینتون». هنوز درگیر هضم این یکی هستم.
پینوشتها:
- این مطلب را هلینا میتون نوشته و در تاریخ ۳۰ جولای ۲۰۲۱ با عنوان «What Misspellings Reveal About Cultural Evolution» در وبسایت ناتلیوس منتشر شده است . و وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۰ با عنوان «غلطهای املایی میتوانند سرگذشت فرهنگی ما را توضیح دهند» با ترجمۀ عرفان قادری منتشر کرده است.
- • هلینا میتون (Helena Miton) انسانشناس شناختی و بورسیۀ موسسۀ سنتا فه است. او دورۀ پسادکتریاش را در زمینۀ علم پیچیدگی میگذراند.
[۱] Cultural fidelity
[۲] تکرار ردیف منظم نتها در فواصل مختلف [مترجم].
[۳] Complex systemsبه سامانهای از اجزای کوچکتر گفته میشود که با یکدیگر و پدیدههای خارج از سامانه برهمکنش دارند [مترجم].